شورای ملی تصمیم  همراه و همگام با مردم آگاه ایران، برای تحقق خواسته‌های زیر تلاش و مبارزه می‌کند. 1- گذار کامل از جمهوری اسلامی با تکیه به جنبش‌های اعتراضی مردم، گذار خشونت پرهیز با حفظ حق دفاع مشروع. 2 – حفظ تمامیت ارضی کشور با تاکید بر نظام غیرمتمرکز . 3- جدایی دین از حکومت. 4 – فراخوان عمومی برای تشکیل مجلس مؤسسان. 5 – تلاش برای برپایی نظامی دموکراتیک و انتخابی  تعیین نوع حکومت با آرای مردم. 6 –  اجرای کامل اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و میثاق‌های وابسته به آن، با تاکید بر رفع هرگونه تبعیض علیه زنان و برابری جنسیتی در تمام عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی و مشارکت زنان در مدیریت جامعه، و نیز تاکید بر حفظ محیط زیست

مهم‌ترین مسائل در انتخابات ریا…

مهم‌ترین مسائل در انتخابات ریا…

بازدیدها: 0

مهم‌ترین مسائل مورد توجه مردم امریکا

پنج روز مانده است به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا. اهمیت این انتخابات در چیست؟ مهم‌ترین مسائل مورد توجه رأی‌دهندگان آمریکایی در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ شامل مشکلات اقتصادی، هزینه‌های بهداشت و درمان، مهاجرت، امنیت اجتماعی، سیاست‌های اقلیمی، امنیت ملی، و حقوق زنان برای سقط جنین است.

بسیاری از آمریکایی‌ها نگران تورم، قیمت مسکن، افزایش بدهی‌ها، و نوسانات اقتصادی هستند. با توجه به افزایش قیمت کالاهای اساسی و بحران مسکن، مسئله‌ی اقتصاد از مهم‌ترین دغدغه‌های رأی‌دهندگان به شمار می‌رود. هر دو حزب سعی دارند راه‌حل‌هایی برای کاهش هزینه‌های زندگی ارائه دهند و بر بهبود اشتغال و رشد اقتصادی تمرکز کنند.[i]

هزینه‌های بالای بهداشت و درمان و مسئله‌ی دسترسی به خدمات درمانی با کیفیت، به ویژه برای خانواده‌های کم‌درآمد، به یکی از مباحث کلیدی تبدیل شده است. دموکرات‌ها بیشتر به دنبال گسترش برنامه‌های بهداشتی و کاهش هزینه‌های درمان هستند، در حالی که جمهوری‌خواهان به کاهش مقررات و طرح‌های ارزان‌تر برای افراد کم‌درآمد تمایل دارند.[ii]

مسئله‌ی مهاجرت و کنترل مرزها همچنان به عنوان یکی از موضوعات داغ مطرح است، به ویژه با افزایش ورود مهاجران به آمریکا. بسیاری از رأی‌دهندگان خواستار سیاست‌های قاطعانه‌تر در کنترل مرزها و نظارت بیشتر بر ورود مهاجران هستند.[iii]

مسئله‌ی تغییرات اقلیمی به ویژه برای رأی‌دهندگان جوان و محیط‌زیست‌دوستان از اهمیت بالایی برخوردار است. دموکرات‌ها به دنبال سیاست‌های حمایتی برای انرژی‌های پاک و کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای هستند، در حالی که جمهوری‌خواهان عمدتاً تمرکز بر حفظ و افزایش تولید انرژی‌های سنتی دارند.[iv]

با افزایش تهدیدات جهانی، از جمله رقابت با چین و نگرانی از درگیری‌ها در مناطق دیگر مانند اوکراین و خاورمیانه، رأی‌دهندگان به سیاست‌های امنیتی نامزدها توجه زیادی دارند. جمهوری‌خواهان بیشتر بر تقویت نیروهای نظامی و امنیت داخلی تمرکز دارند، در حالی که دموکرات‌ها به دنبال ترکیبی از دیپلماسی و تقویت اتحادها هستند.

از زمان لغو رای «رو علیه وید»[1]، این موضوع به یکی از مسائل کلیدی انتخابات تبدیل شده است. رأی‌دهندگان دموکرات عمدتاً خواستار حقوق بیشتر در زمینه سقط جنین هستند، در حالی که جمهوری‌خواهان به محدودیت‌های بیشتر گرایش دارند.

این موضوعات در کنار مباحث اجتماعی و حقوق شهروندی، همچون آزادی بیان و کنترل بر رسانه‌های اجتماعی، عدالت اجتماعی و مسائل نژادی، روی تصمیمات رای‌دهندگان تاثیرات عمیقی دارند و به‌نوعی جهت‌گیری کلی سیاست امریکا در آینده را تعیین می‌کنند. این مسائل می‌تواند تعیین‌کننده حمایت از نامزدهای دموکرات یا جمهوری‌خواه باشد و سیاست‌های آن‌ها نقش مهمی در تصمیم‌گیری رأی‌دهندگان خواهد داشت.[v]

تاثیر نتیجه‌ی انتخابات بر زندگی مردم امریکا

نتیجه‌ی انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ امریکا می‌تواند تأثیرات گسترده‌ای بر زندگی روزمره مردم این کشور داشته باشد، با تمرکز بر موضوعات اقتصادی، اجتماعی و دسترسی به مراقبت‌های بهداشتی.

از منظر اقتصادی، سیاست‌های اقتصادی رئیس‌جمهور جدید به شدت بر اشتغال و نرخ تورم تاثیر خواهد داشت. تصمیمات در زمینه‌ی مالیات، نرخ بهره، و سرمایه‌گذاری‌های دولتی در زیرساخت‌ها یا طرح‌های اجتماعی می‌تواند به نفع یا زیان خانواده‌های امریکایی باشد. به عنوان مثال، اگر رئیس‌جمهور جدید از کاهش تورم و کنترل هزینه‌های زندگی حمایت کند، این موضوع ممکن است به کاهش هزینه‌های عمومی زندگی مانند غذا و مسکن کمک کند.[vi]

در زمینه‌ی اجتماعی، مسائلی مانند حقوق مدنی و سیاست‌های مهاجرتی می‌تواند بر زندگی آمریکایی‌ها تأثیر مستقیم داشته باشد. برخی از نامزدها برنامه‌های گسترده‌ای در حمایت از حقوق مدنی و اصلاحات مهاجرتی دارند که می‌تواند به ایجاد فضایی فراگیرتر منجر شود، در حالی که دیگران ممکن است سیاست‌های سختگیرانه‌تری را در پیش گیرند.[vii]

مراقبت‌های بهداشتی نیز یکی از دغدغه‌های اصلی رای‌دهندگان است. نتیجه‌ی انتخابات می‌تواند بر هزینه‌های بیمه، دسترسی به خدمات درمانی و قیمت داروها تأثیر مستقیم بگذارد. برخی نامزدها به دنبال تقویت نقش دولت در بخش بهداشت و درمان هستند، که می‌تواند به کاهش هزینه‌های بیمه برای افراد کم‌درآمد منجر شود، در حالی که دیگران از رویکردهای خصوصی‌سازی حمایت می‌کنند که ممکن است دسترسی به خدمات بهداشتی را تحت تاثیر قرار دهد[viii].

به طور کلی، نتیجه‌ی این انتخابات به نوعی تعیین‌کننده جهت‌گیری کشور در زمینه‌های اقتصاد، حقوق اجتماعی، و رفاه عمومی در سال‌های آتی خواهد بود و مردم امریکا در انتظار تغییراتی در این حوزه‌ها هستند.

تاثیر نتیجه‌ی انتخابات بر سیاست جهانی

نتیجه انتخابات ریاست جمهوری 2024 آمریکا تأثیرات گسترده‌ای بر سیاست جهانی خواهد داشت و در چندین حوزه کلیدی روابط بین‌المللی تغییرات مهمی ایجاد می‌کند. در وهله اول، رابطه با چین و وضعیت رقابت استراتژیک دو کشور بسیار اهمیت دارد. تحت ریاست جمهوری کامالا هریس، احتمالاً سیاست‌های بایدن در خصوص رقابت اقتصادی و نظامی با چین ادامه می‌یابد، و دولت جدید آمریکا تلاش می‌کند از تعامل و همکاری محدود با چین در مسائلی مانند امنیت منطقه‌ای و تجارت بهره ببرد. از سوی دیگر، بازگشت ترامپ می‌تواند به یک استراتژی تهاجمی‌تر علیه چین منجر شود که به سیاست‌های محدودیت تجاری، تحریم‌های اقتصادی، و کاهش تعهدات امنیتی در منطقه آسیا-پاسیفیک تأکید خواهد داشت، موضوعی که می‌تواند به افزایش تنش‌ها در این منطقه بینجامد.[ix]

همچنین، تأثیر این انتخابات بر امنیت اروپا و تعاملات آمریکا با متحدانش نیز قابل‌توجه است. هریس به تقویت ائتلافات سنتی و ادامه حمایت از اوکراین متعهد است و احتمالا بر امنیت اروپا و مقابله با نفوذ روسیه متمرکز خواهد بود، که این امر با استقبال کشورهای اروپایی مواجه می‌شود. اما پیروزی ترامپ، که گرایش‌های انزواطلبانه‌تری دارد، می‌تواند باعث کاهش حضور نظامی آمریکا در اروپا و تضعیف همبستگی ناتو شود، مسئله‌ای که اروپا را در برابر تهدیدات امنیتی آسیب‌پذیرتر خواهد کرد.[x]

در مجموع، نتایج این انتخابات برای سیاست خارجی آمریکا و چگونگی تعامل آن با کشورهای مختلف از جمله چین، روسیه و متحدان اروپایی سرنوشت‌ساز خواهد بود و پیامدهای مهمی برای نظم جهانی و سیاست‌های بین‌المللی در پی خواهد داشت.

تاثیر نتیجه‌ی انتخابات بر روابط با چین

نتیجه‌ی انتخابات ریاست جمهوری 2024 آمریکا به احتمال زیاد تأثیرات گسترده‌ای بر سیاست چین خواهد داشت، زیرا رقابت ژئوپلیتیکی میان این دو کشور به یک موضوع محوری در سیاست خارجی ایالات متحده تبدیل شده است. هم جو بایدن و هم جمهوری‌خواهان مواضع تند خود نسبت به چین را حفظ کرده‌اند. در نتیجه، با هر نتیجه‌ای از انتخابات، بعید است که رویکرد سخت‌گیرانه ایالات متحده نسبت به چین تغییر کند.

اگر هریس  پیروز شود، احتمالاً سیاست فعلی را که شامل تقویت اتحادهای نظامی و اقتصادی در منطقه هند-پاسیفیک است، ادامه خواهد داد. این شامل تحکیم روابط با کشورهای کلیدی همچون ژاپن، کره جنوبی، هند و استرالیا می‌شود، که همگی از متحدان نزدیک ایالات متحده در مقابله با نفوذ چین هستند. بایدن در تلاش است تا با ایجاد اتحادهای چندجانبه و افزایش فشار اقتصادی بر چین، نفوذ این کشور را مهار کند. این رویکرد ممکن است رقابت‌های اقتصادی و تکنولوژیکی بین دو کشور را تشدید کند و منجر به اجرای محدودیت‌های تجاری و تکنولوژیکی جدید شود.

از طرف دیگر، در صورت پیروزی ترامپ، احتمالاً سیاست‌های مشابهی به ویژه در حوزه‌های تکنولوژی و نظامی دنبال خواهد شد، با تأکید بیشتر بر رویکرد تهاجمی و کم‌تر دیپلماتیک. کارشناسان بر این باورند که جمهوری‌خواهان حتی ممکن است سیاست‌های تجاری سخت‌گیرانه‌تری علیه چین اعمال کنند که می‌تواند منجر به تشدید بیشتر تنش‌های اقتصادی و امنیتی شود.

به طور کلی، به دلیل پایداری رقابت استراتژیک میان ایالات متحده و چین، تغییر عمده‌ای در روابط دو کشور در پی نتیجه‌ی انتخابات انتظار نمی‌رود. با این حال، اگر هر دو کشور موفق شوند مسیر دیپلماسی را تقویت کنند، ممکن است بتوانند از بروز تنش‌های شدیدتر جلوگیری کنند و به همکاری‌های محدود در حوزه‌هایی مانند تغییرات اقلیمی و امنیت جهانی دست یابند.[xi]

تاثیر نتیجه‌ی انتخابات بر روابط با روسیه

نتیجه انتخابات ریاست‌جمهوری 2024 آمریکا ممکن است تاثیرات عمیقی بر سیاست‌های روسیه و روابط بین‌المللی آن داشته باشد. تغییرات سیاست‌های آمریکا در رابطه با حمایت از اوکراین و تحریم‌های روسیه از عوامل مهم هستند. در صورتی که رئیس‌جمهور آینده آمریکا سیاست‌های حمایتی کنونی را در قبال اوکراین و مقابله با روسیه ادامه دهد، ممکن است فشار اقتصادی و نظامی بر مسکو افزایش یابد. این می‌تواند روسیه را به گسترش روابط با کشورهای دیگر مانند چین و ایران وادار کند تا برای مقابله با فشارهای غربی تلاش کند.

علاوه بر این، با افزایش فعالیت‌های اطلاعاتی و سایبری روسیه برای تاثیرگذاری بر انتخابات آمریکا، پیش‌بینی می‌شود که تنش‌ها میان مسکو و واشنگتن در حوزه‌های سایبری و اطلاعاتی نیز افزایش یابد. روسیه همچنین به دقت وضعیت اقتصادی خود را در نظر می‌گیرد، زیرا سیاست‌های جدید آمریکا می‌تواند تاثیر مستقیمی بر صنایع و منابع درآمدی آن داشته باشد.

به طور کلی، نتیجه انتخابات آمریکا و سیاست‌های اتخاذی می‌تواند مسیر روابط روسیه و آمریکا را برای سال‌های آتی تعیین کند و همچنین به دیگر کشورها پیامی درباره آینده تعهدات آمریکا به هم‌پیمانانش ارسال کند.[xii]

تاثیر نتیجه‌ی انتخابات بر خاور میانه

نتیجه‌ی انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ آمریکا می‌تواند پیامدهای مهمی برای خاورمیانه داشته باشد و در سیاست‌های ایالات متحده در قبال این منطقه تغییراتی ایجاد کند. بسته به این که چه کسی پیروز انتخابات شود، شاهد تفاوت‌هایی در رویکردهای ایالات متحده نسبت به موضوعاتی مانند روابط با ایران، تعامل با کشورهای عربی، و صلح اسرائیل و فلسطین خواهیم بود.

