خواسته های صنفی و مدنی اقشار و طبقات مختلف مردم ایران که ده ها سال سرکوب شده و بی پاسخ مانده بود، دوباره صدها هزار ایرانی (و عمدتا نسل جوان) را به میدان مبارزه کشاند. در باور آنان اصلاح ناپذیری و ناکارآمدی حکومت یک راه پیش روی می گذاشت: براندازی نظام جمهوری اسلامی و دیگر هیچ! مبارزه ای که طی پنج دهه بی سابقه می نمود در انقلاب «زن زندگی آزادی» تجلی یافت. اما نهادهای نظامی- انتظامی- امنیتی و اطلاعاتی، که قدرت بی بدیلی در سرکوب داشتند، صدها نفر را در خیابان کشتند، بیش از صدهزار نفر را دستگیر کردند، برای بیست هزار نفر از معترضین پرونده قضایی تشکیل دادند، و صدها نفر را در صف اعدامهای قرون وسطی قرار دادند و روزانه جوانان کشور را به جوخه های اعدام می سپارند.
جمهوری اسلامی همراستا با تهاجمات نظامی از تبلیغات وسیع و ابزارهای مدرن ارتباطی داخل و خارج از کشور برای مایوس سازی و ایجاد اختلاف در میان نیروهای اپوزیسیون که در حال شکل دهی به یک بافتار یکپارچه بودند، بهره جست. در این میان «سیاست دوگانه قدرتهای غربی، همداستانی کشورهای اسلامی منطقه با رژیم و نافرجامی در آگاه سازی اجتماعی توسط اپوزیسیون، همراه با سکوت قشر خاکستری جامعه» باعث گشت تا «موقتا» روند تحولات انقلابی را که می رفت در کمتر از شش ماه تار و پود حکومت استبدادی- دینی و تمامیت خواه جمهوری اسلامی را در هم بپیچد، کند سازد.
عواملی چون «سرکوبهای فزاینده و کشتار بی حد و حصر، عدم ساختارپذیری جنبش، عدم همگرایی و سازگاری میان نیروهای مرجع ، و دیگر مواردی که در بالا توضیح آن رفت» باعث گردید که در سطوح مختلفی از مبارزه فراگیر انقلاب، «یاس، سرخوردگی و بی اعتمادی اجتماعی» حاکم گردد. ما از این وضعیت پلشت به نام «ناممکن ها وهزینه های جنبش» در ایجاد «بی اعتمادی اجتماعی» نام می بریم! که باعث شد تا به تحولات اجتماعی پیش روی ابعاد تازه ای دهد:
سرکوب: در فرایند مبارزات جنبش انقلابی، حکومت با تکیه با نیروهای سرکوبگر توانستند به منظور حفظ قدرت، به سرکوب گسترده و شدیدی اقدام کنند. عدم حمایت بخش کثیرمردم از این اقدامات سرکوبگرانه تاثیر عمیقی بر ایجاد بیاعتمادی و ناامیدی در بین مردم گذاشت.
شکست ایدهها و اهداف: ضعف ناشی از فقدان گفتمان رهبری انقلاب، عدم همسازی فکری بین ساختار حزبی با ساختار افقی و نیروهای میدانی تاثیر بر شکست جنبش انقلابی داشت. همینطور ایدهها و اهدافی که برای تحول و تغییر مطرح شده بودند و در عمل قابل دستیابی نبوده است. محتمل باعث ناامیدی و سرخوردگی در بین مردم گشته است.
سانسور و کنترل رسانهها: حاکمیت به منظور جلوگیری از درج اطلاعات میدانی برای گسترش انقلاب، به سانسور و کنترل رسانهها و شبکههای ارتباطی اقدام کرد. که باعث بیاعتمادی و ناامیدی درباره توانایی تغییر و انتشار ایدهها در جامعه گشته است.
تهدیدها و خشونت: در پروسه جنبش انقلابی، حاکمیت به تهدیدها و خشونتهای فیزیکی علیه فعالان انقلابی و شرکتکنندگان در جنبش اقدام کرد. که توانست تردیدهایی در پیروزی و ادامه جنبش و تحولات پیش روی ایجاد کند.
