احد قربانی دهناری گفت: من یکی از بنیادهای ایرانیت را رواداری میدانم. این پدیده را، در برخورد کوروش و داریوش با ملل مغلوب گرفته تا اندیشهها و نوشتههایی كه ایرانیان به آن عشق میورزند و آن را زمزمه میكنند و در گفتگوهایشان از آن به عنوان حجت بهره میگیرند، میتوان دید.
به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا؛ احد قربانی دهناری، پژوهشگری است که به ادبیات، فرهنگ مردم، رواداری و چگونگی سرشت انسان دلبستگی ژرف دارد و کتاب «رواداری در تاریخ فرهنگی ایران» با عنوان فرعی تاریخ پیش و پس از اسلام دستاورد پژوهشهای اوست که به تازگی از سوی نشر افکار جدید چاپ و روانه بازار نشر شد. در این باره با احد قربانی دهناری به گفتوگو نشستهایم که در ادامه میخوانید:
نگاه رواداری در تاریخ فرهنگی ایران چگونه بوده و در کل از منظر تاریخی تساهل، تسامح و مدارا از نگاه کتاب «رواداری در تاریخ فرهنگی ایران» چگونه بررسی شده است؟ من یکی از بنیادهای ایرانیت را رواداری میدانم. این پدیده را، در برخورد کوروش و داریوش با ملل مغلوب گرفته تا اندیشهها و نوشتههایی كه ایرانیان به آن عشق میورزند و آن را زمزمه میكنند و در گفتگوهایشان از آن به عنوان حجت بهره میگیرند، میتوان دید. به این مفاهیم دقت کنید: «پندار نیک، گفتار نیک، كردار نیک»، «میازار موری كه دانهكش است»، «بنی آدم اعضای یک پیکرند»، «آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است/ با دوستان مروت با دشمنان مدارا»، «تا جنینی کار خونآشامی است.».
زمانی که جنگ، خشونت، غنیمتگرفتن و بردهکردن تنها شیوه برخورد بین ملل بود، کوروش با اعتماد به نفس بیهمتایی، بخشش، آزادکردن و سعهصدر را در روابط با ملل دیگر به کار میگیرد. این مدارا چنان در تاریخ بیسابقه بود که نام کوروش در برخی کتابهای مذهبی از آن میان عهد عتیق آمده است. ما باید به این پیشگامی تاریخی در رواداری افتخار کنیم.
من در کتاب «رواداری در تاریخ فرهنگی ایران؛ جلد اول» که نشر افکار آن را منتشر و نویسنده و پژوهشگر فرهیخته رضا نساجی آن را ویرایش کرده است، کوشیدم اندیشههای روادارانه بزرگان فرهنگ و ادب میهن ما را نشان دهم. بر این باورم که مَشرَب وسیع بزرگان ما، بلندنظری و جهانِ بزرگ و وجدان آزاد آنها، ما را در تلاش امروزمان برای ساختن جامعهای بدون قهر و خشونت و مبتنی بر خلاقیت و سازندگی، آبادانی و احترام متقابل و پرورش روح آزادگی و انساندوستی و ترک تعصبات به نحوی کارا یاری خواهد کرد.
اندیشمندان ما فرزندان زمان خود و پرورده جامعه سنتگرا و تنگنظر خویش هستند. هر چند اندیشههای تابناک و انسانگرای آنها به قلبها، دستان و زانوان ما گرمی و توان میبخشد، اما برخی از این اندیشهها، به ویژه راجع به زنان، نژادهای غیرایرانی و مذاهب غیراسلامی، خداناباوران و دگرباشان با ارزشها و هنجارهای نوین ما همخوانی ندارند. تلاش من در این کتاب آن است كه برخوردی شبیه با برخورد علوم دقیقه با گذشته خود داشته باشیم. بدین سان كه اندیشههای نادرست و نادقیق را به دور اندازیم و درستترها را كه از كوره آزمون و محکِ تجربه، سربلند بیرون آمدهاند، پیش رو قرار داده، سکوی پرش و پرواز به سوی آینده بهتر كنیم.
این کتاب که جلد اول یک سری کتابها درباره رواداری است، در پنج فصل تنظیم شده است: رواداری در آیینهایمردم ایران، رواداری در سنت علمی و فلسفی ایران، رواداری در سنت عرفانی ایران، زیستِ روادارانه و مقاومت فرهنگی علیه تعصب و رواداری در سنت ادبی ایران. کتاب با یک کتابشناسی درباره رواداری در تاریخ فرهنگی ایران پایان مییابد.
از دید تاریخی رواداری در آیینهای مردم ایران چگونه بود؟ کدام یک از ادیان تسامح و مدارای بیشتری دارد؟ ایرانیان در ساختن تمدن بشری نقشی افتخارآفرین دارند. زمانی كه بربریت و توحش حاكم مطلق در روابط بین افراد و دولتها بود، كوروش بزرگ امپراتوری گسترده و رواداری بنا نهاد كه ادیان و مذاهب و اقوام گوناگون به طور مسالمتآمیز كنار هم میزیستند. كوروش یهودیان را كه ۵۸ سال در بابِل اسیر بودند، در سال ۵۳۹ پیش از میلاد آزاد كرد و به آنها اجازه داد به سرزمینشان برگردند و كشور و معابدشان را بسازند. سعهی صدری كه در تاریخ باستان سابقه ندارد. زمانی كه جنگ و جهل و بربریت بر بخش عمده جهان حاكمیت مطلق داشت، در ایران اندیشههای تابناک زردشت، مزدک و مانی ظهور كرد كه در آن كرامت انسان و همزیستی او جایگاه ویژه دارد و رهنمود «گفتار نیک، پندار نیک و كردار نیک» هنوز كوتاهترین و كاراترین رهنمود رواداری و همزیستی مسالمتآمیز است.