در صورتی که دونالد ترامپ پیروز شود، احتمالاً رویکردی مشابه سیاست‌های او در دوران اول ریاست جمهوری‌اش دیده خواهد شد؛ از جمله تداوم فشار حداکثری بر ایران، حمایت قوی از اسرائیل، و توسعه روابط با کشورهای عربی از طریق پیمان‌های صلح مانند پیمان ابراهیم. ترامپ ممکن است فشار بیشتری بر تهران وارد کند و حتی نقش فعالتری در عادی‌سازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل ایفا کند. همچنین، او ممکن است از نقش نظامی آمریکا در خاورمیانه بکاهد، که می‌تواند تأثیرات گسترده‌ای بر نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه داشته باشد.

در مقابل، اگر کامالا هریس یا نامزد دموکرات پیروز شود، احتمالاً سیاست‌های خاورمیانه‌ای دولت بایدن تداوم خواهد یافت که به دنبال بازگشت به توافق هسته‌ای با ایران است. این رویکرد می‌تواند به کاهش تنش‌ها بین ایران و کشورهای خلیج فارس کمک کند و فضا را برای مذاکرات صلح‌آمیزتر باز کند. از سوی دیگر، دولت دموکرات می‌تواند به طور محتاطانه‌تری در رابطه با عادی‌سازی روابط اسرائیل و اعراب عمل کند و سیاست‌های حقوق بشری سخت‌گیرانه‌تری را در قبال کشورهای منطقه دنبال کند.

در مجموع، نتیجه انتخابات می‌تواند به طور مستقیم بر مسائل حساس خاورمیانه‌ای مانند تنش‌ها در خلیج فارس، وضعیت فلسطین و اسرائیل، و نقش نیروهای آمریکا در عراق و سوریه تأثیر بگذارد.

تاثیرنتیجه‌ی انتخابات ریاست بر ایران

نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ ایالات متحده تأثیرات قابل‌توجهی بر ایران و روابط بین‌المللی آن خواهد داشت، که بسته به برنده انتخابات می‌تواند مسیرهای مختلفی را به همراه داشته باشد. در صورت پیروزی جمهوری‌خواهان (دونالد ترامپ)، احتمالاً سیاست‌های سختگیرانه‌تری علیه ایران به خصوص در زمینه برنامه هسته‌ای و حمایت از تحریم‌ها ادامه خواهد داشت. دولت ترامپ در دوره قبلی از برجام خارج شد و تحریم‌های شدیدی را بر ایران اعمال کرد، و بازگشت احتمالی وی می‌تواند به افزایش تنش‌های بین دو کشور منجر شود. این نوع سیاست ممکن است ایران را به سمت همکاری نزدیک‌تر با کشورهای روسیه و چین سوق دهد تا از فشارهای اقتصادی و سیاسی آمریکا کاسته شود.

در صورت پیروزی دموکرات‌ها (کامالا هریس)، انتظار می‌رود که ایالات متحده به تلاش برای بازگرداندن ایران به مذاکرات هسته‌ای و احیای احتمالی برجام ادامه دهد. این موضوع به‌ویژه برای ایران اهمیت دارد، زیرا می‌تواند به کاهش تحریم‌ها و بهبود وضعیت اقتصادی منجر شود. دموکرات‌ها احتمالاً به جای تقابل مستقیم، به دنبال دیپلماسی و همکاری با شرکای منطقه‌ای برای کاهش تنش‌ها خواهند بود. با این حال، امکان تغییر سریع و بنیادی در روابط ایران و آمریکا حتی در این حالت نیز محدود است، زیرا نهادهای کلیدی در ایران، از جمله سپاه پاسداران و رهبری عالی، تمایلات ضدآمریکایی شدیدی دارند و ممکن است از نزدیکی بیش از حد به آمریکا جلوگیری کنند.

در مجموع، نتیجه انتخابات آمریکا می‌تواند آینده برنامه هسته‌ای ایران، روابطش با همسایگان منطقه‌ای و همکاری‌های استراتژیک با قدرت‌های شرقی مانند روسیه و چین را تحت‌تأثیر قرار دهد، که به نوبه خود بر توازن قدرت در خاورمیانه نیز تاثیرگذار خواهد بود.[xiii]

احد قربانی دهناری

۱۰ آبان ۱۴۰۳ – ۳۱ اکتبر ۲۰۲۴


[1]  رو علیه وید (Roe versus Wade) حکم تاریخی دیوان عالی ایالات متحدهٔ آمریکا در سال ۱۹۷۳ درخصوص قانونی‌شدن سقط جنین بود که در آن دیوان عالی حکم داد که قانون اساسی ایالات متحده آمریکا از آزادی زن برای انتخاب انجام سقط جنین بدون محدودیت‌های مفرط دولتی پشتیبانی می‌کند. این حکم باعث برچیده شدن بسیاری از قوانین فدرال و ایالتی در زمینه سقط جنین و برانگیختن بحث‌های ادامه‌داری در سطح ایالات متحده شد، از جمله در این خصوص که آیا سقط جنین باید قانونی باشد یا خیر، چه کسی باید در خصوص قانونی بودن سقط جنین تصمیم بگیرد، دیوان عالی در رسیدگی به پرونده‌های مربوط به قانون اساسی از چه شیوه‌هایی باید استفاده کند، و نقش دین و دیدگاه‌های اخلاقی در این تصمیم چه باید باشد. پرونده «رو در برابر وید» شکلی تازه به سیاست آمریکا داد و بخش زیادی از مردم این کشور را به دو دسته موافقان و حامیان سقط جنین و مخالفان سقط جنین (جنبش حامیان زندگی) تقسیم کرد و همزمان جنبش‌های مردمی از سوی هر دو گروه شکل گرفت.


[i]  https://www.brookings.edu/projects/election-24-issues-at-stake/

https://fletcher.tufts.edu/news-events/news/key-issues-2024-united-states-presidential-election

[ii] https://www.brookings.edu/projects/election-24-issues-at-stake/

https://fletcher.tufts.edu/news-events/news/key-issues-2024-united-states-presidential-election

[iii]  https://fletcher.tufts.edu/news-events/news/key-issues-2024-united-states-presidential-election

[iv]  https://www.brookings.edu/projects/election-24-issues-at-stake/

[v] https://civicscience.com/where-americans-stand-on-political-issues-in-the-2024-election-plus-more-election-tracker-insights/

https://www.pewresearch.org/politics/2024/09/09/issues-and-the-2024-election

[vi] https://morganfranklinfoundation.org/how-the-2024-presidential-election-could-affect-the-economy-and-your-financial-life/

[vii] https://www.commondreams.org/opinion/implications-2024-election-us

[viii]  https://www.commondreams.org/opinion/implications-2024-election-us

[ix] https://www.cfr.org/election2024

https://thediplomat.com/2024/09/the-us-presidential-election-and-the-future-of-china-us-relations

[x] https://www.cfr.org/councilofcouncils/global-memos/why-us-presidential-election-matters-europe

[xi]  برای اطلاعات بیشتر، می‌توانید به تحلیل‌های سایت “The Spectator” و مقاله‌ی تحلیل کارشناسان “Nanyang Technological University” مراجعه کنید.

[xii] https://blogs.microsoft.com/wp-content/uploads/prod/sites/5/2024/04/MTAC-Report-Elections-Report-Nation-states-engage-in-US-focused-influence-operations-ahead-of-US-presidential-election-04172024.pdf

https://www.csis.org/news/new-report-csis-analyzes-global-impact-2024-us-presidential-election

[xiii]  https://www.csis.org/events/global-impact-2024-us-presidential-election

https://www.csis.org/analysis/can-irans-new-president-change-regimes-confrontational-foreign-policy
https://www.theguardian.com/us-news/2024/jan/01/2024-presidential-election-key-issues
https://edition.cnn.com/2024/09/22/politics/young-voters-election-issues/index.html
عادی‌سازی و توجیه جنگ؛ فاجعه و…

عادی‌سازی و توجیه جنگ؛ فاجعه و…

بازدیدها: 1

تأثیر جنگ بر زندگی فرودستان جامعه

توجه: این مقاله در دو ویرایش نوشته شده است. ویرایش نخست چکیده مطالب است. در ویرایش دوم همان مقاله است با شرح و بسط و جزئیات. بسته به وقتی که دارید و میزان علاقه‌مندی به جزئیات، یکی را انتخاب کنید.

مقدمه

دنیای امروز درگیر بحران‌های پیچیده است؛ در بسیاری از کشورها، دیکتاتورها با فریب و خشونت حاکم هستند. متاسفانه، عده‌ای در ترویج و عادی‌سازی جنگ تلاش می‌کنند، اما پیامدهای فاجعه‌بار جنگ به ویژه بر اقشار آسیب‌پذیر از جمله فرودستان، کودکان، زنان و سالمندان نادیده گرفته می‌شود. رسانه‌ها نیز، به‌جای تمرکز بر خاتمه جنگ، بر شدت آن می‌افزایند و قربانیان به فراموشی سپرده می‌شوند.

تأثیرات بر فرودستان

جنگ زیرساخت‌های حیاتی را از بین می‌برد و فرودستان جامعه بیشتر از سایرین از کاهش فرصت‌های اقتصادی و بیکاری آسیب می‌بینند. خدمات عمومی مانند آموزش و بهداشت مختل شده و آن‌ها اغلب دسترسی کافی به امکانات لازم ندارند. در شرایط جنگی، فرودستان بیشتر در معرض خشونت، مهاجرت اجباری و اختلالات روانی قرار می‌گیرند. آن‌ها که معمولاً در مناطق کم‌برخوردار زندگی می‌کنند، بیش از سایرین از افزایش جرم و ناامنی آسیب می‌بینند.

تأثیرات بر زنان

جنگ فشارهای جنسیتی بر زنان را افزایش می‌دهد. آن‌ها اغلب در جنگ‌ها قربانی خشونت جنسی و تجاوز هستند و فشارهای اقتصادی، تأمین خانواده و جابجایی‌های اجباری به شدت زندگی آن‌ها را متأثر می‌کند. زنان در دوران جنگ نیز از فرصت‌های آموزشی و بهداشتی محروم می‌شوند و از نظر جسمی و روحی تحت تأثیر شدید قرار می‌گیرند. با کاهش حمایت‌های اجتماعی، حضور فعال زنان در تصمیم‌گیری‌های سیاسی و اجتماعی نیز محدودتر می‌شود.

تأثیرات بر کودکان

کودکان به دلیل حساسیت جسمی و روحی خود بیشترین آسیب را در جنگ‌ها می‌بینند. آن‌ها در معرض خطرات جانی، آوارگی، محرومیت از آموزش و مشکلات شدید روانی قرار دارند. نابودی زیرساخت‌های بهداشتی و کمبود مواد غذایی، سلامت و رشد آن‌ها را به خطر می‌اندازد. برخی کودکان حتی مجبور به شرکت در جنگ می‌شوند و بی‌ثباتی خانواده‌ها موجب می‌شود که آن‌ها از حمایت‌های ضروری محروم گردند.

تأثیرات بر سالمندان و کم‌توانان

این افراد که به‌دلیل نیازهای ویژه‌شان بیش از دیگران به خدمات اجتماعی وابسته‌اند، در جنگ‌ها دسترسی به این خدمات را از دست می‌دهند. مشکلات جابجایی، فشارهای روانی و انزوای اجتماعی از دیگر پیامدهای جنگ برای این قشرها است.

راهکارهای مقابله با جنگ

برای مقابله با جنگ، ضروری است از هرگونه عادی‌سازی و توجیه آن جلوگیری شود. حمایت از نهادهای بین‌المللی، ترویج فرهنگ صلح و تلاش برای عدالت اجتماعی، همگی از مهم‌ترین ابزارهای مبارزه با جنگ هستند. باید جامعه را به حقوق بشر و استفاده از مذاکره و دیپلماسی به‌جای جنگ تشویق کرد.

تقویت سازمان‌های صلح‌طلب

جنبش‌های ضد جنگ و فعالان صلح نقش کلیدی در اطلاع‌رسانی و مقابله با تبلیغات جنگ‌طلبانه دارند. حمایت از این گروه‌ها به آگاهی‌بخشی و ترویج همدلی کمک می‌کند.

مبارزه با نابرابری اجتماعی

بسیاری از جنگ‌ها از نابرابری‌های اجتماعی نشأت می‌گیرند. کاهش فقر، بهبود وضعیت اقتصادی مردم و توزیع عادلانه منابع می‌تواند از زمینه‌های بروز جنگ بکاهد.

استفاده از رسانه‌ها

رسانه‌ها باید به‌جای انتشار محتوای جنگ‌طلبانه، واقعیت‌های تلخ جنگ و تأثیرات انسانی آن را نشان دهند. هنر و ادبیات نیز از ابزارهای مؤثر در ترویج همدلی و تشویق به صلح هستند.

نتیجه‌گیری

جنگ شر مطلق است. با  شروع، ادامه و گسترش جنگ باید با تمام قوا مقابله کرد. ضدیت با جنگ نیازمند یک رویکرد چندجانبه و فراگیر است. ایجاد صلح و عدالت اجتماعی، احترام به حقوق بشر و آموزش عمومی، بنیادهای اصلی برای جهانی بدون جنگ هستند.

بی‌شک، رژیم اسلامی در ایران باید سرنگون شود. ولی هرگونه توهم و تبلیغ سرنگونی به کمک جنگ یک توهم ویرانساز و خانمان برانداز است. حکومت اسلامی در ایران باید به‌دست مردم ایران در یک همبستگی ملی و با کمک همه‌ی نیروهای چپ، راست، میانه، مرکز و اقوام و اتنیک‌ها، مشروطه‌خواهان و جمهوری‌خواهان، همگامی همه تشکل‎های سیاسی، صنفی، مدنی و محیط زیست، با رهبری، تشکل، تدارکات (لجستیک)، تبلیغات و لابیگری لازم انجام شود. بدون فراهم کردن این الزمات از سوی ما اپوزیسیون، جنگ جز ویرانی زیرساخت‌های کشور، کشتار مردم و ادامه‌ی بقای حکومت اسلامی نتیجه‌ای ندارد.