تهمتزنی و تشویش اطلاعات: پروپاگاندا و انتشار اخبار و اطلاعات نادرست و گزافه از هژمونی و میزان قدرت سرکوب حاکمیت و نیز ایجاد تشویش اطلاعاتی و تهمت زنی به نیروها و جریانات مردمی در مبارزه «خصوصا طرح اتهاماتی چون تجزیه طلب، وابسته به قدرتهای خارجی، نفوذی، تروریست….» موجب شد تا بی اعتمادی و سرخوردگی از اهداف انقلابی تشدید شود.
توجه داشته باشیم که موارد فوق نمیتوانند به تنهایی عاملی مطلق برای ایجاد بیاعتمادی، ناامیدی و سرخوردگی در میان نیروها، اقشار و طبقات اجتماعی گردد. بلکه ترکیبی از عوامل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی میتوانند در تداخل و همزمانی با یکدیگر به ایجاد این حالتها نقش موثری ایفا سازند.
بنابراین، کاستی در «همبستگی و همکاری بین نیروهای جنبش، تاثیر و قدرت جنبش در مقابل حکومت، روحیه و امیدواری مبارزان میدانی، حمایت عمومی و بینالمللی از جنبش، شایستگی در پاسخگویی و پایبندی به خواستههای جنبش، قابلیت تحول و تطور جنبش، و امکان مقاومت و پایداری جنبش» که براثر سرکوب شدید سست می شود، مجموعه عواملی هستند که می توانند درک ما را نسبت به چرایی شکل گیری بی اعتمادی اجتماعی، یاس و سرخوردگی مبارزاتی و توقف زمانی انقلاب، روشن سازد.
ناممکن ها وهزینه های جنبش انقلابی زن زندگی آزادی چگونه محاسبه می شود؟
اعتماد و بی اعتمادی حوزه توصیفی وسیعی در مبارزه دارد، و در تحلیل جنبش انقلابی زن زندگی آزادی، هم به رابطه درونی نیروهای اجتماعی با یکدیگر و هم در مورد رابطه جامعه با حکومت قابل تفسیر است. از وضعیت کنونی اینطور به نظر می آید که هم اکنون جنبش اجتماعی در پی نتایجی که به دست آورده جامعه را بیش از گذشته به بی اعتمادی و نا امیدی مبارزاتی سوق داده است.
زمانی که افراد در تلاش برای بهبود شرایط خود یا جامعه با مقاومت، سرکوب، تبعیض یا عدم حمایت روبرو شوند، احساس می کنند که هرگز نمیتوانند هدف خود را برآورده سازند. این احساس ممکن است باعث کاهش عزت نفس، خشونت، یاس، سرخوردگی و… شود. که جمهوری اسلامی توانست در پس سرکوبهای فزاینده شانس دستیابی به اهداف جنبش را ناممکن سازد، که در این میان عدم سازگاری نیروها به اختلافات درونی جنبش شدت بخشید، و در نتیجه انفعال و یاس و نا امیدی در میان نیروهای جنبش پمپاژ شد!
هم اکنون «ناممکن ها وهزینه های جنبش» به مانند ابزار سرکوب در میان نهادهای امنیتی، نظامی و سیاسی قدرت عمل می کند. و وسیله ای برای کنترل روند جنبش بی بازگشت انقلاب «زن زندگی آزادی» گردید.
بررسی پیوست زمینه و بستر جنبش انقلابی زن زندگی آزادی با اعتماد- بی اعتمادی
چرا نا امیدی ناشی از شکست مبارزات اجتماعی منجر به بی اعتمادی در میان نیروهای جنبش گشته؟ توضیح عوامل ایجابی و سلبی اعتماد و بی اعتمادی، و موارد دخیل در فرایند استواری یا فرهنگ یاس و سرخورده گی ناشی از پیروزی و شکست در انقلاب، از عوامل در هم تنیده ای تشکیل می یابد که توضیح آن به علوم روانشناسی اجتماعی و جامعه شناسی سیاسی کشیده می شود.
