by مسعود نقره کار | 25.ژوئن 2024 | مقالات
مسعود نقرهکار – سوگند خوردیم که درمان درد و رنج مردم باشیم و ملکه فکر و کردارمان کمک به تامین و بهبود سلامت روانی و جسمانی مردم و جامعه باشد. اما تعدادی از ما این سوگند شکستهاند و همدست بانیان درد و رنج مردم شدهاند.
همراهی و همدستی با حکومت اسلامی همراهی با جهل و جنون و جنایت است که تعدادی از تحصیلکردگان، از جمله پزشکان چنین کردهاند. همدستی با حکومتی که در پروندۀ ننگین و خونیناش کشتار صدها پزشک و کارکنان بخشهای مختلف بهداشتی ودرمانی ثبت است. (۱)
همدستی با جهل و جنون و جنایت از همان آغاز پیروزی روحانیون شروع شد.
پزشکان مسلمان وحزب الهی از سازمان نظام پزشکی ایران شروع کردند و به آن یورش بردند، سازمان صنفیای که فعالیت رسمیاش را از سال ۱۳۴۸ آغاز کرده بود و پزشکانی همچون دکتر منوچهر اقبال، دکتر جهانشاه صالح، دکتر عبدالحسین راجی، دکتر محمد حفیظی و… از برجسته ترین پزشکان میهنمان در شکل گیری و ادامه حیاتاش نقش کلیدی داشتند. پزشکان حزب الهی مسئولان سازمان نظام پزشکی را “غلام خانه زاد” محمد رضا پهلوی خواندند و با اخراج، بازداشت و زندانی کردن و غصبِ جا ومقام آنها این تشکل را به سوی اسلامیزه شدن پیش بردند. دکترمحمد علی حفیظی، رئیس هیات مدیرۀ نظام پزشکی را دستگیر و به کرمان تبعید کردند. دکتر خداوردی کیافر، دکتر ملکی یزدی و دکتر میرحقانی اعضای دیگر هیئت مدیره را بازداشت و تهدید کردند. بسیارانی دیگر از پزشکان را اخراج، بازداشت و زندانی کردند. پزشکان حزب الهی امثال دکتر عباس شیبانی و هادی منافی و… آشکار و پنهان اسلامیزه کردن سازمان نظام پزشکی را تسریع کردند و یک تشکل مستقل صنفی را به زائدۀ حکومت اسلامی بَدَل کردند و نخستین ضربه را به نظام بهداشتی و درمانی وارد کردند.
در وزارت بهداری یا وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی هم همین روند آغاز شد که مقاومتهای پزشکانی همچون دکتر کاظم سامی بی فایده ماند.
پزشکان حزب الهی و” پاسدارِ اسلام” فرمان صادر کردند عورتها و نواحی حساسهی چاپ شده در مجلهها و کتابهای پزشکی با ماژیکهای سیاه محجبه و سانسور شوند. کار محجبه کردن دستگاههای تناسلی و حواشی آنها نه فقط از کتابخانههای دانشکدههای پزشکی که از ادارههای پست شروع شد. مجلهها و کتابهای پزشکی قبل از ارسال برای دریافت کننده اسلامیزه وبعد ارسال میشد. همان هنگام با سلطه خفقانِ اسلامی در بیمارستانها و مراکز بهداشتی و درمانی، بحث غیر شرعی بودن معاینهی زنان توسط پزشک مرد مطرح شد، که در وزارت بهداری حامیان بسیار داشت، از جمله دکتر منافی و دکتر لطیفی و امثالهم. با رجوع به آموزشهای ارتجاعی و خرافیِ موجوداتی همچون علامه محمد باقر مجلسی و مجتهدین مشابهاش معاینه بیمار زن از توی آینه پیشنهاد شد تا نگاه مستقیم پزشک به بیمار زن، به ویژه دستگاه تناسلی و جنسیاش نیفتد. جماعتی از این مجموعه دریافتند قضیه تحریک کننده تر خواهد شد و در آینه آن دستگاههای ممنوعه چند جانبه و چه بسا زیبا تر جلوه فروشی خواهند کرد. از خیر فرمایشات طبیبانه علامهها گذشتند و سیاست حذف تدریجی پزشکان مرد از عرصهی تخصص بیماری زنان و زایمان در دستور کار قرار گرفت. گندکاریهای دیگر مثلِ برخورد با علوم انسانی به ویژه روانشناسی و تسلط مکتبی بر گزینش دانشجو و دستیار نیز آغاز شد.