احد قربانی دهناری

۵ آبان ۱۴۰۳ – ۲۶ اکتبر ۲۰۲۴

عادی‌سازی و توجیه جنگ؛ فاجعه و جنایت

تأثیر جنگ بر زندگی فرودستان جامعه

جستارگشایی

در این نوشته به چند موضوع می‌پردازم:

  • نگاهی شتابزده به صورت وضعیت جهان
  • پدیده عادی‌سازی و توجیه جنگ
  • تاثیر جنگ بر آسیب‌پذیرین اقشار جامعه، فرودستان، کودکان، زنان، جوانان، سالمندان، توان‌خواهان، ناتوانان و کم‌توانان
  • برای توقف جنگ و ایجاد همدلی و هم‌احساسی چکار باید کرد؟

صورت وضعیت جهان

دو جنگ خانمانسوز در جریان است.

نهادهای بین‌المللی در توقف جنگ ناتوان هستند.

عده‌ای جنگ، بی‌قانونی و پایمال کردن حقوق بشر  را توجیه می‌کنند.

عده‌ای زشتی‌ها و جنایات جنگی را عادی‌سازی می‌کنند.

مردم نسبت به سرنوشت و منفع خود توجه کافی ندارند. حکومت‌های فاسد بر کارند.

همدلی و هم‌احساسی با آسیب‌دیگان جنگ خیلی خیلی کم است. جنبش ضدجنگ خیلی ضعیف است.

خشونت عادی‌سازی می‌شود.

از انسان‌ها انسانیت‌زدائی می‌شود.

گسترش سلاح‌های کشتار جمعی عادی شد و توجیه می‌شود.

دنیای جولانگاه دیکتاتورها است: خامنه‌ای در ایران، کیم جونگ-اون در کره شمالی، ولادیمیر پوتین در روسیه، الکساندر لوکاشنکو در بلاروس، بشار اسد در سوریه، نیکلاس مادورو در ونزوئلا، دانیل اورتگا در نیکاراگوئه، عبدالفتاح السیسی در مصر، رجب طیب اردوغان در ترکیه، امام علی رحمان در تاجیکستان، پل کاگامه در رواندا، حکومت خاندان آل سعود در عربستان سعودی، هون سن در کامبوج.

دلقک‌های مثل بوریس جانسون از انگلستان، دونالد ترامپ از امریکا و ویکتور اوربان در دنیای سیاست نقش جدی دارند.

نتیجه آن است که فعالیت سیاسی جدی برای توقف جنگ انجام نمی‌شود. فلاکت حکومت اسلامی به نیم قرن نزدیک می‌شود و عده‌ای جنگ را راه خلاصی از جانیان حکومت اسلامی می‌بیند و آنرا تبلیغ و توجیه می‌کنند.

جنگ شر مطلق است. جنگ در هیچ شرایط مشروعیت ندارد. جنگ پیامدهای ویرانساز گوناگون دارد. در این نوشته به تاثیر جنگ بر فردستان جامعه می‌پردازم.

فرودستان

جنگ تأثیرات عمیق و گسترده‌ای بر جنبه‌های مختلف زندگی اجتماعی، اقتصادی، و روانی فرودستان جامعه  دارد.

جنگ و خشونت به تخریب زیرساخت‌ها، کاهش فرصت‌های اقتصادی، و افزایش بیکاری منجر می‌شود. این وضعیت بیشتر به فرودستان جامعه آسیب می‌زند، زیرا آنها منابع مالی و امکانات لازم برای مقابله با مشکلات جنگ را ندارند.

مدارس، بیمارستان‌ها، مسکن‌ها، و دیگر خدمات عمومی که اغلب توسط فرودستان جامعه استفاده می‌شوند، در اثر جنگ تخریب می‌شوند. این امر باعث تشدید نابرابری و دشواری دسترسی به خدمات اولیه می‌گردد.

افراد فرودست در زمان جنگ بیشتر در معرض خشونت، مهاجرت اجباری، و آسیب‌های جسمی و روانی قرار می‌گیرند. این فشارها می‌تواند به اضطراب، افسردگی، و حتی رفتارهای خشونت‌آمیز منجر شود.

در شرایط جنگی، قوانین و نظم اجتماعی ضعیف‌تر می‌شوند و خشونت و جرم در میان افراد جامعه افزایش می‌یابد. فرودستان، که بیشتر در محیط‌های پرخطر و کمتر محافظت‌شده زندگی می‌کنند، بیش از سایر گروه‌ها تحت تأثیر این وضعیت قرار می‌گیرند.

برای فرودستان، جنگ می‌تواند امید به بهبود وضعیت زندگی و رسیدن به اهداف شخصی و اجتماعی را از بین ببرد. این فقدان امید منجر به بی‌تفاوتی اجتماعی و ناامیدی می‌شود.

در طول جنگ، بسیاری از نهادهای دولتی و اجتماعی کارایی خود را از دست می‌دهند یا تنها به نفع گروه‌های خاص عمل می‌کنند. فرودستان جامعه معمولاً از این تحولات به شدت متضرر می‌شوند، زیرا صدایشان در تصمیم‌گیری‌ها کمتر شنیده می‌شود.

بودجه‌ای که باید صرف رفاه همگانی و تامین اجتماعی شود، در جنگ صرف سلاح‌های تخریب و کشتار می‌شود.

این عوامل باعث می‌شوند که جنگ به شدت به قشر فرودست آسیب برساند و نابرابری‌های اجتماعی را تشدید کند.

زنان

جنگ تأثیرات مخرب و چندلایه‌ای بر زنان دارد که هم به دلیل شرایط عمومی جنگ و هم به دلیل تبعیض جنسیتی آن‌ها تشدید می‌شود.

زنان در جنگ‌ها به‌عنوان اهداف خشونت جنسی و تجاوز به‌کار گرفته می‌شوند. تجاوز به زنان به‌عنوان ابزار جنگی برای ایجاد ترس و بی‌ثباتی در جامعه و به‌خصوص در مناطق اشغالی استفاده می‌شود. این امر می‌تواند به تخریب روحی، روانی، و جسمی آن‌ها منجر شود.

در طول جنگ، بسیاری از مردان به جبهه‌ می‌روند یا کشته و مجروح می‌شوند، و مسئولیت‌های خانوادگی و اقتصادی بر دوش زنان می‌افتد. زنان به تأمین‌کننده اصلی خانواده تبدیل می‌شوند و باید همزمان با مشکلات روانی، اجتماعی و اقتصادی دست و پنجه نرم کنند.

زنان و کودکان بیشترین قربانیان آوارگی و مهاجرت اجباری هستند. آن‌ها مجبور می‌شوند از مناطق جنگ‌زده فرار کنند و در پناهگاه‌های موقت یا اردوگاه‌های آوارگان زندگی کنند که در آن‌ها دسترسی به خدمات بهداشتی، آموزش، و امنیت به شدت محدود است.

جنگ زیرساخت‌های بهداشتی و درمانی را تخریب می‌کند و زنان به‌ویژه در زمینه خدمات بهداشت باروری و مراقبت‌های پزشکی دچار کمبود می‌شوند. در مناطقی که جنگ رخ می‌دهد، زنان باردار، مادران و نوزادان در معرض کمبودهای جدی بهداشتی و درمانی قرار می‌گیرند.

جنگ مدارس را تعطیل می‌کند و مانع تحصیل به‌ویژه دختران می‌شود. علاوه بر این، زنان ممکن است به‌دلیل شرایط اقتصادی ناشی از جنگ مجبور به کارهایی شوند که آن‌ها را در معرض استثمار قرار می‌دهد. این کاهش دسترسی به فرصت‌های اقتصادی، موقعیت اجتماعی زنان را به‌شدت تضعیف می‌کند.

در شرایط جنگی، قوانین اجتماعی و حمایت‌های قانونی برای زنان ضعیف می‌شود. این وضعیت زمینه‌ساز افزایش تبعیض‌های جنسیتی و بی‌عدالتی علیه زنان می‌شود، زیرا نهادهای قانونی و اجتماعی نمی‌توانند از حقوق آن‌ها به‌درستی دفاع کنند.

زنانی که جنگ را تجربه می‌کنند، دچار اضطراب، افسردگی، و اختلالات فشار روانی پس از سانحه (PTSD) می‌شوند. این آسیب‌ها برای مدت طولانی پس از پایان جنگ نیز ادامه می‌یابد و بر زندگی فردی و اجتماعی آن‌ها تأثیر می‌گذارد.

جنگ مشارکت زنان در تصمیم‌گیری‌های سیاسی و اجتماعی را محدودتر می‌کند. نهادهای مردسالار و قدرت‌های نظامی غالباً فضای کمتری برای مشارکت فعال زنان فراهم می‌آورند و صدای آن‌ها کمتر شنیده می‌شود.

جنگ نه تنها بر وضعیت اقتصادی و اجتماعی زنان تأثیر منفی می‌گذارد، بلکه به‌صورت سیستماتیک خشونت و بی‌عدالتی علیه آن‌ها را تشدید می‌کند.

کودکان

جنگ تأثیرات مخربی بر زندگی کودکان دارد که هم جسمی، هم روانی و هم اجتماعی است. کودکان به‌دلیل آسیب‌پذیری‌های طبیعی خود بیشتر از دیگر گروه‌ها در معرض آسیب‌های جنگ قرار می‌گیرند.

کودکان در جنگ‌ها به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم در معرض خطرات جدی جسمی هستند. آن‌ها ممکن است در بمباران‌ها، حملات زمینی، و حملات هوایی کشته یا مجروح شوند. همچنین مین‌های زمینی و مواد منفجره باقی‌مانده از جنگ تهدیدی جدی برای جان و سلامتی آن‌هاست.

بسیاری از کودکان به‌دلیل جنگ مجبور به ترک خانه‌های خود می‌شوند و به‌همراه خانواده‌هایشان آواره یا پناهنده می‌شوند. آوارگی اجباری به‌معنای از دست دادن خانه، مدرسه و امنیت روزمره است و کودکان به اردوگاه‌های پناهندگان یا مناطق دیگر مهاجرت می‌کنند که در آنجا اغلب شرایط نامناسبی برای زندگی دارند.

یکی از اولین تأثیرات جنگ بر کودکان، از دست دادن فرصت‌های آموزشی است. مدارس تخریب می‌شوند، یا به‌عنوان پناهگاه یا پایگاه نظامی استفاده می‌شوند. علاوه بر این، مهاجرت اجباری یا فقر ناشی از جنگ باعث می‌شود که بسیاری از کودکان نتوانند به مدرسه بروند، که این امر تأثیرات طولانی‌مدتی بر آینده آن‌ها خواهد داشت.

کودکان شاهد خشونت، مرگ عزیزان، و تخریب زندگی خود هستند، که این تجربیات باعث ایجاد ترس، اضطراب، افسردگی، و اختلالات فشار روانی پس از سانحه (PTSD) در آن‌ها می‌شود. این آسیب‌های روانی می‌تواند به رفتارهای پرخاشگرانه یا مشکلات روحی و اجتماعی در آینده منجر شود.

در زمان جنگ، کودکان معمولاً دسترسی مناسبی به غذا و آب سالم ندارند. زیرساخت‌های بهداشتی و تامین غذا تخریب می‌شود و کمبود مواد غذایی منجر به سوءتغذیه شدید در بین کودکان می‌شود. این وضعیت می‌تواند تأثیرات ماندگاری بر رشد جسمی و ذهنی آن‌ها داشته باشد.

در برخی از مناطق جنگ‌زده، کودکان به‌عنوان سرباز توسط گروه‌های نظامی یا شبه‌نظامی به کار گرفته می‌شوند. این کودکان مجبور به شرکت در نبردها، انجام کارهای خطرناک، یا خدمت در خطوط مقدم می‌شوند. استفاده از کودکان به‌عنوان سرباز نقض جدی حقوق کودکان است و زندگی آن‌ها را به‌شدت تحت تأثیر قرار می‌دهد.

جنگ باعث از هم پاشیدن خانواده‌ها می‌شود. بسیاری از کودکان پدر و مادر خود را از دست می‌دهند یا از آن‌ها جدا می‌شوند و مجبورند به‌تنهایی یا در یتیم‌خانه‌ها زندگی کنند. این فقدان حمایت خانوادگی، کودکان را در برابر آسیب‌های اجتماعی و روانی آسیب‌پذیرتر می‌کند.

در شرایط جنگی، زیرساخت‌های بهداشتی به‌شدت آسیب می‌بیند و کودکان اغلب دسترسی به مراقبت‌های بهداشتی ضروری را از دست می‌دهند. بیماری‌های واگیردار، نبود واکسن‌ها، و خدمات پزشکی ناکافی باعث افزایش نرخ مرگ و میر کودکان در زمان جنگ می‌شود.

تجربه جنگ در دوران کودکی، تأثیرات ماندگاری بر توسعه اجتماعی و فردی کودکان دارد. آن‌ها ممکن است به‌دلیل مشکلات روانی و عاطفی، مشکلاتی در برقراری ارتباطات اجتماعی و اعتماد به دیگران داشته باشند. همچنین از دست دادن تحصیلات و فرصت‌های توسعه فردی باعث می‌شود که آینده آن‌ها با چالش‌های زیادی روبه‌رو باشد.

بسیاری از کودکان در اثر جنگ بی‌خانمان می‌شوند و در محیط‌های ناامن زندگی می‌کنند. این بی‌ثباتی باعث می‌شود که آن‌ها در معرض خشونت‌های بیشتر، استثمار و سوءاستفاده قرار گیرند.

به‌طور کلی، جنگ نه‌تنها به شکل مستقیم زندگی کودکان را تهدید می‌کند، بلکه تأثیرات مخربی بر رشد و توسعه آن‌ها در آینده دارد.

کم‌توانان

جنگ بر ناتوانان، کم‌توانان، توان‌خواهان و سالمندان تأثیرات مخربی دارد که اغلب نادیده گرفته می‌شود. این گروه‌ها از آسیب‌پذیرترین افراد در جوامع هستند و جنگ می‌تواند برای آن‌ها تأثیرات جسمی، روانی و اجتماعی ویرانگری داشته باشد. برخی از این اثرات عبارتند از:

زیرساخت‌های بهداشتی در جنگ تخریب می‌شوند و دسترسی به خدمات درمانی برای افراد ناتوان و سالمندان دشوارتر می‌شود. این افراد که معمولاً به مراقبت‌های پزشکی مداوم نیاز دارند، با فقدان دارو، مراقبت و تجهیزات پزشکی حیاتی مواجه می‌شوند.