بر اساس مطالعات انجام شده به نظر می آید که بی اعتمادی میان نیروهای اجتماعی در مبارزه پدیده ای سیال و دوره ای است. رخدادی است که متاثر از دیگر عوامل شکل می گیرد و خود «معلول» کنش در سپهر عمومی است. اما بی اعتمادی جامعه به حاکمیت ناشی از سرشت ساختار جمهوری اسلامی بوده و رفع آن هم نیاز به جراحی اساسی در ساختار دارد. به عبارتی «ناکارآمدی در حکم رانی و پاسخ سرکوبگرانه حکومت به مطالبات اجتماعی» باعث بی اعتمادی و یاس گشته است و بنابراین چنانچه این رویکردها تغییر یابد، شانس تحول رابطه و رویش اعتماد اجتماعی بین «حکومت با مردم» حاصل می شود!
از طرف دیگر چنانچه مبارزه کنشگران میدانی به شکل مداوم و پیوسته ادامه یابد و نتیجه بخش باشد، همگرایی و همسازی نیروهای گذارمحور افزایش یابد، جامعه جهانی قانع به پذیرش بدیلهای اپوزیسیون گردد، و بستر مطالبات عبور از حاکمیت فراهم شود و…، «بی اعتمادی اجتماعی» میان مردم با اپوزیسیون نیز قطعا تخفیف می یابد.
در این رابطه ارزیابی زمینه و بستر جنبش انقلابی زن زندگی آزادی، در مورد مفهوم اعتماد- بی اعتمادی اجتماعی، نا امیدی، تاثیر آن درمیان اقشار و روابط اجتماعی، عوامل ایجادکننده و تضعیفکننده آن» می تواند دارای نتایج زیر باشد؛
اعتماد اجتماعی باعث پیوند و افزایش همبستگی اجتماعی میشود و هرچه درجه این اعتماد در جامعه افزایش یابد، درجه پیوند و همبستگی اجتماعی نیز فربه می شود. اعتماد اجتماعی، اعتماد به نفس و افزایش تواناییهای افراد را به همراه دارد. برای افراد، اعتبار و پرستیژ اجتماعی به بار میآورد، باعث گسترش فعالیتهای فرد در جامعه میشود و افراد را از نوعی پشتیبانی جمعی برخوردار میسازد. اعتماد اجتماعی در سطوح «خرد، میانه و کلان» شکل میگیرد و باعث پیوند و افزایش همبستگی اجتماعی میشود. «افت و خیزهای تغییرات اجتماعی در ایران / عبدالعلی لهساییزاده»
اعتماد اجتماعی در سطوح و ابعاد مختلف خود بنیان شکل گیری «سرمایه های اجتماعی» است. همان گونه که سرمایه های اقتصادی توانمندی یک جامعه را درعرصه (تولید ثروت) ظاهر می سازد، سرمایه اجتماعی نیز، یک جامعه را قادر به خلق، حفظ و توسعه هنجارها و ارزش های خود ساخته (یا تولید منزلت) می کند. ابعاد مختلف اعتماد اجتماعی عبارت است از، اعتماد به نفس، اعتماد ملی به حاکمیت، اعتماد حاکمیت به ملت و اعتماد حاکمیت به اجزاء که در زیر به تعریف آن می پردازیم؛
اعتماد به نفس: اعتماد به نفس وگرایش به سوی خلاقیت و سازندگی میتواند، آنچه انسان در زندگی انتظار دارد به دست آرد. درعین حال بی اعتمادی و عدم اعتماد به نفس می تواند مانع شکوفائی، قابلیت ها، خلاقیت ها و ایفای مسوولیت ها شود.
اعتماد ملی به حاکمیت: استقرار حاکمیت ملی، مشارکت همه مردم بدون هیچ گونه تبعیض از لحاظ نژاد، زبان، عقاید مذهبی، اعتقادات سیاسی در تصمیم گیری و اجرای آن، در راستای منافع ملی بوده که غیر قابل انتقال وتجزیه وغیر قابل مصادره و واگذاری می باشد. استقرار نظام پارلمانی، دستگاه اجرایی پاسخگو وکارآمد که درتمامی سطوح وتصمیم گیری تابع اراده مردم و پاسخ گوی اعمال خویش نزد مردم باشد، استقرار دستگاه قضائی بی طرف، ضرورت الحاق به کنوانسیونهای حقوق بشر، تضمین آزادی بیان وعقاید مذهبی، آزادی مطبوعات، طرد خشونت وهمزیستی مسالمت آمیز، حمایت از محیط زیست، تأمین عدالت اجتماعی، اصلاحات،… ازمختصات اعتماد ملی است.