همه ادیان و تمدنها کم و بیش بر رواداری پافشاری میکنند. آزاداندیشی و بردباری و مدارا نسبت به عقاید مخالف دینی در بیش از سههزار سال قبل در تمدن مصر ثبت شده است. در آن عصر یکی از فرمانروایان مصر پیشرو نهضت آزادی مذهبی بود. در تمدن هخامنشی در بیش از دوهزار و پانصد سال قبل نیز فصل درخشانی از آزادی دینی مشاهده میشود که در دیگر دورههای تاریخ ایران بی نظیر است. در آغازِ مسیحیت، پیام برجسته انجیل، دشمنانت را دوست داشته باش، دیگران را ببخش و از قضاوت درباره دیگران بپرهیز و درباره دیگران تسامح کن، بود. رواداری که مسیحیت توصیه میکرد از خودگذشتگی، عشق و پذیرش دیگران سرشار بود.
دلسوزی در بوداگرایی را میتوان به رواداری مربوط کرد. در قرن سوم پیش از میلاد آشوکا پادشاه بودائی هند بهطور رسمی فرمان به رواداری مذهبی داد. وی کشتار جانوران را محدود و برای انسان و جانوران بیمارستان ساخت. به همه دینها ارج و احترام میگذاشت و به دیدار باورمندان به دینهای دیگر میرفت. مقصد تربیت نفس در آئین بودا، دل کندن از جاه و مقام و رسیدن به آرامش دل و جان است. این آئین بر مهر و همدردی پافشاری میکند، و مقصود از همدردی نیز گسترش صلح و آرامش است. اکبر شاه گورکانی (٩۸۰ – ٩٢۱ ه.ش.) با رواداری مذهبی در دورهای باعث آرامش و شکوفایی در شبه قاره هند شد. دوران فرمانروایی او و فرزندانش، تنها حکومت اسلامی ثبت شده در تاریخ است که اتباع غیرمسلمان، حقوقی برابر با مسلمانان داشتند.
به زبان دیگر مشکل از مذاهب نیست، مشکل از خوانش ناروادار از مذاهب است. عدهای بهنام خدا و بهکام خویش جنگ صلیبی را سازمان میدهند، عدهای دیگر به نام اسلام در مسجد مسلمانان دیگران بمبگذاری میکنند. آگاهی از كرامت و حقوق انسان، همگام با ارتقای شناخت اجتماعی بشر تکامل و ژرفش یافته است. جانِ بشریت از قشریت و تنگنظری زخمهای ژرف و جانفرسا برداشته است. از اینرو، بسیاری از اندیشمندان، سیاستمداران و رهبران مذهبی از دیرباز به همزیستی مسالمتآمیز اندیشهها، ادیان، مذاهب، فرهنگها و سیاستها نظر داشتهاند و در این راستا تلاش نظری و عملی پیگیر كردهاند.
در قرآن مجید، آیاتی وجود دارد كه میتواند بنیان برخوردی روادارانه باشد و همزیستی مسالمتآمیز پیروان ادیان و مذاهب گوناگون را تسهیل كند. در آیه ۲۵۶ سورهی بقره به روشنی آمده است:«لَا إِكْرَاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی»؛ بدین معنا كه «در كار دین هیچ اجباری نیست، زیرا راه هدایت و ضلالت به خوبی آشکار شده است». بر این اساس است كه روحانی برجسته، شهید آیتالله مطهری، تأكید میكند با زور و خشونت نمیتوان و نباید ایمان ایجاد كرد.
رواداری در سنت علمی و فلسفی ایران در این کتاب به تفصیل شرح و بیان شده است. روند تکامل این رواداری در سنت علمی و فلسفی چگونه بوده است؟ علم در سده میانه با فلسفه مرز گذرناپذیر ندارد. دانشمندان ما فیلسوف و فیلسوفان ما دانشمند هستند. اندیشمندان ایرانی همیشه به مسائل جامعه حساس بودهاند و درباره آن نظر میدادند و گاه برخی از آنها حتی در سیاست و ساختن جامعه شركت فعال داشتند. نیل به جامعهای روادار كه اصلیترین شرط شکوفایی علم و دانش و فن است و در نتیجه تسلط بر طبیعت و ایجاد رفاه همگانی است، دغدغه بسیاری از دانشمندان ایران بوده است.
فیلسوفان و اندیشمندان ایران، عمدتاً زیر شمشیر داموكلس تهمت به كفر و زندقه قرار داشتند و مجبور به تظاهر شدید به دینداری در كردار، گفتار، رفتار و نوشتار بودند. چالش نظری مشائیون، اشراقیون، عرفا و متکلمین، یکی را روشهای مهم نیل به حقیقت و راهگشای گفتگو به جای توسل به قهر بود. در فلسفه كلاسیک ایرانی، ادراک كلیات «علم» نامیده میشود و ادراک جزئیات «معرفت». جدال نظری مشائیون، اشراقیون، عرفا و متکلمین درباره مساله «حصول علم» بیانگر ژرفای ایمان این جریانها به توانایی درک انسان است. این دیدگاه تأثیر مستقیم در مراعات كرامت انسان و جدال بین «تعبد» و «تعقل» دارد.