ناتوانان و سالمندان اغلب توانایی جابجایی سریع ندارند و در صورت تخلیه‌های اجباری، در معرض خطر بیشتری قرار می‌گیرند. این افراد ممکن است در جنگ‌ها خانه و پناهگاه خود را از دست بدهند و در شرایط سخت و غیرانسانی زندگی کنند.

افراد ناتوان و سالمندان معمولاً بیشتر به ثبات و پشتیبانی روانی نیاز دارند. جنگ می‌تواند باعث افزایش اضطراب، افسردگی و اختلالات روانی دیگر شود و آن‌ها را بیشتر در معرض آسیب‌های روحی قرار دهد.

جنگ باعث از بین رفتن شبکه‌های حمایتی و اجتماعی می‌شود. ناتوانان و سالمندان که به این شبکه‌ها وابسته‌اند، ممکن است دچار انزوا و تنهایی شوند و از حمایت خانوادگی و اجتماعی محروم شوند.

در برخی موارد، گروه‌های آسیب‌پذیر مانند ناتوانان و سالمندان ممکن است از سوی نیروهای متخاصم به‌عنوان سپر انسانی یا ابزار تبلیغاتی استفاده شوند که این موضوع وضعیت آن‌ها را پیچیده‌تر و خطرناک‌تر می‌کند.

این مسائل نشان می‌دهد که جنگ علاوه بر آسیب به نیروهای درگیر، بیشترین تأثیر منفی را بر افراد ضعیف و آسیب‌پذیر جامعه دارد و بر مسئولیت انسان‌دوستانه جامعه بین‌المللی در حمایت از این افراد تأکید می‌کند.

مقابله با جنگ

جنگ شر مطلق است. باید با توجیه جنگ و عادی سازی جنگ مقابله کنیم.

ما باید با تمام قوای خود در همه سطوح بین‌المللی، منطقه‌ای و ملی برای توقف جنگ باید تلاش کنیم.

برای پایان دادن به دور تسلسل پاسخ دادن‌ها و انتقام‌های ماراتونی باید مبارزه کنیم.

تقویت سازمان ملل متحد و سازوکارهای پیشگیری از جنگ و میانجگیری آن

باید برای تقویت و حرمت نهادهای بین‌المللی و حل مناقشات با روش‌های سیاسی مبارزه کنیم.

مقابله با جنگ نیازمند رویکردهای چندجانبه است که نه‌تنها به پیشگیری از جنگ و خشونت بلکه به کاهش عادی‌سازی و توجیه آن کمک می‌کند. جنگ به‌عنوان “شر مطلق” برای انسانیت، جامعه و آینده جهان ویرانگر است، و تنها از طریق تقویت صلح، عدالت اجتماعی و آموزش می‌توان به‌طور مؤثر با آن مقابله کرد.

ترویج فرهنگ صلح یکی از مهم‌ترین گام‌ها برای مقابله با جنگ است. این به معنای آموزش و ترویج احترام به حقوق بشر، تفاهم فرهنگی، و حل اختلافات از طریق گفت‌وگو و مذاکره است. رسانه‌ها، نظام‌های آموزشی و نهادهای اجتماعی باید به‌جای عادی‌سازی جنگ، صلح‌طلبی را تبلیغ و ترویج کنند. آموزش در زمینه‌های مهارت‌های زندگی، مدیریت تعارضات، و ارزش‌های صلح‌آمیز می‌تواند مانع از روی آوردن به خشونت شود.

یکی از دلایل اصلی جنگ‌ها، نابرابری‌ها و بی‌عدالتی‌های اجتماعی است. زمانی که گروه‌های اجتماعی احساس می‌کنند که به حقوق‌شان احترام گذاشته نمی‌شود یا از دسترسی به منابع محروم هستند، تمایل به خشونت و جنگ افزایش می‌یابد. مقابله با جنگ نیازمند ایجاد نظام‌های اجتماعی است که عدالت، برابری، و حقوق بشر را در اولویت قرار دهند. از بین بردن فقر، دسترسی عادلانه به منابع، و مبارزه با تبعیض از اقدامات مهم در پیشگیری از جنگ است.

مذاکره و دیپلماسی جایگزین‌های مهم جنگ هستند. باید به‌جای به کارگیری ابزارهای نظامی برای حل اختلافات بین کشورها یا گروه‌ها، از گفت‌وگو و تعامل استفاده شود. نهادهای بین‌المللی مانند سازمان ملل و اتحادیه‌های منطقه‌ای باید در این زمینه فعال‌تر عمل کنند و میانجی‌گری‌های مؤثرتری برای جلوگیری از درگیری‌ها انجام دهند.

سازمان‌های بین‌المللی باید با همکاری گسترده‌تر کشورها برای جلوگیری از جنگ و خشونت‌های سازمان‌یافته کار کنند. تقویت چارچوب‌های حقوق بین‌الملل، تعهد به معاهدات صلح، و جلوگیری از تجارت غیرقانونی سلاح‌ها می‌تواند نقش کلیدی در کاهش احتمال بروز جنگ ایفا کند. تحریم‌های مؤثر علیه کشورها یا گروه‌هایی که به جنگ دامن می‌زنند نیز می‌تواند به عنوان ابزاری مهم عمل کند.

تعصب‌های نژادی، قومی، مذهبی یا فرهنگی از جمله دلایل عمده جنگ‌ها و خشونت‌ها هستند. برای مقابله با جنگ باید به ترویج گفت‌وگوهای بین‌فرهنگی پرداخت و به مردم آموزش داد که تفاوت‌ها منبعی برای درگیری نیستند بلکه فرصتی برای یادگیری و غنی‌سازی اجتماعی هستند. ایجاد برنامه‌های بین‌المللی فرهنگی و تعاملات میان مردم و رهبران گروه‌های مختلف می‌تواند به از بین بردن سوءتفاهم‌ها و تعصبات کمک کند.

جنبش‌های ضد جنگ و فعالان صلح در سراسر جهان نقش بسیار مهمی در مخالفت با جنگ و مقابله با توجیه آن ایفا می‌کنند. حمایت از این جنبش‌ها، شنیدن صدای آن‌ها و تقویت سازمان‌های غیردولتی که برای صلح و عدالت تلاش می‌کنند، می‌تواند بخشی از راه‌حل باشد. این فعالان معمولاً آگاهی عمومی را افزایش می‌دهند و نقش مهمی در مقابله با تبلیغات جنگ‌طلبانه دارند.

مبارزه با تبلیغات جنگی یکی از چالش‌های مهم در دنیای مدرن است. رسانه‌ها نقشی اساسی در شکل‌دهی به افکار عمومی دارند و باید از انتشار محتوای جنگ‌طلبانه و عادی‌سازی خشونت جلوگیری شود. حمایت از رسانه‌هایی که صلح را ترویج می‌کنند و به افشای واقعیات جنگ و پیامدهای آن می‌پردازند، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. مقابله با پروپاگاندای جنگی از طریق اطلاع‌رسانی شفاف و دقیق یکی از ابزارهای کلیدی است.

توسعه پایدار و بهبود وضعیت اقتصادی مردم در کشورها و جوامع محروم می‌تواند احتمال جنگ را به شدت کاهش دهد. بهبود شرایط زندگی مردم، ایجاد فرصت‌های شغلی، و دسترسی به خدمات عمومی می‌تواند از دلایل بروز درگیری‌ها و خشونت‌ها جلوگیری کند. کشورها باید به جای سرمایه‌گذاری در تسلیحات و تجهیزات نظامی، در زیرساخت‌های اجتماعی، آموزشی و اقتصادی سرمایه‌گذاری کنند.

سیاستمداران و رهبران باید به اصول انسانی و اخلاقی متعهد باشند و از تصمیماتی که به جنگ و خشونت منجر می‌شود، خودداری کنند. پایبندی به حقوق بشر و ارزش‌های انسانی باید در کانون تصمیم‌گیری‌های سیاسی قرار گیرد. جامعه جهانی باید از رهبرانی که به جنگ دامن می‌زنند، انتقاد کند و رهبران صلح‌طلب را حمایت کند.

یکی از راه‌های موثر برای مقابله با جنگ، افزایش آگاهی عمومی در مورد پیامدهای فاجعه‌بار آن است. این آگاهی می‌تواند شامل آموزش‌های رسمی، استفاده از هنر و رسانه‌های اجتماعی برای نشان دادن واقعیت‌های جنگ، و ایجاد همبستگی جهانی علیه خشونت و جنگ باشد. مردم باید درک کنند که جنگ تنها تخریب و ویرانی به همراه دارد و هزینه‌های انسانی، روانی، اقتصادی و اجتماعی عظیمی را به دنبال دارد.

به‌طور کلی، مقابله با جنگ نیازمند اقدامات فعالانه و چندوجهی است که هم از وقوع جنگ جلوگیری کند و هم با عادی‌سازی و توجیه آن مبارزه کند. صلح‌طلبی، عدالت اجتماعی، و احترام به حقوق بشر، پایه‌های اصلی برای ایجاد جهانی بدون جنگ هستند.

ایجاد همدلی و هم‌احساسی

کاهش همدلی و بی‌تفاوتی نسبت به جنگ می‌تواند یکی از بزرگ‌ترین چالش‌ها در ایجاد جنبش‌های ضد جنگ و مبارزه برای صلح باشد. با این حال، با اتخاذ راهبردهای مناسب می‌توان همدلی مردم را به دست آورد و جنبشی قوی و تأثیرگذار ضد جنگ سازماندهی کرد. در زیر راهکارهایی برای تقویت همدلی و ایجاد یک جنبش ضد جنگ ارائه شده است:

برای ایجاد همدلی، مردم باید واقعیت‌های جنگ و پیامدهای انسانی آن را درک کنند. نشان دادن تصاویر، داستان‌ها، و روایت‌های واقعی از افرادی که درگیر جنگ هستند، مانند زنان، کودکان، و مردمی که خانه‌های خود را از دست داده‌اند، می‌تواند تأثیر زیادی در ایجاد احساس همدردی داشته باشد. مستندها، فیلم‌ها، و گزارش‌های خبری که جنبه‌های انسانی جنگ را برجسته می‌کنند، می‌توانند مردم را به واقعیت‌های تلخ جنگ نزدیک‌تر کنند.

هنر و ادبیات از ابزارهای قدرتمند برای تحریک احساسات و ایجاد همدلی هستند. شعر، رمان، نقاشی، موسیقی، و تئاتر می‌توانند احساسات انسانی را برانگیزند و مردم را به تفکر درباره پیامدهای جنگ و بی‌عدالتی سوق دهند. برگزاری نمایشگاه‌های هنری، کنسرت‌ها و فعالیت‌های فرهنگی با محوریت صلح و ضدیت با جنگ می‌تواند مردم را به همدلی بیشتر وادارد.

رسانه‌های اجتماعی ابزاری مؤثر برای سازماندهی و انتشار پیام‌های ضد جنگ و ایجاد همبستگی عمومی هستند. این رسانه‌ها می‌توانند تصاویر، ویدئوها، و داستان‌های تأثیرگذار از مناطق جنگ‌زده را به سرعت منتشر کنند و واکنش‌های احساسی و همدلانه از مخاطبان خود بگیرند. هشتگ‌ها، کمپین‌های آنلاین، و دعوت به اقدام‌های جمعی می‌تواند راهی برای جلب توجه گسترده و ایجاد همدلی باشد.

برگزاری جلسات و کارگاه‌های آموزشی که به موضوعات جنگ و صلح می‌پردازند، می‌تواند فضایی برای گفت‌وگوهای عمیق و انسانی ایجاد کند. این گفت‌وگوها می‌توانند بر تجربه‌های شخصی افرادی که از جنگ آسیب دیده‌اند تمرکز کنند. شنیدن داستان‌های بازماندگان جنگ و دیدن پیامدهای واقعی آن از زبان خود افراد، به مردم کمک می‌کند تا با درد و رنج آن‌ها ارتباط برقرار کنند.

سازمان‌های غیردولتی، گروه‌های صلح‌طلب، و فعالان ضد جنگ نقش مهمی در هدایت افکار عمومی و ایجاد همدلی دارند. تقویت این گروه‌ها و حمایت از تلاش‌های آن‌ها، اعم از مالی، رسانه‌ای یا حقوقی، می‌تواند کمک کند که جنبش‌های ضد جنگ به‌طور مؤثری شکل بگیرند و حمایت عمومی را جلب کنند. همچنین این گروه‌ها می‌توانند فرصت‌های عملی برای مشارکت در فعالیت‌های صلح‌طلبانه ایجاد کنند.

یکی از دلایل کاهش همدلی، عادی‌سازی جنگ توسط برخی رسانه‌ها و نهادهای نظامی است. مقابله با این وضعیت نیازمند ارائه روایت‌های جایگزین است که جنگ را به‌عنوان یک فاجعه انسانی و اخلاقی نشان دهد. برنامه‌های آموزشی، کتاب‌ها، و فیلم‌هایی که جنگ را از منظر انسان‌های عادی و قربانیان به تصویر می‌کشند، می‌توانند از تأثیر عادی‌سازی جنگ در ذهن مردم جلوگیری کنند.

همبستگی جهانی در مبارزه با جنگ اهمیت زیادی دارد. سازمان‌دهی جنبش‌های بین‌المللی ضد جنگ، که افراد و گروه‌های مختلف را از سراسر جهان به هم وصل می‌کند، می‌تواند فشار اجتماعی و سیاسی زیادی ایجاد کند. این جنبش‌ها می‌توانند از طریق تجمعات، تظاهرات، و فعالیت‌های رسانه‌ای، خواسته‌های خود را به دولت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی منتقل کنند.

برقراری ارتباط نزدیک‌تر با قربانیان جنگ و نشان دادن آثار مخرب جنگ بر روی آن‌ها، می‌تواند همدلی بیشتری ایجاد کند. کمک به پناهندگان و بازماندگان جنگ در جوامع محلی، و به اشتراک گذاشتن داستان‌های آن‌ها، مردم را به واقعیت‌های تلخ جنگ نزدیک‌تر می‌کند. این تعاملات به مردم کمک می‌کند که جنگ را از نزدیک ببینند و درد و رنج آن‌ها را احساس کنند.