اعتماد حاکمیت به ملت: ملت زمانی می تواند اعتماد حاکمیت را کسب نماید، که درتطبیق و حمایت قوانین کشور، احیای منابع اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، درتطبیق برنامه های رشد و توسعه شهری همکاری بی دریغ خویش را مبذول دارد. و در عین حال منافع اقشار و طبقات اجتماعی تامین گردد.
برای افزایش اعتماد اجتماعی در جامعه باید به تقویت ساختارهای حقوقی، سازمانهای مدنی، رسانههای آزاد، فرصتسازی اقتصادی و فرهنگ کنشگری توجه شود. «ابراهیم سکندری – اعتماد اجتماعی و توسعه/ ۱۳۹۵»
عوامل تقویت و تخریب اعتماد اجتماعی
بسیاری عامل اصلی رنگ گرفتن و رنگ باختن اعتماد اجتماعی در چهرهِ روابط و تعاملات میان افراد را همان احساس امنیت میدانند. سرمایه اجتماعی وقتی بالاست که اعتماد در میان مردم بالا باشد، همبستگی اجتماعی شدید باشد، تعهد به منافع ملی و منافع اجتماعی جدی باشد، احساس نوعدوستی و همیاری جمعی قوی باشد، قانون حرمت داشته باشد و کسی جرأت نکند آشکارا در جامعه، خلاف قانون رفتار کند، مردم به حکومت و قوانین آن، و مجریان آن به چشم حامی و خادم بنگرند نه به چشم غاصب و ظالم، مردم نسبت به دردها و مصائب هم نوعان خود در جامعه حساس باشند و واکنش نشان دهند، بی تفاوتی اجتماعی حداقل باشد و مردم در ناهنجاریها و مشکلات اجتماعی خود را مسئول بدانند. «دکتر رنانی – اعتماد اجتماعی و امنیت اجتماعی / ۱۳۹۶»
عوامل تقویت کننده اعتماد اجتماعی
انجام آموزش در سطح خانواده، از طریق وسایل ارتباط جمعی و نیز احترام به اقوام، باورها، ارزشها و هنجارهای آنان میتواند اعتماد اجتماعی را در بین افراد جامعه درونی کند. از طریق خانواده، بسیاری از مسائل و مفاهیم مرتبط با اعتماد اجتماعی به کودکان منتقل میشود. از طریق وسایل ارتباط جمعی به صورت مدرن امروزی، افراد در جریان اجتماعی شدن قرار میگیرند که باید در این زمینه، یک نوع فرهنگ سازی انجام شود تا روند تقویت اعتماد اجتماعی بهبود یابد. در صورت احترام به اقوام، باورها، ارزشها و هنجارهای آنان نیز زمینههای ایجاد اعتماد اجتماعی گسترش پیدا میکند. «دکتر لهسایی زاده- اعتماد اجتماعی و فرهنگ عمومی / ۱۳۹۴»
سهم عمده اعتماد در کاهش آسیبها
درصورت اعتماد اجتماعی بین افراد، رسم اجتماعی پایدار میماند. از این روست که افراد به قرار و مدارهایی که بین خودشان میگذارند، احترام میگذارند، آنها را رعایت میکنند و اعتماد اجتماعی به وجود میآید… با این حال، در تعبیر نخستینی که انسانها اعتماد میکنند؛ ارتباط برقرار میکنند تا این باور در ذهنشان ریشه کند که بدون همکاری، مشارکت و همفکری کاری از پیش نخواهند برد، شاید به راحتی نتوان به جایگاه عینی اعتماد در پس کوچه ای از هنجارها و ناهنجاریها دست یافت. گویی باید به همان انگیزهای دلخوش کرد که در پوشش اعتماد، افراد را به سوی دنیای بی حد و مرز ارتباطات و تعاملات میکشاند. «همان- دکتر لهسایی زاده»
پیامد ها و راهکارهای رفع بی اعتمادی اجتماعی
ارتباطات، عنصری حیاتی و مایه قوام جامعه است. اعتماد در یک جامعه مانند شیرازه ای است که افراد یک جامعه را به هم پیوند می دهد و از انفصال و پراکندگی آنها جلوگیری می کند. و ریشه ی بسیاری از مسائل وانحرافات دریک جامعه را می توان دربی اعتمادی … به ساختار سیاسی جامعه پیداکرد.