فلاسفه اسلامی به دو دسته تقسیم میشوند فلاسفه اشراق و فلاسفه مشاء. سر دسته فلاسفه اشراقی، شیخ شهابالدین سهروردی از علماء قرن ششم است و سر دسته فلاسفه مشاء، ابوعلی سینا به شمار میرود. اشراقیون معتقد به کشف و درک حقیقت به کمک ذوق و ذهن، بدون توجه به تجربههای حسی هستند. مشائیون برای کشف حقیقت متوسل به تعقل میشدند و فکر و استدلال را به کار میانداختند. اشراقیان پیرو افلاطون و مشائیان پیرو ارسطو به شمار میروند. تفاوت اصلی و جوهری روش اشراقی و روش مشائی در این است که در روش اشراقی برای پژوهش در مسائل فلسفی و نظری تنها استدلال و تفکرات عقلی کافی نیست، سلوک قلبی و مجاهدات نفس و تصفیه آن نیز برای کشف حقایق ضروری و لازم میدانند، اما در روش مشائی تکیه بیشتر بر استدلال است.
به زبانی فشرده، در تاریخ فلسفه و علوم ایرانی شاهد نبرد دائمی بین تعبد و تعقل هستیم. آنهایی که حل مناقشه را از میدان جنگ به مدرسه آوردند، ابزار حل مناقشه را از شمشیر به قلم عوض کردند و به جای کتابسوزان و کتابشویان به ردیهنویسی روی آوردند، قدم در راه رواداری گذاشتند.
از نظر تاریخی آیا رواداری در سنت عرفانی ایران از ابتدا وجود داشته یا به تدریخ شکل گرفته و تکامل یافته است و در کل رواداری از دیدگاه عرفانی مختلف چگونه بوده است؟ معنی واژه عرفان شناخت است. در اصطلاح فلاسفه و عرفای ایرانی، شناخت با بحث و استدلال حاصل نمیشود، بلکه معرفت، قلبی و شهودی و وجدانی است. عرفای ما، عرفان بدون عمل را محال میدانستند و علم بدون عرفان را وبال. از این رو رواداری و مراعات كرامت انسان جایگاه ویژهای در تعلیمات آنها داشت. عرفا بر یافتن رازهای آفرینش و حقیقت هستی از راه کشف و شهود و تلاشهای ذهنی پافشاری میکردند و آزمایش، بحث و استدلالِ علمی را رد میکردند و این دیدگاه هم به پیشرفت علوم در ایران آسیب رساند و هم گاه چماق سرکوب استدلالیون شد.
عرفان در همه مذاهب، از آن میان بودائی، هندوئی، یهودی، مسیحی، مانوی و اسلام، وجود داشته است. برخی پژوهشگران حتی عرفان را مقدم بر ادیان میدانند. عرفان واکنش عرفا به دنیادوستی و زراندوزی روحانیون رسمی بود. در مقابل سالوس و زرپرستی علمای حاکم، عرفا به زهد و پارسایی و بیاعتنایی به امور دنیوی روی میآوردند. زیستِ عارفانه بیشتر عرفا، روادارانه است. من در این کتاب بیشتر به جنبههای عملی و تاثیر اجتماعی عرفان تمرکز دارم. به مقولاتی چون ظاهر و باطن؛ شریعت، طریقت، حقیقت؛ عرفان و تصوف و محتوای هر یک و فرق آنها با یکدیگر و چگونگی دیدگاههای عرفانی مختلف نمیپردازم. آن آزاداندیشی، مردمگرائی، وسعت نظر و تفکر والای عرفانی که ما را به رواداری رهنمون میکند، مورد نظر کتاب است.
برای نمونه: «هر كه در این سرا درآید، نانش دهید و از نامش [نام هرکس ایمانش را افشاء میکرد] مپرسید. چه آن كس كه بدرگاه باری تعالی به جان ارزد، البته بر خوان بوالحسن به نانی ارزد (نورالعلوم)».
رواداری در سنت ادبی ایران در این کتاب چگونه بیان شده است. به عنوان نمونه کدام یک شاخصتر بوده یا ویژگی خاصی داشته است؟ ادبیات ما همیشه چشم به اجتماع و مردم داشت. وقتی سعدی در دوران خشکسالی «بدر سیمای مردم» را «هلال» میبیند، این تشبیه نشان عشق بیکران به مردم است. تو باید عاشق مردم باشی که سیمای آنها را ماه ببینی. وقتی آذر بیگدلی در وصف حال مردم میگوید: «تفریق بال و اختلال حال به حدیست كه كسی را حال خواندن شعر نیست تا به گفتن شعر چه رسد»، نشان تپیدن قلب او برای زندگی مادی و معنوی مردم است. بخش بزرگی از ادبیات ما هم بر مشکلات زندگی مادی و هم بر مشکلات زندگی معنوی مردم اشک ریخته است. تاریخ ما همواره نارواداری را تجربه كرده است ولی ادبیات ما همواره همزیستی و رواداری را بشارت داده است. ادبیاتی که رهنمود میدهد: عیب رندان مكن، ای زاهد پاكیزه سرشت؛ كه گناه دگران بر تو نخواهند نوشت من اگر نیكم و گر بد، تو برو خود را باش؛ هر كسی آن دِرَوَد عاقبت كار كه كِشت همه كس طالب یارند چه هشیار و چه مست؛ همه جا خانهی عشقست چه مسجد چه كنشت
این رواداری برگرفته از تاریخ و ادبیات در جامعه امروز ما چه تاثیری میتواند داشته باشد؟ بدون استثنا، تمام جوامعی که رنگ آرامش، آسایش، رفاه همگانی، پیشرفت علمی و فنی و کرامت انسان را، چه در تاریخ، چه در زمان ما، دیدهاند، یک رواداری مذهبی، سیاسی و فرهنگی بر آن حاکم بوده است. آسایش، رفاه همگانی و پیشرفت تنها در جوامعی عملی شد که سعه صدر، تحمل دگراندیش و کار و تولید پیگیر در آرامش کسب شده در سایه رواداری در آن جوامع صورت گرفت. جوامع تنگنظر جز فرار اندیشمندان، فساد، فقر و فاقه فراگیر نصیبی نداشتند.