برای ایجاد جنبش‌های قوی ضد جنگ، باید از سنین پایین ارزش‌های صلح، عدالت، و همدلی را به کودکان و جوانان آموزش داد. مدارس و دانشگاه‌ها باید آموزش‌های مرتبط با جنگ، صلح و حقوق بشر را در برنامه‌های درسی خود بگنجانند و به دانش‌آموزان کمک کنند تا از طریق تحقیق و بحث درک عمیق‌تری از این مسائل پیدا کنند.

تجمعات و تظاهرات صلح‌آمیز می‌توانند ابزاری قوی برای جلب توجه عمومی و رسانه‌ها باشند. این تجمعات می‌توانند به نمادی از اتحاد مردمی علیه جنگ تبدیل شوند و پیام‌های ضد جنگ را به صورت گسترده‌ای در جامعه منتشر کنند. شرکت در این نوع تجمعات به مردم این احساس را می‌دهد که بخشی از یک جنبش بزرگ‌تر هستند و می‌توانند تأثیرگذار باشند.

بسیاری از رهبران مذهبی و اجتماعی پیام‌آوران صلح و عدالت هستند. همکاری با این رهبران برای ترویج پیام‌های ضد جنگ می‌تواند همدلی و حمایت عمومی را افزایش دهد. رهبران مذهبی می‌توانند در اجتماعات دینی به اهمیت صلح و محکومیت جنگ بپردازند و مردم را به همدلی و همکاری برای جلوگیری از جنگ ترغیب کنند.

بی‌تفاوتی اغلب از احساس ناتوانی ناشی می‌شود. باید به مردم نشان داد که حتی اقدام‌های کوچک، مانند امضای یک پتیشن، شرکت در یک کارگاه آموزشی، یا کمک به پناهندگان، می‌تواند تأثیری مثبت داشته باشد. این اقدام‌ها به مردم حس قدرت و تأثیرگذاری می‌دهد و آن‌ها را به مشارکت فعال در جنبش‌های ضد جنگ تشویق می‌کند.

نتیجه‌گیری

ایجاد جنبش ضد جنگ و تقویت همدلی مردمی نیازمند ترکیبی از آگاهی‌بخشی، آموزش، سازمان‌دهی اجتماعی، و استفاده هوشمندانه از رسانه‌های مختلف است. با تمرکز بر پیامدهای انسانی جنگ، ایجاد فضاهای گفتگو و تبادل تجربیات، و استفاده از قدرت هنر و رسانه، می‌توان مردم را به حرکت درآورد و جنبشی قدرتمند و تأثیرگذار برای مقابله با جنگ و ترویج صلح ایجاد کرد.

جنگ شر مطلق است. با  شروع، ادامه و گسترش جنگ باید با تمام قوا مقابله کرد. ضدیت با جنگ نیازمند یک رویکرد چندجانبه و فراگیر است. ایجاد صلح و عدالت اجتماعی، احترام به حقوق بشر و آموزش عمومی، بنیادهای اصلی برای جهانی بدون جنگ هستند.

بی‌شک، رژیم اسلامی در ایران باید سرنگون شود. ولی هرگونه توهم و تبلیغ سرنگونی به کمک جنگ یک توهم ویرانساز و خانمان برانداز است. حکومت اسلامی در ایران باید به‌دست مردم ایران در یک همبستگی ملی و با کمک همه‌ی نیروهای چپ، راست، میانه، شهروندان مرکز و اتنیک‌ها، مشروطه‌خواهان و جمهوری‌خواهان، همگامی همه تشکل‎های سیاسی، صنفی، مدنی و محیط زیست، با رهبری، تشکل، تدارکات (لجستیک)، تبلیغات و لابیگری لازم انجام شود. بدون فراهم کردن این الزمات از سوی ما اپوزیسیون، جنگ جز ویرانی زیرساخت‌های کشور، کشتار مردم و ادامه‌ی بقای حکومت اسلامی نتیجه‌ای ندارد.

احد قربانی دهناری

۵ آبان ۱۴۰۳ – ۲۶ اکتبر ۲۰۲۴

هرچند خشم و نفرت به حکومت اسلا…

هرچند خشم و نفرت به حکومت اسلا…

بازدیدها: 4

تقدیم به شیرین ل. و حمید ص. که نگران آسیب‌زدن
فحاشان و هتاکان به جنبش مردم ما هستند.

مردم ما یک بار دیگر در ۸ تیر ۱۴۰۳ به نظام ولایت مطلقه فقیه یک «نه»ی بزرگ گفتند. رژیم با همه‌ی ترفندهایش توانست تنها بخشی از مردم نا آگاه و بخش‌هایی از اصلاح طلبان حکومتی و استمرارخواه را بفریبد. رژیم محافظه‌کارترین عنصر اصلاح‌طلبان را به میدان آورد تا با ایجاد امید به اصلاحات مردم را به پای صندوق‌ها بیاورد. افراطی‌ترین عناصر اصول‌گرایان را به میدان آورد تا مردم از ترس افعی اصول‌گرایان به مار اصلاح‌طلبی محافظه‌کار و استمرارخواه پناه ببرند. نتایج انتخابات نشان داد، مردم ما قاطعانه به نظام و انتخاباتش که آزاد نیست، با پیامی گویاتر از پیش نه گفتند.

«نه»ی مردم ما به حکومت اسلامی، نظام ولایت مطلقه فقیه و حکومت مبتنی بر شریعت اسلامی این بار از «نه»‌های دو انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ و مجلس ۱۴۰۳ صریح‌تر و قاطع‌تر بوده است.

آسیب فحاشی و هتاکی به جنبش

شوربختانه در مخالفت به رأی دادن برخی ایرانیان خارج از کشور گیری عده‌ای به فحاشی و هتاکی به رأی دهندگان در حوزه‌های رای‌گیری پرداختند. هرچند من خشم و نفرت این افراد را به رژیم فاشیستی، زن‌ستیز، متجاوز، سرکوبگر و کودک‌کش، درک می‌کنم، اما، فحاشی، ناسزاگویی، توهین و هتاکی به انسان در شان، منزلت و منطق انسان دوستانه جنبش برادازی نبود. فحش‌های رکیک جنسیت‌زده‌ی این عده در شان، منزلت و منطق جنبش «زن، زندگی، آزادی» و کرامت بی‌کران این جنبش به زن، نبود. ما در مبارزه برای سرنگونی رژیم به سطح نازل حکومت اسلامی و طرفدارانش سقوط نمی‌کنیم.

مبارزه ما با حکومت اسلامی برای کرامت انسان، نگاه ضد زن و جنسیت‌زده و عدم آزادی است. توهین، هتاکی، تحقیر، ناسزاگویی و مرگ‌بر‌گویی حکومت اسلامی از ذات تمامیت‌خواه و ضدانسانی آن سرچشمه می‌گیرد، اما نیرویی که می‎خواهد با این پلیدی‌ها مبارزه کند، نیازی به دشنام‌گوئی ندارد، افشای رفتار و کردار حکومت اسلامی، زشت‌ترین ناسزا است.

توهین‌، تحقیر و ناسزاگوئی، تأثیرات روانی منفی بر مردم دارد، و باعث دلهره، اضطراب، ناشکیبائی، خشم و بی‌اعتمادی مردم می‌شود و به کاهش انگیزه و مشارکت مردم در فعالیت‌های سیاسی منجر می‌شود.

توهین‌ها و ناسزاها هیچ عنصر آگاهی‌بخش و افشاگرانه ندارند. روابط بین افراد و گروه‌های مختلف را تخریب می‌کنند، مرددها و قشر خاکستری را می‌ترسانند و مانع از تعامل و همکاری‌های سازنده برای دستیابی به اهداف مشترک می‌شوند.

زمانی که یک مبارزه سیاسی توهین‌ می‌کند، ناسزا می‌گوید، تهدید می‌کند و یا زشت‌تر از همه حمله فیزیکی می‌کند، پیام‌ها و ایده‌های اصلی جنبش ضد فاشیست مذهبی در میان هیاهوی کلمات ناپسند گم می‌شود، ما را در سطح حکومت اسلامی تنزل می‌دهد و پیام ما به درستی به مردم منتقل نمی‌شود.

‏فحش دادن، ناسزاگویی، توهین‌کردن و هتاکی در مبارزه سیاسی تأثیرات منفی جبران ناپذیری دارد. مبارزه ما برحق است. ما نیازی به توهین کردن نداریم. هتاکی، توهین‌ و تحقیر و کاربرد واژه‌های رکیک، از اعتبار و مشروعیت مبارزه سیاسی ما می‌کاهد. مردم کسانی را که این زبان را بکار می‌برند، جدی نمی گیرند و حتی از آنها وحشت دارند و نگران آینده  کشور می‌شوند.

فحش دادن و ناسزا گفتن تنش‌ها را افزایش می‌دهد و شکاف‌ها در جامعه را ژرفتر می‌کند. چنین زبانی به قطب‌بندی شدیدتر اجتماعی و سیاسی می انجامد و گفت‌وگوهای سازنده را در جامعه دشوارتر می‌کند.

مردم و رسانه‌ها و به توهین‌، هتاکی و اهانت حساس هستند، بیشتر توجه می‌کنند و به‌درستی با آن برخورد منفی دارند. این امر باعث می‌شود که پیام‌های اصلی مبارزه سیاسی با فرمایشی و مهندسی بودن و عدم آزادی انتخابات در سایه قرار گیرد، رژیم فاشیستی تبرئه و بر ناسزاها و توهین‌ها تمرکز شود.

ناسزا گفتن و توهین کردن نشان‌دهنده فقدان اخلاق سیاسی و عدم احترام به اصول و ارزش‌های دموکراتیک و احترام به کرامت بی‌کران انسان است. ما باید به اصولی که برای آن مبارزه می‌کنیم همواره پایبند باشیم. فقدان اخلاق سیاسی و عدم احترام به انسان مردم را می‌رماند، از سیاست و مبارزات سیاسی بیزار می‌کند و به نفع حکومت اسلامی است.

چه باید کرد؟

استفاده از زبان مودبانه و محترمانه، احترام به کرامت انسان و حفظ حریم خصوصی مردم در مبارزات سیاسی ما، نه تنها به حفظ اعتبار و مشروعیت مبارزه ما کمک می‌کند، بلکه به تقویت روابط  ما با مردم و افزایش تأثیرگذاری پیام‌ها ما منجر می‌شود.

جارو برقی جنبش باید همواره روشن باشد، افراطی‌های چپ و راست، هتاکان، توهین کنندگان، افترازنندگان، پایمال کنندگان کرامت و حقوق انسان، حتی عزت و حقوق دشمنان ما و حامیان دشمنان ما، را از صفوف خود پاک کند.

شیوه‌ی مبارزه ما و برخورد ما با انسان، حتی دشمنان ما و حامیان دشمنان ما، باید تبلیغی از نظام آینده که برای آن مبارزه می‌کنیم باشد.

احزاب، شخصیت‌ها و کنشگران باید این برخورهای ناشایسته را محکوم و با آن مرزبندی کنند. این افراد را از صفوف جنبش «زن، زندگی، آزادی» بیرون کنند.

من ضمن ابراز انزجار بی‌کران از حکومت فاشیستی اسلامی که مسبب این دوقطبی‌سازی ویرانگر در جامعه ماست، ضمن درک خشم و نفرت این افراد از رژیم فاشیستی، نسل‌کُش، متجاوز و سرکوبگر حکومت اسلامی، با تمام وجود فحاشی، ناسزاگویی، توهین و هتاکی را به‌شدت محکوم می‌کنم و از همه مبارزان و شخصیت‌های خواهان گذار از حکومت اسلامی می‌خواهم این‌گونه رفتار و کردار ضدانسانی را محکوم و با آن مرزبندی کنند و صفوف جنبش براندازی را پاکیزه و سالم نگهدارند.

احد قربانی دهناری

۱۱ تیر ۱۴۰۳ – ۱ ژوئیه ۲۰۲۴

برای مطالعه بیشتر

کتاب‌ها

Mower Deborah & Wade L Robison ed. (2017). Civility in Politics and Education. UK: Routledge

این کتاب مجموعه‌ای از مقالات است که به بررسی اهمیت تمدن، فرهیختگی و ادب در سیاست و آموزش می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه ناسزا و توهین می‌تواند به تخریب فضای سیاسی، اجتماعی و مدنی منجر شود.

Westen, Drew (2007). The Political Brain: The Role of Emotion in Deciding the Fate of the Nation. USA: PublicAffairs

این کتاب به بررسی تأثیرات روان‌شناختی و احساسی بر رفتارهای سیاسی می‌پردازد و نشان می‌دهد چگونه استفاده از زبان منفی و توهین‌آمیز می‌تواند در سیاست تأثیر منفی و برعکس داشته باشد.

مقالات

ناظمی، امیر (۱۴۰۳). جامعه فحش‌زده

https://t.me/zistboommedia/15300

در این مقاله آقای ناظمی اشاره‌ای دارد به تاریخچه ناسزاگویی در تاریخ سیاسی دوران معاصر ایران، سپس به چالش توسعه و ناسزاگویی می‌پردازد و نتیجه‌گیری راهبردی ارائه می‌کند.

Jonathan Van’t Riet, Aart Van Stekelenburg, The Effects of Political Incivility on Political Trust and Political Participation: A Meta-Analysis of Experimental Research, Human Communication Research, Volume 48, Issue 2, April 2022, Pages 203–229, https://doi.org/10.1093/hcr/hqab022

این مقاله به بررسی تأثیربرخوردهای غیرمتمدنانه، بی‌احترامی و ناسزا در سیاست بر اعتماد سیاسی و مشارکت مردم می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه زبان منفی می‌تواند به کاهش مشارکت سیاسی منجر شود.

چرا در انتخابات ریاست جمهوری ش…

چرا در انتخابات ریاست جمهوری ش…

بازدیدها: 0

من در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نمی‌کنم. دلایل زیادی دارم. برخی از این برهان‌ها را، اینجا با شما مردم آزاده‌ در میان می‌گذارم:

بی‌ارزشی رای مردم

🗳 رای مردم برای حکومت اسلامی هیچ ارزشی ندارد. آنها وانمود می‌کنند، مشروعیت خود را از خدا گرفته‌اند و مردم حقی برای مشروعیت بخشیدن به آنها ندارند. اینکه چرا و چگونه خدا خلافت خود بر روی زمین و امامت مردم را به یک عده قاتل، فاسد، جانی، جتگ‌افروز و بی‌کفایت داده است، بحث آن در اینجا نمی‌گنجد.