وقتی درجامعه ای منابع به صورت ناعادلانه دربین گروههای مردم توزیع شود، و این نابرابری در طول زمان استمرار پیدا کند، شکاف بین دو طبقه ی غنی و فقیرهرروز بیشترمی شود و طبیعی است که دراین شرایط قوانین وساختارسیاسی جامعه زیرسؤال رفته و نوعی بی اعتمادی اجتماعی را در افراد تقویت می کند. بی اعتمادی به ساختار سیاسی جامعه منجر به تضعیف تعهد اجتماعی و کمرنگ شدن هویت اجتماعی و ملی می شود.
گذشته ازآن، بی اعتمادی به تدریج به سطح روابط میان فردی کشیده می شود، وحاصل این امر انزوای اجتماعی است. الکسیس دو توکویل در کتاب «دموکراسی در آمریکا» نقش اعتماد اجتماعی را در تقویت مشارکت سیاسی و تحکیم دموکراسی برجسته کرده است. دو توکویل معتقد بود که اعتماد اجتماعی به عنوان یک فرهنگ مشترک و چون گروههای میانجی (نهادهای جامعه مدنی) بین شهروندان و دولت عمل میکند و باعث میشود که شهروندان حس مسئولیت و هویت ملی داشته باشند.
در این رابطه روبرت پاتنام در کتاب «بازگشت به جامعه» نقصان سرمایه اجتماعی را به عنوان عامل ضعف دموکراسی و فروپاشی جامعه شناخته است. پاتنام تفاوت بین سرمایه اجتماعی بالقوه (potential) و بالفعل (actual) را بررسی کرده و نشان داده است که سرمایه اجتماعی بالقوه، چون شبکههای ارتباطی، سازمانهای مردم نهاد و فعالان جامعه مدنی، منبع قدرت سیاسی و هوشمندسازی جامعه هستند.
اعتماد و امنیت ملی و مشروعیت سیاسی
تعریف اعتماد: در فلسفه سیاسی اعتماد را می توانیم در دو سطح اطمینان به رازداری وصداقت کنشگران و میزان مشروعیت و مقبولیت نظام سیاسی بررسی کنیم. “اعتماد مفهوم کانونی نظریات کلاسیک جامعه شناسی سیاسی و نیز محور اصلی تئوریهای نوین سرمایه ی اجتماعی و زمینه ی تعاملات و روابط اجتماعی است. نتایج بسیاری از مطالعات اخیر درسطح کشورحاکی ازکاهش سطح نسبی این متغیردرنزد اقشارمختلف اجتماعی است! «دکتر تقی آزاد ارمکی اعتماد اجتماعی و مسائل مربوط به آن- فصلنامه مسائل اجتماعی ایران، سال چهارم، شماره 2، بهار و تابستان 1392، بررسی مفهوم، انواع و عوامل مؤثر بر اعتماد اجتماعی»
علل بی اعتمادی اجتماعی
وجود ویژگی های خاص و تغییرات اقتصادی واجتماعی وسیع می تواند بستر بی اعتمادی فزاینده را درکشورپدید آورد. پیدایش ارزشها و نیازهای جدید منجربه بالا رفتن سطح نیازها شده و ازطرف دیگرامکان دستیابی به این ارزشها ونیازها محدود گردیده است. “عدم تطبیق ابعاد مختلف پایگاه اجتماعی و از جمله ثروت، قدرت، منزلت و دانش، که به دنبال رشد و گسترش عواملی چون شهرنشینی، تحصیلات وغیره فراهم می آید، انتظارها، توقعات و مطالباتی رابه وجود می آورد که اجابت آن ازعهده ی بسیاری ازاعضای جوامع خارج است.