در جوامعی که تسامح و تساهل حاکم است دو پدیده برجسته است: باورمندان به مذاهب گوناگون آزادانه بدون هیچ ترس و اجبار و یا چشمداشت مادی به نیایش خدای خود میپردازند. کنشگران و سیاستمدارانِ باورمند به مذاهب گوناگون در چارچوب جوامع روادار همدوش دیگران بدون اعمال تضییق و تنگنا به یکدیگر در ساختمان جامعه و تسلط بر طبیعت کمک میکنند.
تنها راه آزمون شده، اجتناب از خشونت سیاسی و مذهبی و باز کردن راه برای شکوفایی همهجانبهی انسان و نیل به کرامت انسانی، رواداری است. هر جا رواداری جاری شد، شکوفایی جوانه زد و برعکس هر جا تعصب و قشریگری چنگالهای خود را بر گلوی آزادی فشرد، فقر، جهل و فساد دامنگیر شد. در بسیاری از جوامع رواداری ریشه دوانده و در حال ژرفش است. ما در این کره خاکی با نظرات و باورهای گوناگون، با سلاحهای کشتار جمعی ترسناک موجود، چارهای جز رواداری نداریم.
جلد دوم این کتاب در چه مرحلهای از نگارش قرار دارد و آیا این موضوع رواداری در تاریخ در کل در دو جلد بیان میشود یا ادامه خواهد داشت. شرحی کوتاه از جلد بعد هم بفرمایید. من حدود بیست سال درباره رواداری در ایران و جهان پژوهش و اندیشه کردم. نتیجه پژوهش و اندیشههایم را در هفت جلد کتاب تدوین کردم. «رواداری در فرهنگ ایران»، «روند شکلگیری و نهادینه شدن رواداری در غرب»، «تاریخ نارواداری، تبعیض و پیشداوری در ایران و جهان»، «موانع رواداری و دموکراسی در ایران»، «در پشتیبانی از رواداری با نگاهی به سرشت آدمی»، «رواداری در ادبیات جهان» و «چگونه با نارواداری برخورد کنیم؟» نامهای کتابهایی است که نوشتهام.
جلد اول دو بخش است. بخش نخست جلد اول منتشر شد. کارکنان فرهیخته و پرتلاش نشر افکار در پی دریافت مجوز برای بخش دوم جلد اول هستند. جلد دوم درباره چگونگی شکلگیری رواداری در غرب است. به تلاش رهبران سیاسی، مذهبی و اندیشمندان غرب در تبلیغ و ترویج رواداری و کوشش اندیشمندان، رهبران مذهبی و تشکلهای سیاسی، صنفی و مدنی در تدوین قوانین و نهادهای دموکرات و روادار میپردازد. نشر افکار در پی دریافت مجوز برای جلد دوم است. برای این عزیزان آرزوی موفقیت میکنم. جلدهای سوم تا هفتم که نامهای آنها گویای محتوای آنهاست، هنوز به ناشری سپرده نشد. امیدوارم در آینده نزدیک این کار را بکنم.
در پژوهش درباره سرشت انسان بیش از هرچیز بر منشاء خشونت انسان و اینکه چگونه میتوان آن را کاهش داد، تمرکز دارم. شاید جنبههای گوناگون این پدیده، پروژه تمام زندگی من باشد. در همین رابطه علاوه بر تلاش در درک سرشت انسان مفاهیمی چون رواداری و انسانیتزدایی را نیز سودمند میدانم و درباره آنها پژوهش میکنم.
جلد نخست کتاب «رواداری در تاریخ فرهنگی ایران» با عنوان فرعی تاریخ پیش و پس از اسلام، اثر احد قربانی دهناری از سوی انتشارات افکار جدید در 155 صفحه با شمارگان 300 نسخه و قیمت 60 هزار تومان منتشر شد.
در شرایطی که حکومت اسلامی با ابربحرانهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، عدم اعتماد تودهها و نظام بینالمللی روبرو است، بحران هایعمیق اقتصادی و اجتماعی تشدید شده است؛ فقر فزاینده گسترش یافته است، فساد، بیکاری، تورم، تبعیضهای عقیدتی، سیاسی، جنسیتی و اتنیکی بیداد میکند؛ ناکارآمدی حکومت در حل مشکلات مردم هر روز آشکارتر میشود؛ در شرایطی که زنان و جوانان فداکارترین، مبتکرترین، موثرترین و الهامبخشترین جنبش سیاسی، اجتماعی و فرهنگی معاصر را رقم میزنند؛ اپوزیسیونی که نمی تواند متشکل و همسو مبارزه کند و اعتماد تودهها را جلب و نیروی بیکران آنها را برای سرنگونی حکومت اسلامی و ایجاد یک نظام سکولار، دموکرات، روادار، صلحجو و کثرتگرا رهبری کند، به شدت بیمار است.