در سطح آموزش علوم پزشکی سراغ طب الائمه و طب الرضا و طب الصادق و دانش ِ بی حد و مرز نقلی و عقلی علامه مجلسی و مشابهیناش رفتند اما دریافتند که فرمایشات و طبابت کردنهای دقیانوسی کاررا خراب تر از آن که هست خواهد کرد. با این حال در یک موازی سازی با طب مدرن، طب مخرب و زیانبارِ” اسلامی” را با پیشواییِ شارلاتان هایی همچون دکتر حسین روازاده برنامه ریزی و سامان دهی کردند.
از پانزده وزیر بهداشت و درمان و آموزش پزشکی در حکومت اسلامی تنها دکتر کاظم سامی در دولت موقت و تا حدودی دکتر موسی زرگر در دوران بنی صدر پزشکانی کاردان و امروزین بودند و الباقی علیرغم تیترهای قلمبه سلمبه، عهد بوقی و غلام ِ گوش به زنگ ” امام”و ولی فقیه و همدست حکومت جهل وجنایت و جنون بودهاند.
یک نمونه سعید نمکی وزیر بهداشت و درمان کابینه روحانی ست، که ازعوامل گسترش مرگ و میر در ایران بر اثر بیماری کرونا ست. وی به جای اتکا به دانش پزشکی و تجارب کشورهای پیشرفته در این عرصه، دنبال ” فضیلت پزشکی” ولی فقیه و آخوندها راه افتاد. گفته است: “بزرگترین علت کامیابی ایران در مبارزه با کرونا، حمایتهای بیبدیل مقام معظم رهبری بود… توصیههای رهبری در خصوص منع واردات واکسن کرونای آمریکا و انگلیس کاملاً دلسوزانه و علمی بود. ” (۲). دیگر وزرای این وزارت خانه نیز ازاین نوع فاجعه آفرینیها در پروندههایشان کم ندارند.
همدستی این نوع از پزشکان با ولی فقیه جنایتکار فقط در محدودۀ پزشکان حزب الهی حوزه بهداشت و درمان و آموزش پزشکی باقی نمانده است. علی اکبر ولایتی گُلِ سر سبد پزشکانِ همدست جنایت است. وی خادم خمینی و مشاور خامنهای و دو دوره وزیر امور خارجه حکومت اسلامی، به عنوان یک پزشک جنایتکار عاملِ قتل دگراندیشان و مخالفان سیاسی و عقیدتی حکومت خودکامه اسلامی بوده است. ولایتی درکشتار دگراندیشان و مخالفان حکومت اسلامی در تبعید (درخارج از کشور) نیز نقش و دست داشته است.
در بارگاه خلافت ولی فقیه بسیارند از جنس ولایتیها و سعید نمکیها و حسین روازادهها و سیدحسن قاضی زاده هاشمیها، و بهرام عین الهیها و….
دکتر مسعود پزشکیان وزیر بهداشت و درمان و آموزش پزشکی دولت خاتمی، کاندید ریاست جمهوری اسلامی، جمع پزشکان همدست جنایت را کامل تر کرده است. او خودش را خادم و غلامِ ولی فقیه معرفی کرده است و به روشنی گفته است هر چه ولی فقیهِ ” بحرالعلوم” بگوید اطاعت خواهد کرد و لابدُ رهنمودهای ” آقا” در باره امور بهداشت و درمان و آموزش پزشکی و جراحی قلب را به منت و جان میخرد، چه رسد به اقتصاد و عرصههای دیگر. این پزشکِ” ذوب شده در رهبری” تاکید کرده است “سیاستهای کلی رهبر جمهوری اسلامی، مسیر راه اوست” و به صراحت اعلام میکند که رئیس جمهور” هیچکاره است” و این هیچکارۀ تحصیل کرده چرا داوطلب فریب مردم شده است، الله و اعلم! (۳)
مسعود پزشکیان با روی آوری به مشاطه گریِ ارتجاع ضربه بزرگی دیگر به حیثیت و وجهه پزشکان و ارزشهای والایِ انسانی و اخلاقی حرفه پزشکی و جامعه پزشکی میهنمان وارد کرده است. این پزشک تحصیلکردۀ آلوده به ویروس اسلام سیاسی به مغاک همدستی با جنایت سقوط کرده است، تا همچون همپالگیهایش اثبات کند تحصیلات عالی ملاک شعورمندی و انسانیت نیست.