دکتر منوچهر چلبی در کتاب «جامعهشناسی تحولات ایران» به بررسی علل و راهکارهای برطرف کردن بیاعتمادی اجتماعی پرداخته است، و مینویسد: «بیاعتمادی اجتماعی نشانهای از نارسایی ساختارهای نظام سلطه (استبدادی – تاکید از ما) و نظام مشارکت است. زمانی که ساختارهای نظام استبدادی «سلطه» بهطور مناسب عمل نکنند و به حقوق و منافع شهروندان توجه نکنند، زمینه بروز بیاعتمادی فراهم میشود. همچنین زمانی که ساختارهای نظام مشارکت «جامعه مدنی- تاکید از ما» فرصت و قابلیت لازم را برای حضور و تأثیرگذاری شهروندان در تصمیمگیریهای عمومی فراهم نکنند، احساس بیثمر بودن مشارکت در مردم به وجود میآید. بنابراین، برای رفع بیاعتمادی اجتماعی، لازم است که هر دو ساختار سلطه «حکومت» و نظام مشارکت «جامعه مدنی» تغییرات لازم را از نظر کارآمدی، شفافیت، پاسخگویی، عدالت و دموکراسی انجام دهند.»
ازسویی با تضعیف ارزشهای مذهبی، توجیهات مذهبی کارکرد خود را از دست خواهد داد و انسانها کم و بیش سراسیمه و متوحش به دنبال دستیابی به اهداف مادی می دوند. سیستم کنترل بیرونی (قانون ومقررات) و وعظ عالمانه و مذهبی دیگر دراین شرایط نتیجه نمی دهد، بالاخص وقتی که کنترل کنندگان و واعظان خود به این فرآیند دچار یا گرفتارشده اند. «همان- دکتر تقی آزاد ارمکی اعتماد اجتماعی و مسائل مربوط به آن- فصلنامه مسائل اجتماعی ایران، سال چهارم، شماره 2، بهار و تابستان 1392، بررسی مفهوم، انواع و عوامل مؤثر بر اعتماد اجتماعی»
شرایط تاریخی وساخت قدرت عمودی وآمرانه ناشی ازتداوم حکومت استبدادی درایران شرایطی را به وجود آورده است که می توان آنرا “فرهنگ سیاسی تابعیت” قلمداد نمود. در فرهنگ سیاسی تابعیت، رفتارهای افراد ترکیبی است از فرصت طلبی، انفعال و کناره گیری، اعتراض سرپوشیده و ترس. چنین فرهنگی توانایی افراد را درهمکاری و اعتماد به یکدیگر تضعیف می کند. «همان- دکتر تقی آزاد ارمکی اعتماد اجتماعی و مسائل مربوط به آن- فصلنامه مسائل اجتماعی ایران، سال چهارم، شماره 2، بهار و تابستان 1392، بررسی مفهوم، انواع و عوامل مؤثر بر اعتماد اجتماعی»
بیگانگی و بی اعتمادی اجتماعی در قشر خاکستردی
بنظر می آید که نظرات ملوین سیمن در رابطه با بیگانگی اجتماعی ارتباط نزدیکی با ماهیت قشر خاکستری دارد، که از خصوصیات آن بی اعتمادی اجتماعی است! ملوین سیمن پنج بعد را در آن تعریف کرد که عبارتند از:
ناتوانی و بی قدرتی: فرد احساس بی قدرتی و بی اختیاری نموده قادر به تحت تأثیرقراردادن محیط اجتماعی خود نیست.
پوچی: فرد در چنین حالتی درعقاید و باورهای خود دچار ابهام و تردید می شود، و انتظارچندانی از رضایت بخش بودن پیش بینی های رفتاری خود در آینده ندارد.
بی معیاری: حالتی ازخود بیگانگی است که فرد احساس می کند برای رسیدن به هدفهای ارزنده ی خود نیاز به وسایل نامشروع دارد، یا کنشهایی او را به حوزه های هدف نزدیک می سازد که مورد تأیید جامعه نیست.
انزوا: هنگامی است که شخص احساس می کند با ارزشها ومعیارهای جامعه بیگانه شده است، در چنین حالتی فرد خود را با آنچه ازنظرجامعه ارزشمند و دارای اعتبار است، هم عقیده وهمسونمی بیند.
جدایی ازخویشتن: ملوین سیمن بیگانگی به معنای جدایی ازخویشتن را با مفهوم “هدایت شده توسط دیگری” یکسان می شمارد و میزان و درجه ی آن رفتار را براساس پاداشهای مورد انتظارآتی می بیند، در اینصورت است که شخص ازخویشتن خویش جدا می شود برای آنکه او ازهیچ چیز به خاطرخود آن چیز لذت نمی برد.