این اپوزیسیون بیمار، عناصر متشکله بیمار و فرهنگ و روش سیاسی-نظری بیمار دارد. آسیب شناسی اصلیترین و چالشیترین عناصر بیماری این اپوزیسیون موضوع این جستار من است. سعی می کنم تصویری از آسیبهای درونی و بیرونی این جنبش و درمان آن ارائه کنم. تاکید میکنم که ادعای جامعیت ندارم و فقط طرح دوباره بحثی است که دیگران هم با دیدگاهها دیگر و با مسئولیت و دغدغه بسیار پیش از من مطرح کردهاند.
حکومت اسلامی زیر ضربههای سنگین جنبشهای مردمی مستمر چون خرداد ۱۳۸۸، دیماه ۱۳۹۶، آبان ۱۳۹۸ و انقلاب مهسا هر روز ضعیفتر و منزویتر میشود. فروریزی فرهنگی و باورهای اسلامی فعالان و طرفداران رژیم روزافزون و امیدبخش است. اعتراضات کارگران، کشاورزان، دامداران، فرهنگیان، بازنشستگان، پرستاران، دانشجویان، دانشگاهیان، مالباختگان، دادخواهان، فعالان محیط زیست، انجمنهای خیریهی مردمی و … هر چند ناهمگام و ناهمسو، ولی گسترده است. رسوایی و انزوای جهانی رژیم و افشای فعالیت جنگطلبانه و تروریستی آن سنگین و خردکننده است. تردید و ریزش نیروهای اداری، نظامی و ایدئولوژیک حکومتی و یا شخصیت های حامی آن چشمگیر است (ما پیوستن این عزیزان به جنبش مردم را به فال نیک میگیریم و با آغوش باز به آنها خوشآمد میگوئیم).
رژیم هر چند در ظاهر وانمود می کند که وضع آرام و همه چیز عادی است و جنبش را جمع کرده است، ولی تمام رهبران و نهادهای نظری، سیاسی، امنیتی و نظامی حکومتی در تشویش و نگرانی هستند، کابوس جنبش زن، زندگی، آزادی رژیم را لحظهای آرام نمیگذارد.
در یک نگاه کلی دیدگاههای بسیار متنوع و متضادی از نقش و کارکرد ایدئولوژی، روشنفکران مرجع، احزاب سیاسی، جنبشهای اجتماعی، خیزشهای خیابانی، تحولات فنآوری ارتباطات و اطلاعات دیجیتالی و سازماندهی شبکه ای در جنبش وجود دارد.
توهم و خوشبینی در مورد ظرفیت نظام جمهوری اسلامی برای اصلاح و تحول از یک سو و ارزیابی خوشبینانه از ظرفیت و توانایی خیزشها و جنبشهای اجتماعی بدون رهبری و سازمان برای سرنگونی حکومت از سوی دیگر، عامل جدائیها و شکل نگرفتن همبستگی ملی است. این مانع با عدم شناخت و اجماع در باره ماهیت ساختار نظام سیاسی موجود و ویژگی آلترناتیوی که میبایست جانشین آن شود، دشوارتر میشود.
حکومت اسلامی ایران در عرصه جهانی در بن بست و انزوای است. اخراج جمهوری اسلامی از مقام زن سازمان ملل متحد، برپایی کمیسیون حقیقتیاب برای بررسی جنایات رژیم در ایران، رای اکثریت قاطع پارلمان اروپا برای قراردادن سپاه پاسداران در لیست تروریستی، توقف مذاکره برای برجام، بلوکه شدن ۱۲۰ میلیارد دلار از پول های ایران در حساب های بینالمللی، عدم سرمایه گذاری خارجی در ایران، گسترش تحریم شرکتها و افراد وابسته به سپاه و رژیم، افشای رژیم به عنوان یک حکومت جنایتکار در نزد جهانیان، شرکت سه شخصیت اپوزیسیون در کنفرانس امنیت در مونیخ و عدم دعوت نمایندگان رژیم و …. همه و همه نشانههای انزوای رژیم و بنبست حکومت اسلامی است.
در این ابربحران و فلات و انزوای رژیم، اپوزیسیون توان، آمادگی و ابزار بهره برداری کامل از این شرایط را ندارد. این ناتوانی آشکارترین نشانه بیماری اپوزیسیون است.
این بیماری از دو دیدگاه درونی و بیرونی بررسی میکنیم.
جنبش براندازی در ایران از تنوع بینظیر و چالشبرانگیز نظری، سیاسی، فرهنگی و قومی برخوردار است. بسیاری از این تنوع و رنگارنگیها نمایندگان سیاسی و نظری خود را در جنبش دارند. عدم درک این تنوع و یا تلاش در جهت نادیده گرفتن برخی از نمایندگان این تنوع، یکی از آسیبهای جدی و ترمزکننده جنبش است.
در جنبش ایران، گرایش سیاسی گوناگون چون جمهوریخواهان، مشروطهخواهان، نیروهای اتنیکی، ملی مذهبیها و اصلاح طلبان، سازمان مجاهدین خلق فعال هستند. هرگونه تلاش برای حذف یکی یا چند از این نیروها به ماندگاری حکومت اسلامی کمک میکند.
تاریخ ما شاهد جنبشهای سترگ و دورانساز بوده است. ما دستاوردها بزرگ و شکستهای مرگبار داشتیم. در درسگیری از واقعیت عینی تاریخ ناتوانیم. قادر به شناخت گذشته برای ساختن آینده نیستیم.