عدم آزادی

🗳 انتخابات ریاست جمهوری در حکومت اسلامی آزاد نیست. شورای نگهبان، که وجود خودِ این نهاد استصوابی غیرقانی است، سیاهه‌ای از وفاداران به خامنه‌ای و پادوهای بی‌ارده او و نه مردان و زنانی در خدمت مردم را ارائه کرده است.

عدم شفافیت

🗳 انتخابات ریاست جمهوری در حکومت اسلامی قابل اعتماد نیست. هیچ فرآیندی برای اطمینان از صحت، شفافیت و عدالت انتخابات وجود ندارد. هیچ نهاد مستقل داخلی و بین‌المللی بر انتخابات، نظارت ندارد. از اینرو، ولی مطلقه فقیه، هر کسی را که اراده کند، از صندوق بیرون می‌آورد

عدم استقلال قوه مجریه

🗳 قوه مجریه در حکومت اسلامی کارکرد، استقلال و اختیار ندارد. این رئیس جمهور نیست که به عنوان رئیس دولت، رهبری اجرایی کشور، نظارت و مدیریت بر فعالیت‌های اجرایی دولت را بر عهده دارد؛ وزرا و مقامات عالی‌رتبه را منصوب می‌کند؛ بر اجرای قوانین، حفظ حقوق شهروندان و عملکرد دستگاه‌های اجرایی نظارت دارد. بلکه یک دولت برتر، موازی و پشت پرده زیر نظر خامنه‌ای وجود دارد که سیاست‌های کلان کشور را مثل روابط خارجی، سیاست هسته‌ای، تخصیص بودجه کلان و مخفی کشور به اسلامگرایان افراطی لبنان، یمن و عراق را تعیین می‌کند. (قوه مقننه و قوه قضائیه نیز همین ویژگی را دارند.)

بی‌اختیاری رئیس جمهور

🗳 رئیس جمهور هیچ اختیاری در حل معضلات کلان کشور ندارد. تصمیم درباره مشکلات بزرگ داخلی و خارجی را ولی فقیه و بازوی سرکوب او، نهادهای امنیتی و سپاه می‌گیرند. رئیس جمهور اختیار اجرای قول‌هایی که  به مردم می‌دهد، درباره آن اگر صادق باشد، را ندارد. رئیس جمهور در اجرای اصلی‌ترین وظیفه خود که حفظ قانون و حقوق شهروندان است، اختیاری ندارد. (من تعجب می‌کنم کاندیدها چگونه به این خفت تن در می‌دهند و کاندید ریاست جمهوری می‌شوند. به‌ویژه که سرنوشت بنی‌صدر، بازرگان، رفسنجانی، خاتمی، موسوی، احمدی‌نژاد و روحانی جلوی چشم آنهاست.)

ابزار فرافکنی

🗳 رئیس دولت فرادست، موازی، نامرئی، واقعی و کانون‌ قدرت برتر خارج از دولت و مجلس که تصمیم گیر واقعی سیاست‌های کلان و مقصر اصلی وضعیت موجود و ویرانی کشور و جامعه است، به نهادی احتیاج دارند که خود را تبرئه کند. درباره سیاست‌های کلان تصمیم بگیرد، وقتی نتایج فاجعه‌بار آن آشکار شد، بیاید در تلویزیون و مثل یک اپوزیسیون بگوید: اگر حرف مرا گوش می‌کردید، این‌طور نمی‌شد.

قوانین و مقررات ضدانسانی

این فرض محال را بکنیم که رئیس جمهوری انتخاب شود که مدیران مکتبی، ایدئولوژی‌زده‌ی ناتوان، فساد و ناکارآمد را کنار بزند و با شایسته‌سالاری افرادی متخصص، کاردان و خدمتگزار را منصوب کند. آیا ساختار حقوقی و ساختار قدرت واقعی، اختیارات نهادهای قانونی و اختیارات و عملکرد فراقانونی نهادهای نامرئی، اجازه اجرای برنامه‌های رئیس جمهور را می‌دهد؟

پاداش فاجعه‌آفرینی

کارنامه‌ی حکومت اسلامی، سیاست خارجی جنگ‌افروز و حمایت از مرتجع‌ترین و خشن‌ترین نیروهای منطقه، ثروت و دسترنج مردم ایران را زیر پای آنها ریختن؛ سرکوب زنان، جوانان، دگراندیشان و پیروان ادیان و مذاهب دیگر، اقوام ایرانی؛ نابود کردن صنعت، کشاورزی و دامداری تا محیط زیست؛ از انقلاب فرهنگی، اخراج از کار و مصادره اموال، ناامید کردن از آینده جوانان و مهاجرت میلیونی متفکران و متخصصان؛ زندان، کشتار و اعدام مردم تحول خواه و هزاران جنایت دیگر است. شرکت در انتخابات فرمایشی-نمایشی خامنه‌ای  پاداش دادن به این جنایت‎هاست و این پیام زبونانه به دولت نامرئی است که هر جنایتی بکنید ما بره‌وار پای صندوق رای می‌آئیم و نعلین جلادان خود را بوسه می‌زنیم.

تقویت جنبش گذارمحور

تجربه بیش از چهار دهه دیکتاتوری حکومت اسلامی و نگاهی به قوانین حکومت اسلامی و اختیارات و کارنامه ولایت مطلقه فقیه، نشان می‌دهد که امید به اصلاح این رژیم، یک آرزوی بی‌اساس است. تحریم انتخابات ریاست جمهوری، تاکیدی بر عدم مشروعیت و فقدان پایگاه اجتماعی نظام خواهد بود و شرکت در این انتخابات ایجاد تفرقه در جبهه‌ی گسترده‌ی مقاومت سیاسی، مدنی و صنفی خواهان گذار از استبداد و فلاکت حکومت اسلامی است.

ارزش رای من

رای من ارزش سیاسی و اجتماعی دارد و بخشی از کنش اجتماعی-سیاسی من است. من  با رأی دادن و ندادن، به شکل‌گیری آینده کشورمان کمک می‌کنم و نشان می‌دهم که به مسائل و چالش‌های جامعه خود اهمیت می‌دهم و در قبال آن احساس مسئولیت می‌کنم. رأی من ابزار قدرتمندی برای ایجاد تغییرات مثبت در جامعه ما و جهان است و می‌تواند به بهبود شرایط زندگی ما و دیگران کمک کند. این «قیمتی دُر» را در پای خوکان نمی ریزم.

هر رای ما به حکومت اسلامی بی‌احترامی و خیانت به مبارزان کشته شده درجنبش‌های مطالباتی برحق، زنان، کارگران، کارمندان، فرهنگیان، کارکنان بهداشت و درمان، بازنشستگان، سی میلیون شهروند زیر خط فقر، اقوام فقیر نگهداشته و سرکوب شده است.

‌از ترس افعی‌هایی چون قالیباف و جلیلی با استيصال به مار پزشکیان پناه بردن، خیانت به خانواده‌های دادخواه، خیانت به خون نداها، ساریناها، کیان‌ها، خدانورها، ژیناها، نویدها، مجیدرضاها، خیانت به سوخت‌بران و کول‌بران، است.

حکومت اسلامی رفتنی است. شرکت ما در انتخابات فقط به این هیولای در بستر مرگ مشروعیت می‌بخشد و به  طول عمر او اضافه می‌کند تا به کشتارها و اعدام‌های مردم ما و ویرانی میهن ما ادامه دهد.

من برای رای خود ارزش قائلم و همراه و همگام با شهروندان آگاه، سازمان‌های سیاسی، صنفی و مدنی مبارز و شخصیت‌های میهن‌پرست بی‌شماری که انتخابات فرمایشی ریاست جمهوری را تحریم کردند، در انتخابات شرکت نمی‌کنم. من به نابودی ایران، تایید سیاست‌های ضدمردمی و سرکوب مردم رنحدیده‌ی ما، رای نمی‌دهم.

احد قربانی دهناری

۶ تیر ۱۴۰۳ – ۲۶ ژوئن ۲۰۲۴

شریعت و حقوق کیفری…

شریعت و حقوق کیفری…

بازدیدها: 0

برای درکِ لزوم، اجتناب‌ناپذیری و سودمندی سکولاریسم، درک سرشت حقوق کیفری ضروری است. به‌ویژه چگونگی شکل‌گیری حقوق کیفری مبنی بر شریعت، منابع آن، تاریخ تدوین آن، انتقادات وارد به آن و مقایسه آن با قوانین کیفری وضعی، بسیار آموزنده است.

عدالت کیفری[1] اجرای عدالت در مورد کسانی است که مرتکب امری جنایی شده‌اند. نظام تحقق عدالت کیفری سازمان یا نهاد حکومتی است که در پی شناسایی و دستگیری افراد متخلّف از قانون در پی تربیت و مجازات آنان است. این اهداف شامل توانبخشی به مجرمان، جلوگیری از جنایات دیگر و حمایت اخلاقی از قربانیان است. سازمان‌های اصلی برای نیل به عدالت کیفری شامل پلیس، دادستان و وکیل مدافع، دادگاه و در نهایت زندان است.

اسلام از یک طرف از یک سرزمین فاقد فرهنگ و تمدن دادرسی برآمد و از سوی دیگر در مدتی کوتاه به زور شمشیر و خشونت غیرقابل تصور یک امپراطوری پهناور بوجود آورد و امت اسلامی تشکیل داد. از این‌رو همانطور بورکهارت معتقد است هم سریعترین گسترش دینی را داشته است و هم کم‌مایه‌ترین نهاد دولتی از نظر مبانی حقوقی[2].

مجازات کیفری در شریعت اسلام از یک سو خشونت تحمل‌ناپذیر علیه انسان را اعمال می‌کند و از سوی دیگر ناکارآمد است و به ریشه‌ی بروز جرم توجهی نمی‌کند و برای پیشگیری از آن راه حل اجتماعی ندارد. تنها به قهر این جهانی و ترساندن از عذاب آن جهانی اتکا دارد. (نگاهی به رشد آمار جنایت، فقر و فساد در کشورهائی چون ایران، سودان، افغانستان طالبان، پاکستان، شام داعش و …. این ناکارآمدی را روشن‌تر می‌کند.)

قوانین شرعی بسیار ابتدائی و سازمان نایافته و تفسیرپذیر است. فقیهان مسلمان سده دوم و سوم هجری که قوانین شرعی را نوشتند، بین جنبه‌های مذهبی، اخلاقی و حقوقی تفاوتی قائل نشدند. حدود اختیارات حاکم و قاضی روشن نیست. نظارتی بر قدرت آنها وجود ندارد. آنها جوابگو به مردم نیستند و ادعا می‌کنند که مشروعیت خود را از خدا و پیامبر خدا گرفته‌اند. نویسندگان و فقیهان دوران معاصر جرم‌ها در قوانین اسلامی را به طور کلی به سه دسته تقسیم کردند: حدود، جنایت و تعزیر

حدود

حد کیفر آن دسته از جرایم است که به نظر فقها تعریف و میزان مجازات آن از جانب خدا معین شده است و حاکم مسلمان آنرا اجرا می‌کند. جمع حد، حدود است. حد یعنی مرز تحمل خدا را شکستن و از خطوط قرمز خدا گذشتن و قیودی که از طرف خدا گذاشته شده را مراعات نکردن. این مفهوم از سوره ۲ (البقرة)، آیه‌ی ۲۲۹ گرفته شده است:

وَمَنْ یتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (اینها حدود الهى است، از آنها تجاوز نكنید و هركس از احكام الهى تجاوز كند، ستمكار است‏).

حدود قابل عفو نیست نه قربانی می‌تواند ببخشد، نه حاکم و نه قاضی. حدود را نمی‌توان با پرداخت دیه جایگزین کرد.

در منابع، در تعریف و تعیین مجازاتِ حدود بین مسلمانان هم‌رایی وجود ندارد. عده‌ای فقط آن حددوی که در قرآن نامبرده شده را جایز می‌دانند، عده‌ای فقط آن حدود که در سنت آمده است و عده‌ای هر دو را باهم.

عمده‌ترین جرم‌های با مجازات حدود عبارتند از: سرقت (آیه ۵:۳۸)، محاربه (۵:۳۳ راهزنی، قطع الطریق، سرقت مسلحانه، مبارزه مسلحانه)، زنا (۲۴:۲، تجاوز به برده در اسلام زنا به حساب نمی‌آید)، لواط، قذف (۲۴:۴، اتهام جنسی دروغ)، سُکر (نوشیدن مشروبات الکلی: قرآن نوشیدن شراب را منع کرد ولی نه در قرآن و نه در سنت مجازاتی مشخص برای آن تعیین نشده است.[3] برخی فقها در حد بودن سکر شک دارند و آنرا تعزیر می‌دانند.)، ارتداد (یعنی اگر مسلمان بودی و یا شدی دیگر نمی‌توانی از دین دست بکشی و یا دین خودت را عوض کنی، در قرآن ارتداد منع شد ولی هیچ حکمی برای ارتداد وجود ندارد.[4] مجازات حد برای ارتداد، ابداع فقها است. عده‌ای از اندیشمندان اسلامی مجازات ارتداد را حد نمی‌دانند.)، باغی (شورش علیه حکومت اسلامی، فقها وقتی قدرت را گرفتند، نمی خواهند به هیچ وجه آن را از دست بدهند. مهم نیست مردم چقدر از آنها بیزازند. آنها برای مخالفان حکومت خود، مجازات نابخشودنی -حد- از سوی خدا دارند)، سب النبی (توهین به پیغمبر اسلام که بسیار کشدار است فقها می توانند هر انتقاد و یا بیان واقعیت تاریخی را در این دسته جا دهند) و . . .

جرم‌ها با مجازات حد، دقیق تعریف شده نیست. متن قرآن گاه فقط اشاراتی دارد. هر فقیه بنا بر برداشت خود از این اشارات نتیجه می‌گیرد. از اینرو شاید اغراق نباشد که بگوئیم، به تعداد متکلمان و فقها، قانون شرعی و حدود وجود دارد. در تعریف حد نیز سردرگمی کم نیست. کسانی که قدرت حکومت اسلامی را در دست دارند، هر اقدامی را می توانند ارتداد، باغی، سب النبی و … قلمداد کنند و دشمنان و رقبای خود را از سر راه بردارند.

محاربه و مفهوم مرتبط با آن فساد، بسیار نادقیق و ناروشن و یکی از اصلی‌ترین ابزار سوء استفاده‌ی حاکمان اسلامی (هم در تاریخ و هم دوران معاصر) است.