«ملوین سیمن در کتاب «بیگانگی اجتماعی» از بیگانگی به عنوان یک حالت روانی تعریف می کند که در آن فرد احساس جدایی و ناهمخوانی با جامعه و فرهنگ خود میکند. او چهار مولفه برای بیگانگی اجتماعی معرفی کرد: بیقدرتی، بیمعنایی، بیهنجاری و تنفر فرهنگی».
و به نتایج ملوی سیمن می توان اضافه کرد که؛ «فرد از خودبیگانه احساس دوری و بیربطی با خود و نقشهای اجتماعی خود میکند» و قادر به تشخیص و بروز خواستهها، ارزشها و هدفهای خود نمیباشد. «بررسی رابطه میان بی اعتمادی اجتماعی و مسئولیت گریزی شهروندی/ نویسندگان : مریم جوادی، ملیحه شیانی، علیرضا محسنی تبریزی، ساسان ودیعه منبع –جامعه شناسی ایران سال ۲۳ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱»
تاکید به رشد و استقلال جامعه مدنی می تواند در افزایش پیوست مناسبات نهادهای اجتماعی یاری رسانده و به این اعتبار کمک به افزایش «اعتماد اجتماعی، همسازی میدانی و تقویت هویت ملی» نماید. که البته این ساز و کار و دیگر مبانی مشابه، در نظام تک سالار و استبداد دینی جمهوری اسلامی ناممکن است و به مثابه یک بدیل پس از آن مورد تاکید قرار دارد. چرا که جامعه مدنی پس از فرایند کنش اجتماعی برای تحقق دموکراسی، کثرت گرایی و آزادی های فردی و اجتماعی مستقر می شود.
کاهش شکاف میان حوزه ی خصوصی وعمومی وهمچنین تقویت اجتماعی نهادهای اجتماعی می تواند اعتماد اجتماعی واحساس امنیت را در سطوح مختلف جامعه تقویت نماید. با توجه به تأثیرمثبت تعدد گروهها وهویتها برسطح روابط و پیوندهای اجتماعی، لازم است پیوندهای ضعیف یا به عبارتی پل های ارتباطی درشبکه ی تعاملات جامعه افزایش یابند. «همان- بررسی رابطه میان بی اعتمادی اجتماعی و مسئولیت گریزی شهروندی/ نویسندگان : مریم جوادی، ملیحه شیانی، علیرضا محسنی تبریزی، ساسان ودیعه منبع –جامعه شناسی ایران سال ۲۳ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱»
دیگر منابع:
۱. ناهید حسنی، اعتماد اجتماعی پیش شرط مشارکت جمعی؛ هفته نامه آتیه : شماره۵۴۴ – سه شنبه ۲۲ آذر ماه ۸۴
۲. رابطه اعتماد اجتماعی و رواج صورتکهای اجتماعی؛ علی بیرانوند
۳. آزاد ارمکی، تقی، افسانه کمالی (۱۳۸۳)، “اعتماد، اجتماع و جنسیت (بررسی تطبیقی اعتماد متقابل دربین دوجنس)”، مجله ی جامعه شناسی، دوره ی پنجم، شماره ی دو، ناشر: انجمن جامعه شناسی ایران.
۴. چلبی، مسعود، منصوره اعظم آزاده (۱۳۷۹)، “فقدان تناسب درابعاد پایگاه اجتماعی و پیامدهای روانی و اجتماعی آن”، نامه ی علوم اجتماعی، شماره ی۱۶، ناشر: دانشکده ی علوم اجتماعی دانشکده ی تهران.
۵. چلبی، مسعود، مهدی امیرکافی (۱۳۸۳)، “تحلیل چندسطحی انزوای اجتماعی”، مجله ی جامعه شناسی، دوره ی پنجم، شماره ی دو، ناشر:انجمن جامعه شناسی ایران.
۶. ستوده ، هدایت الله (۱۳۷۴)، درآمدی برروانشناسی اجتماعی، تهران: آوای نور.
۷. محسنی تبریزی، علیرضا (۱۳۷۰)، “بیگانگی (مفهوم سازی وگروه بندی تئوریها درحوزه های جامعه شناسی و روان شناسی)”، نامه ی علوم اجتماعی، شماره ی۲، جلددوم، ناشر: دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران.
۸. سحرقدوسی؛ پیامدهای بی اعتمادی های اجتماعی؛ فصل نو
۲۰ یولی ۲۰۲۳
0 Comments