از واقعیت عینی تاریخی، تحلیل سیاسی جانبدارانه برای توجیه این یا آن حرکت سیاسی اجتماعی میشود. چه استادانی که برای توجیه دیکتاتوری کتابها نمی نویسند و چه مورخانی که آن بخشی از تاریخ را گزینشی روایت میکنند که جنایتکاران و عاملان ویرانی ایران، روسفید میشوند.
اهمیت و حیاتی بودن رهبری واحد، سازماندهی سراسری و تشکل تدارکات و پشتیبانی (لجستیک یا آماد) در جنبش براندازی درک نشده است. این عدم درک دو نشانهی بیماری دارد: پراکندگی و ضعف احزاب و سازمانها و پراکندگی و ضعف جبههها و جبهه سراسری.
بکارگیری فنآوری ارتباطات و اطلاعات نوین و شهروندخبرنگاری هر چند میتواند به اعتراضات فردی ویژگی و خصلت جمعی بدهد ولی جای سازمانی که استمرار، حافظه و اسناد تاریخی و کادرها و رهبری ثابت دارد و قادر به جمعبندی و درسگیری از مبارزه در هر مرحله و آماده شدن برای مرحله بعدی است، را نمیگیرد. این عدم درک خود را در نپیوستن به تشکیلاتها و شکل نگرفتن ائتلافهای گسترده ملی نشان میدهد. پیامد وجود نداشتن رهبری و سازماندهی، تشکیل قشر خاکستری وسیع و ترس تودهها از پر مخاطره بودن گذار و فروپاشی حکومت اسلامی و بروز هرج و مرج، جنگ داخلی، انهدام زیر ساختهای کشور و احتمالا تجزیه ایران است. در ضمن دولتها و نهادهای بینالمللی نمایندگی جنبش را نمیبینند و تزلزل و تردید آنها برای حمایت جنبش، علیرغم تروریسم و جنگطلبی و زیر پا گذاشتن حقوق بشر از سوی حکومت اسلامی، بیشتر میشود.
بسیاری از رهبران سازمانهای سیاسی با عدم اعتماد به خود نزدیکی با نیروهای سیاسی مشابه را خطری برای خود می بینند و در پوشش انتقادهای نظری و سیاسی، با پافشاری روی خطاهای دیگران و تمرکز روی اختلاف های گذشته، با سختگیری، خردهگیری، خودپسندی، عدم ازخودگذشتگی، عدم صداقت و عدم تلاش در اعتمادسازی به انشقاقها دامن میزنند در عمل به مصالح عمومی و آینده جنبش آسیب میرسانند.
آنها قادر به درک تفاوت بین کار جبههای (حداقل اشتراک) و حزبی (برنامه واحد، حداکثر اشتراک) نیستند.
در سپهر سیاسی ایران، قبح انشعاب برجسته نیست. هر کس میتواند با اندک اختلاف با اکثریت، انشعاب کند و سرزنش نشود. از او نخواهند پرسید آیا هیچ راهی برای دموکراتیزه کردن تشکل و معرفی نظرات تو وجود نداشت؟ آیا انشعاب تنها چاره بود؟ مبارزه برای ایجاد ساز و کاری برای فعالیت تشکیلاتی دموکراتیک، با بیصبری انشعاب جایگزین میشود و دشمنی جدید در جنبش ایجاد میکند.
جنبش براندازی ایران از تورم تشکلها رنج میبرد. باز هر روز سیاستمداری خوابنما میشود که آخرین نسخهی کارای سیاسی، نظری و تشکیلاتی؛ پلاتفرم و منشور جنبش سرنگونی را در دست دارد و عدهای را به نشست بنیانگذاری یک سازمان یا جبهه جدید فرا میخواند.
این سیاستمداران حاضر نیستند از مسیری که دیگران برف آنرا کوبیدند بروند، میخواهند خودشان از نو بسازند. آنها نمیخواهند به سازمانها و جبهههای موجود که با تلاش، وقت و سرمایه مادی و معنوی هزاران نفر شکل گرفت، بپوندند، این سازمانها را تقویت و اصلاح کنند. این نوبنیانگذاران اگر عامل حکومت اسلامی نباشند، بیشک در زمین او باز میکنند و سازماندههای استمرار انشقاق و تورم سازمانها در جنبش هستند.
تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در جامعه یک کار جمعی است. هم دیکتاتورها منور که میخواهند با استبداد و به تنهایی جامعه را اصلاح کنند و هم سیاستمداران منفرد که در چارچوب هیچ تشکل و نظمی نمیگنجند و شترمرغ عرصه سیاست هستند، آفت جدی مبارزه سیاسی و اصلاحات اجتماعی هستند.
برخی سیاستمداران و کنشگران اجتماعی در دهها تشکل حضور دارند. طوری که هیچ کار ویژهای برای هیچیک از تشکلها انجام نمیدهد. حتی وقت شرکت در نشستها از آغاز تا پایان را ندارند، نیمه یک نشست میآیند و نیمه نشست دیگر خداحافظی میکنند. برای آنها مبارزه در نشستن در جلسات و حرف زدن خلاصه میشود. این روسپیان مبارزه را به سطح نشست محفلی تنزل میدهند.
