روز شلاق – مزدک علی نظری ۱۳۹۲- ۲۵ می ۲۰۲۳
شب که سروصداها خوابید و اتاقِ سیگار خلوت شد، دوباره از «مجید» پرسیدیم. مثل هر شب مدادها و دستهای کاغذ سفید را ریخته بود دورش و داشت نقاشی میکرد. قرار بود فردا آزاد شود و هنوز کلی از سفارشهایش مانده بود. به نصف بچههای بند قول داده بود تصویرشان را بکشد، آن نصف دیگر...
0 Comments