مسعود نقرهکار
ـــــــــــــــــــــــ
منابع:
gooya news:: politics: ۱- پزشکان دگراندیش که در حکومت اسلامی اعدام شدند٬ مسعود نقره کار
“حکومتِ پزشک کُش”. مسعود نقره کار – آزادی و عدالت اجتماعی (azadivaedalat.com)
۲- سعید نمکی: اگر حمایتهای رهبر نبود، به این نقطه موفقیتآمیز در مقابله با کرونا نمیرسیدیم | ایران اینترنشنال (iranintl.com)
و ویکی پدیا فارسی (سعید نمکی)
۳- مسعود پزشکیان بر «سرسپردگی» خود به رهبری تاکید کرد (iranwire. com)
by مسعود نقره کار | 17.ژوئن 2024 | مقالات
الفیه وشلفیه و پیشتازیِ تاریخی!
مسعود نقره کار
برای رفع مشکل جنسی پادشاه نیشابور،”طغان شاه” پسرآلب ارسلان سلجوقی و نوه طغرل سلجوقی، ” حکیم ابوبکر ازرقی شاعر” کتاب مصور” الفیه و شلفیه” را نوشت وبه طغان شاه تقدیم کرد. امید ازرقی این بود که پادشاه را به مجامعت با زنان غنی و تشویق کند. ازرقی هروی بیشتر عمر خود را در هرات گذراند. قصیدههای ازرقی غالباً در مدح شاهزادگان سلجوقی به ویژه شمسالدوله طغان شاه ست.
این کتاب را نخستین کتاب پورنوگرافیک و سکسی فارسی، نخستین کتاب سکس نگار و آموزش آمیزش جنسی یا به اقوالی “هرزه نویسی” یا هرزه نگاری” هم خوانده اند که به نوعی ساخت و بافت داستانی دارد. در اين کتاب حالتهاي آميزش جنسی با تصوير و نگاره در چهارچوب داستان آميزش زن و مرد آموزش داده شده است، البته در تصاویری رابطه جنسی حیوان( خرس و..) با زن و یا در تصاویری ناروشن رابطه دو همجنس هم دیده می شود. “این رساله” را بخشی از نوع نوشته هایی دانسته اند که با عنوان کلی لذت النساء شناخته می شوند “
” الفيه گويا کنايه از آلت تناسلي مرد، قضیب و شلفيه کنايه ازآلت تناسلی زن، فرج است. گروهي نيز الفيه و شلفيه را نام دو زن روسپی دانسته و شلفيه را مادر الفيه گفتهاند.”
اين کتاب که در دو بخش نوشته شده، بخشی معرفی انواع داروها (مواد مقوی) برای تقویت قوه جنسی یا قوۀ باه، و بخشی توضیح و تصویر انواع مجامعت و مقاربت و تماس جنسی ست. به نظر برخی صاحب نظران اصل کتاب با توجه به سی و چهار تصویر و نوع مینیاتورها و فرم و سبک آن، می تواند هندی باشد. از این کتاب تنها پنجاه وپنج صفحه باقي مانده که اولين بار در نمايشي عمومي در سال 2001 در موزه آرمیتاژ سن پطرزبورگ به نمايش گذاشته شد…..
کتاب الفیه و شلفیه
Harvard Mirador Viewer. «Alfiyah and Shalfiyah, late 19th/early 20th century. Majlis Library, Museum and Document Center. Women’s Worlds in Qajar Iran Digital Archive. Middle Eastern Division, Widener Library, Harvard Library»
«الفیه و شلفیه». ویکی پدیا دانشنامه آزاد و دهخدا
by مسعود نقره کار | 3.ژوئن 2024 | مقالات
چند درس از شورش ۱۵ خرداد ۱۳۴۲
۱
شورش”یوم الله” ۱۵ خرداد سال۱۳۴۲ سکوی پرتاب آخوندها و جاهلها و لاتهای متدین (آخوندیسم و جاهلیسم) به قدرت شد، شورشی که مخالفت با آزادی زنان و”انقلاب سفید” بهانۀ برپایی آن بود.