برخی نظریهپردازان جنبش با اشاره درست به آسیبهای جدی سازمانهای هرمی به سازمان افقی و نفی سازماندهی، فرماندهی، هدف مشترک، انظباط تشکیلاتی و همسوکردن نیروها میپردازند. بر بستر عدم وجود فرهنگ تشکلپذیری در ایران، تبلیغ سازمان افقی به تشکلناپذیری دامن میزند. اکنون که ما با حکومت اسلامی، دشمنی که با سازماندهی منظم، تمرکز اطلاعات، تبلیغات و نیروی سرکوب، روبرو هستیم، عدم وجود همسوئی و همگامی و تشکلناپذیری زهری کشنده است در عضلات جنبش.
بیشک سازمانی که همهی اعضای آن حقوق و مسئولیت برابر دارند و همه پاسخگو هستند، هدف بنیادی ماست، اما سازمانناپذیری و عدم تمرکز نیرو و تبلیغات و رهبریناپذیری به ضرر جنبش است.
عدم درک اهمیت حیاتی روشنفکران مرجع، سازمانهای سیاسی، صنفی و مدنی، رهبری و نقشه راه و تاکید بیش از حد بر اهمیت و کارکرد شبکههای اجتماعی و فضای مجازی ادامهکاری، تجربهاندوزی، جمعبندی و آسیبشناسی جنبش را فلج میکند. فنآوری ارتباطات و اطلاعات نوین، فعالیت شبکهای، رهبری و سازمادهی کلاسیک را تکمیل و تقویت میکند ولی هرگز جایگزین آن نمیشود و کارکرد آنرا ندارد.
دولتهای غربی در حمایت خود ار دموکراسی و حقوق بشر قاطع، پیگیر و دوراندیش نیستند. آنها بیش از هر چیز به منافع نزدیک خود فکر میکنند و مناسبات خود را با کشورهای تمامیتخواه، استبدادی، تروریستی و ناقض حقوق بشر با توجه به منافع نزدیک خود تنظیم میکنند نه با توجه به صلح جهانی، منافع دراز مدت مردم جهان.
حکومتهای غربی علیرغم حمایتها و پیامهای دوستانه به اپوزیسیون ایران، امید خود را به جمهوری اسلامی از دست ندادهاند و از حمایت آن دست برنداشتند. کاهش کنشهای مبارزان ایران و خلوتتر شدن خیابانها، روابط غرب را با حکومت اسلامی را تقویت میکند.
اسلامگرایان سیاسی حتی پیش از پیروزی انقلاب بهمن در سازمانهای سیاسی نفوذ کردند. عاملان و پرستوهای حامل طرح های تفرقهاندازانه و توطئه آمیز از اتاق فکر حکومت اسلامی در جنبش فعالند. ما اکنون امکان و توان شناخت آنها از طریق کار اطلاعاتی را نداریم، ولی از روی عملکرد آنها قادریم آنها را شناسایی و منزوی کنیم. باید به عدم وابستگی به حکومت اسلامی افرادی که فعالیتهای زیر را میکنند، با دیده تردید بنگریم: با تشتت و ابهام، شک و شبهه ایجاد میکنند؛ به بیاعتمادیها دامن میزنند؛ به سازمانها و شخصیتهای موثر مخالف رژیم فحاشی و توهین میکنند و یا افترا میبندند؛ بین جمهوریخواهان و مشروطهخواهان جدایی میاندازند؛ به شکاف بین نسلها، زنان و مردان، اقوام و ملیتها، مبارزان داخل و خارج، جریانهای سیاسی راست، میانه و چپ دامن میزنند؛ تبلیغ مبارزه با مذهب میکنند؛ تبلیغ خشونت، تخریب و هرج و مرج میکنند.
برای درمان، همهی ما باید فکر و تلاشهای خودمان را روی هم بگذاریم و عوامل داخلی و نیز به محیط خارجی خودمان را به دقت بررسی کنیم. نقاط قوت و ضعف، موانع و فرصتها را بشناسیم. بعد از آسیبشناسی دقیق، برای ارتقاء همکاریها با تمام توان بکوشیم.
ایجاد یک فضای گفت و شنود شفاف، احترام و اعتماد متقابل به یکدیگر و گسترش گفتگو و روابط بین مبارزان، سازمانها، احزاب، و جبههها و ایجاد یک فضای ارتباطی سالم بین گروهها و جریانات مختلف تعیین کننده است. ادبیات گفت و شنود جنبش باید به طور بنیادی دگرگون شود. نیش، کنایه، توهین، تهمت و افترا به بهانه نقد باید طرد شود.
اپوزیسیون باید تلاش کند تا با یک حداقل اهداف مشترک و قابل قبول برای حداکثر مبارزان، حداکثر همکاری و همگامی را برای سرنگونی عملی کند.
برای سرنگونی رژیمی چون حکومت اسلامی که برای بقای خود دست به هر جنایتی میزند، پیشرفتهترین ابزار شناسایی و سرکوب را در اختیار دارد، برای سرکوب بودجه کلان اختصاص میدهد؛ درجه بسیار نیرومندی از هدف مشترک، همبستگی سراسری، سازماندهی کارا، هماهنگ سازی و تشکل سیاسی لازم است. بدون این آمادگی کسب قدرت ناممکن و فرستادن جوانان و مردم به میدان جنگ زیانبار است.
جنبش براندازی تاکنون موفق به ایجاد رهبری، سازمان دادن کنشهای اجتماعی و ارتباط با تودهها و مجامع بینالمللی نشد. باید روی نیمکت آموزشی نشست و از جنبشهای موفق آموخت. بهبود مهارتهای سازماندهی، بهبود امکانات، بهبود کانال های تماس با هم و با مردم باید در صدر برنامه همه افراد و سازمانها باشد.
