مسعود نقره کار ـ از مغاک تباهی در سیاهی شب میآید تا سپیدۀ خونین داغ در جان مادران بکارد و ستارهها را خاموش کند.
رعشه مرگ بردار، چشم بند بر چشمهای زندگی و شادی، خفه کنندۀ رویاها و آرزوها، و صدای ریزش قطرههای ادراری که درلابلای هر واژهاش جاری میشود.
مؤذن است که گواهی میدهد بجز الله دیگر معبود به حقی نیست.
و با همقطارانش برریلِ جنون واژهها و اشک و خون و ادرار و ضجه وجنازه به پیشوازِ بزرگترین معبودشان میروند. تمام حجم دلهایشان ستایش مرگ و گریز از زندگی و شادی ست و آنچه در انزوای سینههایشان مثله و دفن کردهاند مهربانی و عشق و انسان است.
اذان صبح را حکومت اسلامی معنا کرده است: در هم شکستنِ حنجره آوازِ زندگی.
ضجههای جان و جهان سوز که آرام آرام با بانگ برخاسته از خاردستههای مساجد و گورستانها با صدای پای خورشید همراه میشوند. بانگِ سهیم کردنِ همگان در جنایت، بانگ قصاص برتَلی از گردنهای شکسته و کبود، قلبها و سینههای دریده، چشم و دست و پای خونین و صدای قطرههای خون و اشک.
اذان صبح است: بانگی که گلبانگ زندگی به زیر میکشد.
حَیَّ عَلَىٰ خَیْرِ ٱلْعَمَلِ بشتابید به سوی بهترین کار.
بانگ ِ بیداریِ شکنجه گران و قاضیان اعدام، آغاز ذبح شرعی در قتلگاههای اسلامی، دریده شدن قلبها با چاقو و قمه در خانهها و گذرگاهها، خفه کردنِ مخالفان سیاسی وعقیدتی و دگراندیشان. آغاز روزی دیگر برای زندگی با ترس و تحقیر و توهین و تهدید.
آغاز روزمرگیِ مردمانی عصبی و زجرکشیده، غوغای فقر و گرسنگی و خشونت، و نابودیِ به ظاهر خاموشانی که افسردگی گرمای زندگیشان ربوده است. معتادان به هنگام اذانِ مرگ در حاشیه خیابانها و درون آلونکها و کارتنها خمار و سیم کشان به مواد و مرگ واره گی فکر میکنند. بانگِ حراجِ فروش کلیه و الله اکبریِ که قطع دست و پا و صفیر شلاق درشهر منتشر میکند. جاری شدنِ عفونت و چرک و لجن از دهانهای گشاد و گشوده از مردابِ مردارهای منابر و منارهها.
حَیَّ عَلی الفَلٰاحِ، حَیَّ عَلی الفَلٰاحِ: بشتابید به سوی کامیابی، بشتابید به سوی کامیابی
و آغاز روزی دیگر، که کودکان خودکشی کنند و زنان در اعتراض به ستمگری، خود را به آتش بکشند. نوجوانان تن فروش برای جلب مشتری و فروش جان و جهانشان بَزک کنان آماده شوند. کارتن خوابها خمیازه کشان کارتنها گوشهای مخفی کنند که ماموران کارتنهایشان ضبط نکنند تا شبی دیگر کارتنها را با کابوس و رویاهایشان شریک کنند. کودکان گل فروش خواب آلود چهارراهها را برای عابران گلباران میکنند و نگران به خانوادههایشان فکر میکنند که در میان زبالهها به دنبال غذا میگردند. بانگ بیداریِ کودکان کار، دستفروشها و آشغال گردها.
اذان را حکومت اسلامی معنا کرده است. بانگ واژگان نیستی به افقِ مرگ در همآوایی با کینه و نفرت، انتقام و خشونت.
رو به سوی قبلهای که بذرِعزا و مرگ و نیستی در جهان پراکنده است.
حَیَّ عَلَىٰ خَیْرِ ٱلْعَمَلِ، بشتابید به سوی بهترین کار
و صدای شُرشُر ادار قربانی، جاری در میان واژهها.
مسعود نقره کار
0 Comments