رهبرِ این شورش شیعی و ارتجاعی، آیت الله روح الله خمینی بود، شورشی که بر زمینۀ ویژگیهای شخصیتی ورفتاری خمینی، یعنی شاخصههای عوامفریبی، یکدنده گی و لجاجت، بی رحمی ودیگرمؤلفههای روانی و رفتاری، وی را به کاریزمائی مذهبی و سیاسی بَدل کرد. این شورش خرابی، زخمی و کشتهها برجای گذاشت.
۱۲ خرداد سال ۱۳۴۲ (روز عاشورا)، خمینی در مدرسه فیضیه قم سخنرانی کرد و محمدرضا شاه را مردی “بدبخت و بیچاره” خطاب کرد و وی را به یزید تشبیه کرد. ساعت ۲ صبح ۱۴خرداد، دو روز بعد از سخنرانی، خمینی در خانهاش بازداشت و به تهران منتقل شد. بعد از پخش این خبر تظاهرات اعتراضی گستردهای در شهرهای قم، تهران، ورامین، مشهد، کاشان و شهرهای دیگر برگزار شد. خمینی از ۱۱ مرداد ۱۳۴۲ تا خروجاش از ایران درنوعی از بازداشت و زندان و حصر خانگی برخی از مقامهای مملکتی را به حضور میپذیرفت و با روحانیون و بازاریان در تماس مداوم بود. سرانجام ۱۳ آبان ۱۳۴۳، خمینی با سلام و صلوات توسط ساواک به ترکیه فرستاده شد.
خمینی از محل اقامتاش در خارج کشور، و به قول داریوش همایون، “زیر نگاه مهربان و گاه کمکِ حکومت پادشاهی به گستردن شبکه خود در سراسر کشور مشغول شد” و با یاری آخوندها و بازاریان و جاهلها و لاتهای متدین سرنگونی رژیم پهلوی را برنامه ریزی کرد. خمینی تشکیلاتی به وسعت مساجد وهیئتها و محفلهای مذهبی، بازارها، آخوندها و جاهل ولاتهای متدین در سرتاسرایران آزادانه سازمان داد. خمینی از توان و ظرفیت شیعیان تحصیل کرده در داخل و خارج کشور، از نواندیشان دینی و”شبه روشنفکران” مدرنیته هراس و غرب ستیز و بخش هایی از چپ گرایان و ملیون برای تقویت جبهه گستردۀ “همه با هم”اش علیه رژیم پهلوی بهره گرفت.
بخش بزرگی از جاهلها و لاتها، که گروه اجتماعی تاثیر گذاری بودند، حامیان و شرکتکنندگان در شورش ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ بودند. دارودستهی شعبان جعفری، که طرفداران دربار بودند نقش مؤثری نداشتند و حتی در این شورش باشگاه جعفری توسط طرفداران آیتالله خمینی به آتش کشیده شد.
حاج مهدی عراقی، که خمینی او را برادر خودش خطاب میکرد، دربارهی نقش طیب و رمضون یخی و ناصر جگرکی در بلوای خرداد ۴۲ می نویسد:
“منزل آقا (خمینی) بودیم. آن جا اسم طیبخان وسط آمد. آقا گفت که اینها علاقمند به اسلام هستند. نوکر امام حسین هستند. خلاصه رفتیم خانهی طیبخان. طیب صد تومان داد به پسرش اصغر گفت میدویی عکس آقا خمینی را میخری میبری تو تکیه. هنوز ما از ساعت حرکتمان قدری مانده بود که خبر آوردند ناصر جگرکی با تعدادی نزدیک به ۲۰۰ الی ۳۰۰ تن از الوات آن جا که سرهایشان را همتراشیده و به قول خودشان از این تیغ کشها، دارند میآیند و… “
رژیم شاه روحانیون را آمر و جاهلها و لاتها را عامل بلوای سال ۴۲ معرفی کرد و دلایل دستگیری تعدادی از جاهلها و لاتها را فرماندار نظامی تهران چنین توضیح داد: «عاملین بلوای ۱۵ خرداد طیب حاج رضائی و اسماعیل حاج رضائی با پول گرفتن از منابع مختلف و پرداخت بخشی از آن به عوامل خود بلوا را سبب شدند. “
وبدین ترتیب زمینههای آزادی و فرستادن آمر اصلی، یعنی خمینی به خارج کشور چیده شد.