حکم حد برای ارتداد در قوانین شرعی مغایرت آشکار با آیه لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ دارد. از سوی دیگر با آزادی مذهب تصریح شده در حقوق بشر در ستیز کامل است.

مجازات زنا در قرآن صد ضربه شلاق آمده است ولی در قوانین شرعی حد سنگسار.[5] سنگسار کردن زناکار اختراع اسلام نیست بلکه آنرا از یهودیت گرفتند.

توهین، تحقیر و بربریتی که با اجرای حدود مثل قطع دست، به صلیب کشیدن، اعدام، سنگسار، شلاق زدن و … به انسان و انسانیت می‌شود، نه توجیه کیفرشناحتی[6] دارد و نه رَوایش عقلی، اجتماعی، انسانی و اخلاقی. در هیچ جای دنیا مسلمانان به تنهائی زندگی نمی‌کنند. همه جا پیروان ادیان دیگر و خداناباوران با مسلمانان به سر می‌برند. باید از پیروان اجرای قوانین شرعی پرسید: شما به چه حقی، با اینکه قوانینی در بین مسلمانان بر روی آن توافق نیست و اینقدر نادقیق و ناروشن است را می‌خواهید به دیگران تحمیل کنید؟

جنایت

جنایت، جرم‌های خونی و آسیب رساندن جسمی است و مجازات آن قصاص یا پرداخت دیه می‌باشد. قوانین شرعی قصاص بر آیه‎های ۲:۱۷۸ و ۵:۴۵ قرآن استوار است.

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَیكُمُ الْقِصَاصُ فِی الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِی لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَیهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِیفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِیمٌ

اى مؤمنان بر شما در مورد كشتگان قصاص مقرر گردیده است، که آزاد در برابر آزاد، برده در برابر برده و زن در برابر زن [قصاص شود] و اگر كسى در حق برادر [دینى‏]اش بخشش كند، بر اوست كه خوشرفتارى كند و [قاتل باید دیه را] به نیكى به او بپردازد، این آسانگیرى و رحمتى از سوى پروردگارتان است، از آن پس هركس بى‏روشى كند، عذابى دردناك [در پیش‏] خواهد داشت‏ (سوره ۲: البقرة، آیه ۱۷۸)

وَكَتَبْنَا عَلَیهِمْ فِیهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَینَ بِالْعَینِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَمَنْ لَمْ یحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ

و در آن بر آنان مقرر داشتیم که جان در برابر جان، و چشم در برابر چشم و بینى در برابر بینى و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان و نیز همه ضرب و جرحها قصاص دارد، و هركس كه [از قصاص‏] درگذرد، این [عفو] در حكم كفاره [گناهان‏] اوست، و كسانى كه بر وفق آنچه خداوند نازل كرده است، حكم نكنند، ستمگرند (سوره ۵: المائدة، آیه ۴۵)

بستگان مقتول حق قصاص، تضمین دیه و یا عفو را دارند، همان‌گونه که اعراب جاهلیت داشتند. آنچه در قوانین شرعی تدوین شده از سوی فقها از این آیه‌ها بیشتر به چشم می‌خورد و با حقوق و کیفرشناسی نوین مغایرت دارد، نابرابری در مقابل قانون است. اگر شخص مسلمان بنده‌ی خود (به زبان دیگر برده خود) و یا اهل ذمه را بکشد، قصاص نمی‌شود بلکه دیه می‌پردازد. دیه مرد اهل کتاب، کمتر از دیه مرد مسلمان است[7]. دیه کامل یک مرد مسلمان صد شتر است. دیه‌ی قتل زن نصف دیه مرد است. آسیب رساندن به اعضای بدن هم قصاص می‌شود و هم دیه دارد. برای نمونه، دیه شکستن یک دندان، یک بیستم دیه کامل، یعنی پنج شتر است. اگر باعث سقط جنین زن مسلمانِ آزاد شوی، باید یک بیستم دیه‌ی کامل را بپردازی، ولی دیه سقط جنین برده یا کنیز، یک دهم قیمتِ کنیز است.

در ماده‌ی ۲۲۰ قانون مجازات اسلامی، بی‌پروا و بی‌اعتنا به دستاوردهای کرامت انسان در قرن بیست و یکم آمده‌است:

پدر یا جد پدری که فرزند خود را بکشد، قصاص نمی‌شود و به پرداخت دیه قتل به ورثه مقتول و تعزیر محکوم خواهد شد.

بنابر نظر مشهور فقیهان‌ امامیّه،‌ یکی‌ از شرایط‌ قصاص‌ این‌ است‌ که‌ قاتل‌، پدر یا جد پدری‌ مقتول‌ نباشد. دلیل‌ آنان‌ روایات‌ و اجماع‌ است‌. محقق‌ حلّی (متولد ۶۰۲ هـ.ق)‌ در کتاب « شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام»‌ در مقام‌ بررسی‌ شرائط‌ قصاص‌ می‌نویسد: «أن‌ لایکون‌ القاتل‌ اباً، فلو قَتل‌ ولده‌ لم‌ یقتل‌ به‌». یعنی‌ شرط‌ است‌ در قصاص‌ که‌ قاتل‌ پدرِمقتول نباشد، بنابراین‌ چنانچه‌ پدری‌ فرزندش‌ را به‌ قتل‌ رساند، قصاص‌ نخواهد شد. (محقق حلّی، شرائع الاسلام، ج ۴، ص. ۱۱۹).

فقهای شیعه دوران معاصر نیز  پیرو همین نظریه هستند و قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ هم بر این مبنا تنظیم شده است. روح الله‌ خمینی‌ نیز همین‌ نظر را دارد. (خمینی، تحریر الوسیله،‌ ج‌ ۲، ص‌ ۴۶۹)

وقتی ‌‌«لایحه قصاص» مطرح شد، حتی دین‌داران ایرانی با مفاد آن همدمی نداشتند و پرسش‌های اساسی راجع به اجرای آن در جامعه مطرح شد:

در جرم حدود، دادخواه خداست. آیا آدم‌هائی مثل صادق خلخالی و محمد محمدی گیلانی، نماینده تام‌الاختیار خدا هستند که مردم را اعدام می‌کنند؟ جانی که خدا به مردم داده را از آنها بگیرند؟ اگر خدا بخواهد جان یک مرتد را بگیرد، خودش نمی‌تواند و احتیاج به کمک خلخالی، گیلانی، خمینی، خامنه‌ای و یا رئیسی دارد؟

آیا اجرای حدود در جامعه طبقاتی با فقر اقتصادی و فرهنگی فاحش، دادگرانه است؟

آیا در جوامعی و حکومتی که در آن حدود اجرا می شود، حاکمان خودشان به طور کامل اسلامی هستند؟ اگرنه، آیا اجرای حکم حدود از جانب آنها درست است؟

تعزیر

آنچه حدود و جنایت نباشد را فقها به اختیار حاکم و قاضی واگذار کردند. تعزیر به خطاهای غیر از حدود و جنایت اطلاق می‌شود که مجازات آن در قوانین شرع مشخص نشده است، حاکم و قاضی می‌توانند برای تنبیه و تربیت مردم مشخص کنند. در این دسته جرم‌هایی مثل غصب مال و یا مسکن دیگران، شهادت دروغ، برهم زدن نظم اجتماع و …. می گنجد. از آنجائی که در این گونه جرم‌ها، مجازات تعریف شده نیست، دست قاضی باز است که از نصحیت و توبیخ، جریمه تا تازیانه زدن و تا زندان و تبعید را انتخاب کند.

در واقع تعزیر، قانون نیست که فقها آنرا قانون شرعی نامیدند. یک نوع مجازات مردم است که حاکمان اسلامی برای ارعاب مردم می‌توانند اختیاری آنرا کم و زیاد کنند. همیشه بین حاکمان و مردم و به ویژه منتقدان حاکمان اسلامی یک اختلاف نظر و تنش وجود دارد. نامشخص بودن تعزیز دست حاکمان اسلامی را برای شدت عمل و سرکوب باز می‌کند. در کیفرشناسی مدرن بر از پیش تعیین بودن قانون تاکید بسیار وجود دارد. همه شهروندان باید بدانند که مجازات هر قانون‌شکنی که از پیش به روشنی تعریف شده، چیست.[8]

یکی دیگر از اصول بنیادی حقوق و کیفرشناسی مدرن، یکی نبودن قانونگذار و مجری قانون است. آزادی عمل قاضی شرع در مورد تعزیر در تعیین مجازات و میزان آن مغایر با این اصل اساسی است.

شریعت اسلامی و آزادی ادیان

یک مسلمان حق برگشتن از اسلام را ندارد. ترک اسلام و به دین دیگر گرویدن و یا خداناباور شدن در اسلام ارتداد نام دارد و مجازات آن مرگ است. جالب اینجاست که معیار مسلمان بودن یا نبودن، اظهار نظر عینی خود شخص نیست بلکه تشخیص ذهنی حاکمان اسلامی است. [9]

شگفت‌آور است، خدا اگر می‌خواست غیرمسلمانان را بکشد، خودش قادر نبود که برای عربها و فقیهان این کار را صادر کرد؟

فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِینَ حَیثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ

پس چون ماه ‏هاى حرام سپرى شد، مشركان را هر كجا یافتید بكشید و آنان را دستگیر كنید و به محاصره درآورید و در هر كمینگاهى به كمین آنان بنشینید پس اگر توبه كردند و نماز برپا داشتند و زكات دادند، راه برایشان گشاده گردانید، زیرا خدا آمرزنده مهربان است. (سوره ۹(التوبة)، آیه ۵)

در حکومتی‌هایی که شریعت اسلامی را اعمال می‌کنند، غیرمسلمانان هیچ حق اجتماعی و سیاسی ندارند، حتی اگر با حق ذمه، دریافت جزیه و امان دادن، جانشان گرفته و مالشان غصب نشود.

در قوانین شرعی تاکید شده است که جزیه باید با توهین و تحقیر و اطاعتی که هر دو طرف به روشنی آن را به عنوان توهین، تحقیر و اطاعت درک می‌شود، گرفته شود.[10]

قوانین شرعی و حقوق مدنی

جنبش مشروطیت در ایران با شعار قانون و قانون‌گرایی شروع شد. از همان آغاز جنبش، برخی از روحانیون شیعه با مطرح کردن مشروعه در مقابل مشروطه وحشت و هراس در دل مومنان افکندند. آنها نادادگرانه و بدون هیچ پایه عینی، قوانین عرفی را برابر با الحاد معرفی کردند و قوانین شرعی را راه حل تمام معضلات اجتماعی، سیاسی و بین‌المللی. از اینرو، در ایران هرگز یک بحث گسترده و راهگشا درباره قوانین عرفی و قوانین شرعی، نه در سطح نظری-ترویجی بین روشنفکران و نه در سطح روشنگری-تبلیغی در میان مردم و توده‌ها صورت نگرفت.  به طور گسترده و در سطح کل جامعه هرگز بحث نشد که شرع چه می‌گوید و چه می خواهد و پیامد آن برای افراد و جامعه چیست؟ عرف چه می‌گوید و چه می‌خواهد و پیامد آن برای افراد و جامعه چیست؟ همواره روحانیون تنها به قاضی رفتند و در مضرات قوانین عرفی و سکولار و در مزایای قوانین شرعی داد سخن دادند. حال پس از چهل و اندی سال قوانین شرعی در ایران و نشان دادن عملکرد و کارایی آن، ما امکان بهتری داریم که به نقد و بررسی هم قوانین شرعی و هم قوانین عرفی بپردازیم.

روشن کردن گسترده قوانین شرعی و عرفی، پیامدهای آنها برای فرد و جامعه و روابط بین‌المللی موضوعی گسترده است و کار کلان می‌طلبد. من در حد توان خود سعی کردم و می‌کنم جنبه‌هایی از این مسئله مهم را مطرح کنم.

اعتراض به لایحه قصاص

فریاد اعتراض خودجوش زنان علیه «حجاب اجباری» یکی از درخشان ترین صفحات تاریخ مبارزه زنان قهرمان و گمنام ایران است. در عین حال سرکوب خشن آنها با شعار «یا روسری، یا توسری» و سکوت و انفعال مردم، روشنفکران و احزاب و سازمان‌ها یکی از غم‌انگیزترین صفحات تاریخ ماست.

مردم به ویژه زنان، حقوق‌دانان و برخی نیروهای سیاسی – مدنی عمدتاً سکولار به لایحه قصاص اعتراض کردند. آنها سعی کردند با تظاهرات و مبارزه سیاسی قهرپرهیز، انتقادات و اعتراض‌های خود را نشان دهند و کوشیدند جلوی تصویب لایحه قصاص را بگیرند. ولی رژیم مخالفت با برداشت خود از قصاص را مخالفت با اسلام و خدا قلمداد کرد و مخالفان را با شدت عمل سرکوب کرد. یک نمونه برخورد روح‌الله خمینی در یک سخنرانی در باره جبهه ملی است. جبهه ملی در ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ راهپیمایی در مخالفت با لایحه قصاص سازمان داد. این شیوه برخورد خمینی است. شیوه‌ای عام که برای هر مخالفتی اعمال شد:

من می‌خواهم ببینم که این راهپیمایی که امروز اعلام شده‌است، اساس این راهپیمایی چه هست. من دو تا اعلامیه از «جبهه ملی»، که دعوت به راهپیمایی کرده‌است، دیدم. در یکی از این دو اعلامیه، جز انگیزه‌ای که برای راهپیمایی قرار داده‌اند، «لایحه قصاص» است. یعنی مردم ایران را دعوت کردند که مقابل لایحه قصاص بایستند. در اعلامیه دیگری که منتشر کرده بودند تعبیر این بود که «لایحه غیر انسانی» ملت مسلمان را دعوت می‌کنند که در مقابل لایحه قصاص راهپیمایی کنند، یعنی چه؟ یعنی در مقابل نص قرآن کریم راهپیمایی کنند! شما را دعوت به قیام و استقامت و راهپیمایی می‌کنند در مقابل قرآن کریم. نص قرآن کریم آقایان تمام تکلیف‌ها را به جا آوردند و عمل کردند، فقط یک تکلیف مانده و آن جمهوری اسلامی را به هم زدن؟! تمام تکلیف‌هایی که بر ما و شما متوجه‌است، چه از قشر نویسندگان و روشنفکران و جبهه‌ها و نهضت‌ها و سایرین، تمام تکالیف فقط منحصر به این شده‌است که این جمهوری اسلامی را در خارج از کشور طور دیگری که هست نمایش بدهید و مردم را دعوت کنید که بر خلاف جمهوری اسلامی شورش کنند؟! دیگر همه چیز درست شده‌است، فقط این یکی مانده؟!… من باید متأسّف باشم، من باید بسیار متأسّف باشم، از اینکه غیب نمی‌دانم! نمی‌دانستم در چنته اینها چه هست. من بعضی از اینها را می‌پذیرفتم؛ به ایشان هم محبت می‌کردم؛ لیکن نمی‌دانستم که اینها بر ضد قرآن هم قیام می‌کنند.