۲
طیب حاج رضائی از جاهلهای شناخته شده واداره کنندۀ بزرگ ترین بازار تره بار و میوه تهران، در دهه سی و چهل از جان نثاران و طرفداران پر و پا قرص شاه و رژیماش بود. وی با همراهانش از جمله شعبان جعفری، در پیروزی کودتا نقش داشت. علاقه طیب به خاندان پهلوی به حدی بود که تصویر بزرگی از رضا شاه روی شکم و سینهاش خالکوبی کرده بود. اواخر دهه ۳۰ بین جاهلها و لاتهای حامی رژیم پهلوی اختلاف افتاد وانشعاب و انشقاق رخ داد که بیشتر مسایل مالی عامل آن بود. طیب اما هنوز علاقه مند به شاه و رژیم پهلوی بود. ۹ آبان سال ۱۳۳۹ به هنگام تولد رضا پهلوی طیب حاج رضایی یکی از بزرگترین جشنها، تاق نصرتها، چراعانیها و فرش پهن کردنها را در منطقه مولوی و باغ فردوس و زایشگاه مادر بر پا کرد و دستور داد به هنگام مرخص شدن فرح از زایشگاه گُلها و پولها بر سر شاه و فرح و نوزادشان بریزند. طیب از سوی دربار و شهردار تهران مورد تفقد قرار گرفت و سمبولیک کلید شهر هم تقدیماش کردند. طیب و همراهانش اما بتدریج به سوی روحانیون بویژه آیت الله خمینی کشیده میشدند. خمینی از طیب و دارو دستهاش برای بسیج مردم در شورش ۱۵ خرداد استفاده کرد. طیب حاج رضایی همرا با یکی از دوستان و همکارانش در بازار تره بار و میوه به نام حاج اسماعیل رضائی دستگیر و اعدام شدند و این در حالی بود که خمینی و آخوندها وفدائیان اسلامیها آزادانه جولان میدادند و…
اعدام طیب حاج رضائی و حاج اسماعیل رضائی بخش بزرگی از جاهلها و لاتها را به روحانیون نزدیک تر و آخوندها را تقویت کرد.
۳
” بهمن ماه سال ۱۳۴۳ حسنعلی منصور در برابر مجلس شورای ملی واقع در میدان بهارستان تهران توسط گروه فداییان اسلام ترور شد. او دبیر کل حزب ایران نوین و نخست وزیر ایران بود و به ضرب سه گلوله توسط محمد بخارایی کشته شد.
پس از چندی اکثر اعضای گروه فداییان اسلام بازداشت و روانه دادگاه نظامی شدند. چهار نفر از اعضای این گروه اعدام شدند. افراد دیگری از گروه نیز به حبس ابد و حبسهای طویل المدت محکوم شدند.
” در جلسه دوم دادگاه نظامی حبیب الله عسگر اولادی و حدود ده نفر دیگر از اعضای فداییان اسلام شرکت داشتند. در همان دادگاه اعلام شد هر کسی از اعضای فداییان اسلام در دادگاه غیر علنی نظامی در برابر حضار و رئیس دادگاه درخواست عفو ملوکانه کند حکم اعدامش تغییر و به حبس تبدیل میشود. حبیب الله عسگر اولادی در محضر دادگاه ایستاد، شاهنشاه را سپاس گفت و تقاضای عفو کرد. بدین ترتیب حکم اعدام او تقلیل و به حبس تبدیل شد
بعدها عسگر اولادی در اوایل دهه هشتاد در یک مصاحبه با روزنامههای دوم خردادی عنوان کرد که این سپاس یک نوع تقیه اسلامی بوده است و در قوانین شرع نیز تقیه مجاز میباشد. “
بهمن ماه سال ۱۳۵۵ به فرمان شاه ۶۶ زندانی آزاد شدند. ساواک با این ۶۶ نفر نمایشی راه انداخت با عنوان” سپاس شاهنشاها”. برخی از زندانیان که مورد “عفو ملوکانه” قرار گرفتند در آن” شو” ندامت نامه خواندند و سخنرانی کردند.
در میان کسانی که مورد “عفو ملوکانه” قرار گرفتند تروریستهای فدائیان اسلامی و بانیان شورش ۱۵ خراد ۴۲ و عوامل قتل حسنعلی منصور هم بودند، این افراد یاران نزدیک خمینی بودند که از پایه گذاران انقلاب و حکومت اسلامی شدند. حبیب الله عسگر اولادی، مهدی کروبی، آیت الله محمد باقر محی الدین انواری، حاج مهدی عراقی، شیخ قدرت علیخانی، ابوالفضل حاجی حیدری، مهدی ملک الکتاب و…
این جماعت، بویژه حاج مهدی عراقی گفت و نوشت که به دستور خمینی تقاضای عفو کردند (تقیه کردند) تا آزاد شوند وسازماندهی آخوندها و مذهبیون و جاهلها و لاتهای فدائیان اسلامی و متدین را در راستای سرنگونی رژیم پیش ببرند. یعنی صاف و پوست کنده به محمدرضا شاه و ساواکاش رو دست زدند.
مهدی ملک الکتاب میگوید:
” حاج مهدی عراقی که آمد بیرون، تمام این گروههای پراکنده مثل صف، منصورون، بدر و… را جمع کرد و انقلاب را به سوی جلو حرکت داد. من هم فعالیتهایم را شروع کردم و بقیه هم همینطور. حتی من بهخاطر فعالیتها جدیدم دوباره دستگیر شدم. من میپرسم آیا حاج مهدی بریده بود؟ آیا میشود پذیرفت که آقای عسگراولادی بریده بود؟ کسانی که ده- دوازده سال در زندان بودند بریده بودند؟ ما به جریان مبارزه بازگشتیم و نهایتا در این قضایا سر ساواک کلاه رفت. “
مسعود نقره کار
****
منابغ و برای مطالعه:
۱- داریوش همایون، نالازم ترین و آسانترین انقلاب تاریخ، مجله آرش (پاریس)، شماره ۱۳ بهمن ۱۳۷۰
۲- ناگفتهها، خاطرات مهدی عراقی
۳- حمید شوکت، پرواز در ظلمت
۴- حسین شاه حسینی، از عیاری تا لمپنیسم، گفتوگو، علی ابوالحسنی (منذر)
۵- مسبب واقعی ۱۵ خرداد آیتالله خمینی نبود. سید مهدی پیراسته- وزیر کشور وقت در هنگام بلوای ۱۵ خرداد، ایرانشهر، واشنگتن دی. سی، ۳۰ ژوئن ۱۹۸۹، شماره ۹۱۹، جمعه تیرماه ۱۳۶۸
۶- حقایقی در باره واقعه ۱۵ خرداد، ف. داورپرست، ایران تایمز- واشنگتن دی. سی – نقش آیتالله بهبهانی و کاشانی بیش از [تیمور] بختیار بود چرا که: گ… در خرداد سال ۱۳۴۲ بختیار در ساواک هیچگونه نفوذ و قدرتی نداشت، زیرا نامبرده در بهار سال ۱۳۴۰ از پست ریاست ساواک برکنار گردید.»
۷- دکتر الموتی، رخدادهای ۱۵خرداد ۱۳۴۲ / و حبیب لاجوردی، خاطرات سپهبد محسن مبّصر، رئیس شهربانی کل کشور (۱۳۴۹-۱۳۴۳)، طرح تاریخ شفاهی ایران، مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد
چرا روحانیون و زندانیهای مسلمان در جشن “سپاس شاهنشاه” شرکت کردند؟ – تسنیم (tasnimnews. com) ۸-
IRAN _AZAD: ۹- سپاس سپاس اعلیحضرتا (۱۵ بهمن سال ۵۵ و عفو ملوکانه (iranmammhasabgmailcom.blogspot.com) ۱۰-
https://rooholla.blogspot.com/2013/11/blog-post_5.html11-
ماجرای «سپاس شاهنشاها» چه بود؟ | پایگاه خبری تحلیلی انصاف نیوز (ensafnews. com) ۱۲-