خمینی در نهایت تصریح کرد:

اینها مرتدند. جبهه ملی از امروز محکوم به ارتداد است. بله، جبهه ملی هم ممکن است بگویند که ما این اعلامیه را نداده‌ایم. اگر آمدند در رادیو امروز بعد از ظهر آمدند در رادیو اعلام کردند به اینکه این اعلامیه‌ای که حکم ضروری مسلمین، جمیع مسلمین، را غیر انسانی خوانده، این اطلاعیه از ما نبوده؛ اگر اینها اعلام کنند که از ما نبوده، از آن‌ها هم ما می‌پذیریم.

با این روش هر فریادی را در گلو خفه کردند و هر انتقادی به خود را انتقاد به خدا و اسلام قلمداد کردند و انتقادگران را مرتد نامیدند. مجازات مرتد در قوانین اسلامی مصوب در ۱۴۰۰ سال پیش در عربستان از سوی عرب‌هایی که آنها هم خودشان را نماینده خدا می دانستند، مرگ است.

با این روش، شمشیر را از رو بسته، راه هرگونه انتقاد و گفتگو در جامعه را بستند و نشان دادند که برای آنها انتقادات و افکار مردم هیچ ارزشی ندارد و مصمم هستند با قتل عام مخالفان، حکومت اسلامی را به هر بهائی حفظ کنند.

یک دید ساده‌لوحانه و خوشبینانه در توده‌ها و به ویژه در تود‌ه‌های مسلمان وجود داشت که حالا اسلام آمده و همه چیز حل می‌شود. جامعه‌ در کل به عواقب تغییرات انجام شده در قوانین کیفری و قوانین دیگر حساسیت لازم را نداشت. مردم ایران هیچ‌گاه به صورت گسترده، همگام و مسالمت‌آمیز به قبضه کردن قدرت و دادگستری از سوی روحانیون و تدوین قوانین خشن مجازات اسلامی و اعدام‌های جوانان و فعالان سیاسی اعتراض نکردند. این رفتار نشانگر سطح نازل آگاهی توده‌ها و فعالان سیاسی در ایران و سطح نازل شناخت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و منافع خود است.

رژیم از دو عملکرد اشتباه و ویرانساز خود، گروگان‌گیری کارمندان سفارت امریکا و ادامه جنگ ایران و عراق پس از فتح خرمشهر، در سرکوب مخالفان و جا انداختن سریع قوانین قرون وسطائی حداکثر سوء استفاده را کرده است. رژیم سرکوب خشن و کشتار وسیع علنی و مخفی را به بهانه جنگ با امپریالیسم آمریکا و با کفر صدام توجیه می‌کرد.

علاوه بر آن، احزاب، سازمان‎ها و شخصیت‎های سیاسی هم در تشخیص ماهیت رژیم و پیامد مرگبار عملکرد ملی و بین‌المللی آن و هم در اهمیت قوانینی که در حال تدوین بود، دچار چند دستگی و سردرگمی بودند و قادر به واکنشی متحد و تاثیرگذار نبودند.

رژیم دشمنی خود را با علم حقوق و حقوقدانان با حذف گام به گام حقوقدانان در تدوین قانون اساسی و قوانین مدنی و کیفری نشان داد و حقوق را تخصص روحانیون قلمداد کرد نه حقوقدانان.

رای امام یا حق انتخاب مردم

از اثبات وجود خدا بگذریم، از اثبات ادعای ارتباط پیامبران ابراهیمی با خدا و کلام خدا بودن کتاب آنها بگذریم، از اثبات اصیل و صحیح بودن نسخه‌ی عثمان قرآن بگذریم، در قرآن موجود هیچ آیه در مورد امامت و خلافت بعد از پیامبر، چگونگی و شرایط انتخاب یا انتصاب آن وجود ندارد. از اینرو طرفداران وجوب نصب امام یا خلیفه به اجماع صحابه و تابعین پیامبر بعد از مرگ حضرت محمد و بیعت کردن با ابوبکر را برای اثبات نظر خود ارائه می‌کنند و مردم هر عصری را ملزم به پیروی از آن می‌دانند.

از آنجایی که هیچ قانونی برای جانشینی خلیفه یا امام وجود ندارد. حتی جانشینی حضرت محمد در یک جنگ قدرت خشن و مزوّرانه صورت گرفت. هیچ خلیفه‌ای بر طبق یک قاعده یا قانون جانشین خلیفه دیگر نشد. همه جانشینی‌ها با قتل، مسموم کردن‌ها و جنگ قدرتی خونین صورت گرفت. اگر قرآن نظر بر خلافت و ولایت یک فرد بر مسلمانان دارد، قرآنی که ادعا دارد مَا فَرَّطْنَا فِی الْكِتَابِ مِنْ شَیءٍ (ما هیچ چیزى را در كتاب فروگذار نكرده‏ ایم. سوره ۶(الأنعام)، آیه ۳۸)، چرا یک جمله در آئین خلافت، رهبری و وظایف آن ننوشته است؟ آیا پیغمبر خود را یک پیامبر می‌دانست یا یک پادشاه؟

دقت و پرداخت بیش از حد قرآن به قوانین خانواده، ارث و تجارت و نپرداختن به نوع حکومت در عده‌ای، حتی میان مسلمانان این نظر را تقویت کرد که قوانین شرعی اسلام برای زندگی خصوصی و روابط بین انسان و خدایش است نه قوانینی برای اعمال بر کل جامعه.[11]

همواره بین پادشاهان و امرای ایران و فقها و مجتهدان شیعه یک درگیری پنهان و گاه آشکار و تنش وجود داشت. میزان قدرت و دخالت فقها و مجتهدان با اقتدار شاهان نسبت معکوس داشت. در دربار نادرشاه و رضا شاه روحانیت قدرت نداشتند ولی در دربار شاه تهماسب صفوی و فتحعلی شاه قاجار، روحانیون قدرت تصمیم‌گیری فوق‌العاده داشتند.

دادرسی کیفری در حکومت‌های دولت-ملت نوین

دادرسی کیفری در حکومت‌های دولت-ملت نوین می‌کوشد عدالت را در مورد کسانی که مرتکب امری جنایی شده‌اند، اجرا کند. نهادهای گوناگون حکومتی مرتبط به هم در اجرای عدالت کیفری تنها در پی شناسایی، دستگیری و مجازات بزهکاران نیستند. دادرسی کیفری نوین انسان‌گرایانه و پیشگیرانه است. اهداف دستگاه دادرسی شامل توانبخشی به مجرمان و کمک به آنان از خارج شدن از دور باطل جنایت و وارد اجتماع و بازار کار شدن، بازدارندگی و جلوگیری از جنایات دیگر، تربیت و آموزش مجرم و حمایت اخلاقی از قربانیان نیز می‌شود. عناصر اصلی برای نیل به عدالت کیفری شامل پلیس، دادستان، وکیل مدافع، دادگاه و در نهایت جریمه و زندان است، با تلاش به پایان دادن دور باطل قهر و پاسخ ندادن قهر با قهر و بازسازی مجرم.

دولت با اعمال مجازات‌های كیفری می کوشد قانون را اجرا و نظم و امنیت را برقرار کند. اجرای مجازات بر زندگی، آزادی، جان و مال فرد تأثیر می گذارد. گاه، فرد زندگی خود را از دست می‌دهد، آزادی او محدود می‌شود، دارایی خود را از دست می‌دهد، آبروی او می‌ریزد، انگشت‌نما می‌شود، آسیب اجتماعی و درد و رنج روانی متحمل می‌شود. این پیامد سنگین به عنوان ضرورت محافظت از امنیت عمومی و خصوصی توجیه می‌شود. نباید خطرات بسیار جدی سوء استفاده از این قدرت را فراموش کنیم. نباید نارسائی در جامعه چون فقر و فاقه و تبعیض که زمینه‌ساز جرم می‌شود را نادیده بگیریم.

در بیشتر حکومت‌های دولت-ملت نوین و دموکراتیک برای اعمال مجازات کیفری محدودیت‌های ویژه و نظارت‌های دقیق بر اساس قانون اساسی ملی، استانداردها و اسناد بین‌المللی و نهادهای بی‌طرف مشخص شده است. اعلامیه جهانی حقوق بشر، میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی و میثاق بین‌المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در اکثر قوانین کیفری رعایت شده است.

در قوانین، میثاق‌ها و استاندارهای بین‌المللی به حق عدم بازداشت خودسرانه و عدم تفتیش بی‌دلیل، اصل بی‌گناهی، رعایت قانون، عدم اعمال شکنجه، پرهیز از اجرای مجازات‌های غیرانسانی مثل قطع عضو تاکید شده است.

جمع‌بندی

قانون شرعی با اصول بنیادین حقوق و کیفرشناسی مدرن چون برابری در مقابل قانون ناسازگار و تبعیض جنسیتی، مذهبی و عقیدتی در آن آشکار است.

قانون شرعی با اصول بنیادین حقوق و کیفرشناسی مبنی دقیق و از پیش تعریف شده‌ی جرم و مجازات مغایرت دارد. دست قاضی و حاکم به ویژه در اجرای تعزیر در اعمال تبعیض و سوء استفاده سیاسی و اقتصادی باز است.

 قوانین شرعی خشونت عریان و مغایر با کرامت انسان است.

قوانین شرعی بر ارعاب استوار است. توان‌بخشی، تربیت و پیشگیری در آن جائی ندارد.

قوانین شرعی به علل اجتماعی و اقتصادی جرم بی‌توجه است.[12]

در هیچ جامعه‌ای مسلمانان به تنهائی زندگی نمی‌کنند که همه قطع دست و شلاق زدن و سنگسار و دیگر قوانین شرعی را مناسب دوران معاصر بدانند. حتی همه مسلمانان به اجرای قوانین شرعی اعتقادی ندارند.[13] از اینرو منطقی نیست عده‌ای از مسلمانان قوانین شرعی را به کل جامعه و از طریق اعتقاد به جهاد و دارالاسلام و دارالکفر به همه جهان تحمیل کنند.

قوانین شرعی برداشت فقها و تفسیر آنها از قرآن و برداشت آنها از نیاز زمان است و قرن‌ها پس از پیامبر اسلام تدوین شد. فقها انحصار تفسیر قرآن و درک نیاز زمان را ندارند. مردم حق دارند قانونی منطبق با نیاز زمان و دستاوردهای علوم سیاسی و انسانی تدوین کنند که هم آزادی کامل مذاهب و ادیان و هم کرامت و برابری انسان را تضمین نماید.

احد قربانی دهناری

۵ خرداد ۱۴۰۳ – ۲۵ مه ۲۰۲۴

پ.ن.

درک عمومی و روشن از قوانین شرعی برای ما که برای رسیدن به جامعه‌ای دموکرات، سکولار، روادار، صلح‌جو و مبتنی اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر با رفاه همگانی و آزادی همه‌ی ادیان و مذاهب مبارزه می‌کنیم بسیار مهم است. نظرات موافق، مخالف یا تکمیلی و یا پرسش‌های خود را درباره این نوشته از طریق ایمیل یا تلگرام با من در میان بگذارید:

ahad.ghorbani@gmail.com

@ahaddehnari


[1] Criminal justice

[2] Burckhardt, Jacob (1979). Reflections on History. London: Liberty Fund. p 114.

[3]  Safia M. Safwat (1982) ‘Offences and Penalties in Islamic Law’, Islamic Quarterly 26:169-71.

[4] A. S. Rahman (1972). Punishment of Apostasy in Islam. Lahore: Institute of Islamic Culture. pp 54-55

[5]  El-Awa, Mohamed S. (1982). Punishment in Islamic Law. USA: American Trust Publications. pp 15-17

[6] penology

[7]  عودة، عبدالقادر. (۱۹۶۰). التشريع الجنائي الإسلامي مقارناً بالقانون الوضعي. بيروت: دار الكتاب العربي. صص ۱۴۴ و ۲۱۵

[8]  برای آشنائی با اصول حاکم بر قوانین وضعی مدرن نگاه کنید به:

International Commission of Jurists (1966). The Rule of Law and Human Rights: Principles and Definitions. Geneva: International Commission of Jurists.

[9] The Islamic Law of Apostasy and Its Modern Applicability. A Case from Sudan. Abdullahi Ahmed An-Na’im. pp. 212-213

[10]  قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ.

با اهل كتابى كه به خداوند و روز بازپسين ايمان ندارند و آنچه را خدا و پیامبرش حرام کرده اند، حرام نمی شمارند، و دين حق نمى‏ورزند، كارزار كنيد تا به دست خويش با ذلت و تواضع جزيه بپردازند. (سوره ۹: التوبة، آیه ۲۹)

[11]  برای آشنایی بیشتر با این موضوع رجوع کنید به:

عبد الرازق، علي (۱۹۶۶). الإسلام وأصول الحكم: بحث في الخلافة والحكومة في الإسلام. بيروت: دار مكتبة الحياة

از این کتاب چندین ترجمه با نقدهای مفصل در ایران چاپ شده است. شوربختانه، همه‌ی آنها را باید با هوشیاری و تردید خواند. اگر عربی یا انگلیسی می‌دانید بهتر است، این کتاب را به عربی یا انگلیسی بخوانید.

[12]  برای مطالعه بیشتر، نگاه کنید:

Akhavi, Shahrough (1987). «Iran: Implementation of an Islamic State» in John L. Esposito, ed. Islam in Asia: Religion, Politics, and Society, pp. 27-52. New York: Oxford University Press.

Esposito, John L (1986). «Sudan’s Islamic Experiment» Muslim World 76: 181-202.

[13]  به عنوان نمونه نگاه کنید به:

Beshir, Mohamed Omer (1975). The Southern Sudan: From Conflict to Peace. New York: Barnes and Noble.