رهبری جنبش باید جنبشهای صنفی، مدنی، زیستمحیطی را با جنبش براندازی همسو کند. بدون قانع شدن این گردان که حکومت اسلامی نه توان و نه اراده برآوردن خواستهای آنها را دارد؛ بدون به میدان آمدن فعال آنها پیروزی متصور نیست. از سوی دیگر خیزشها صنفی و مدنی باید آگاه شوند بدون شکلگیری و پشتیبانی احزاب سیاسی آنها شانس موفقیت ندارند. تا زمانی که فقط در سطح مطالباتی بمانند و برای تبدیل شدن به ساز و کاری برای ایجاد تحولات سیاسی تلاش نکنند، هیچ دستاوردی نخواهند داشت.
تنوع و تکثر در ایران یک امکان است نه یک مانع. قبول تنوع فرهنگها، زبانها، دیدگاهها، و آگاهی از تفاوتها منجر به تقویت و توسعه منابع اپوزیسیون میشود.
اپوزیسیون باید به بسیج سیاسی خود علیه حکومت اسلامی، حمایت از اعتراضات سیاسی، صنفی، مدنی و محیطزیستی، پیوندهای خود را با نمایندگان غرب پیوسته و پیگیر ادامه دهد. خیابانهای شهرهای ایران و پایتخت های غربی باید همیشه از فریاد دموکراسیخواهی و افشای نقض حقوق بشر در ایران و سیاستهای تروریستی و جنگطلبانه حکومت اسلامی پر باشد.
هرچند قلب تپنده و نیروی اصلی جنبش سرنگونی در داخل است ولی امکانات هشت میلیون راندهشدگان از کشور سرمایه هنگفتی است.
جنبش سیاسی داخل و خارج بر روی همه تاثیر دارند. جنبش سیاسی خارج باید با هماهنگی و همگامی بیشتر عمل کند و انرژی مثبت در سپهر مبارزه برای سرنگونی بدمد. فنون و رسانههای ارتباطی جدید همزمان که ما را قابلکنترلتر و آسیبپذیرتر میکند، امکانات زیادی برای هماهنگی و پیوند مبارزه داخل و خارج فراهم میکنند.
شناخت دقیق حکومت اسلامی، درک این حقیقت که هیچ یک از سازمانهای سیاسی قادر نیستند به تنهایی نظام جمهوری اسلامی را سرنگون کنند؛ نیاز یک همسوئی فراگیر و همکاری نیروها حول یک برنامه یا منشور ائتلافی حداقل را در صدر برنامه ما قرار میدهد. این کار اگر دهها بار شکست بخورد، باز باید آسیبشناسی شود و تا نیل به آن ادامه یابد. افشاگری علیه رژیم، کافی نیست. باید برای تصرف قدرت سیاسی، تاکتیکها، استراتژی و نقشه راه روشن داشت و ائتلاف گسترده حداقلی بر پایه دموکراسی، استقرار یک حکومت سکولار و روادار، یکپارچگی سرزمینی، منشور حقوق بشر و نجات محیط زیست، لازمه بنیادی تصرف قدرت سیاسی است.
با تشکلگریزی و سازمانناپذیری باید یک تسویه حساب جدی کرد. کار نظری، ترویجی، تبلیغی جدی لازم است. بنیان دموکراسی احزاب هستند (برای همین نظامهای تمامیتخواه با آزادی احزاب با تمام توان خود مبارزه میکنند). ما بدون تمرین دموکراسی و مبارزه در احزاب و پیوستن به احزاب بلوک خود، تودههای بیشکل هستیم. با دشمنی با احزاب در روشنفکران که ادامهی سرکوب حکومتی است، باید با شدت برخورد نظری کرد.
احزاب ما در جنبش باید جایگاه و نقش خود را پیدا کنند. احزاب ما باید با جنبشهای اجتماعی پیوندی پویا و ارگانیک برقرار کنند و با ارائه یک چارچوب و برنامه مناسب برای شناخت علل مشکلات و راه حل آنها، تقویت همدلی و همبستگی ملی، آموزش سیاسی عمومی مردم، خبررسانی موثق، انگیزه بخشی و کمک به کاهش موانع مشارکت مردم در مبارزه تلاش کنند.
در ایران تشکلهای سیاسی کوچک بیشماری از چپ، راست، میانه، سوسیال دموکرات گرفته تا لیبرال، لیبرال دموکرات، محافظه کار و ملیگرا با برنامههای کم و بیش مشابه وجود دارند. آنها بخش قابل توجهی از انرژی و توانایی خود و جامعه را هدر میدهند. با نمایش مادی پراکندگی، مردم را ناامید میکنند. از آنجایی که کوچکند تاثیر سیاسی و اجتماعی ندارند. وجود آنها به میزان زیادی ناشی از فرقهگرایی، گروهگرایی، منزهطلبی و خودبزرگبینی این تشکلها و رهبران آنها است .باید زشتی این تورم را نشان داد، با تلاش گسترده برای وحدت و ادغام احزاب و سازمانهای کوچک و مشابه با این تورم به طور جدی مقابله کرد. بهینه برای جنبش ما وجود دو تا سه حزب بزرگ در هر یک از بلوکهای سیاسی راست، میانه و چپ است. در این مبارزه با تورم، امید زیادی به رهبران، پیران و مردان نیست، فشار باید از سوی اعضا، جوانان و زنان باشد.
با این اقدامات و بررسی دقیق تر و پیگیرتر، امکان بهبود همکاریها و سازماندهی جبههای مشترک در اپوزیسیون ایران برای سرنگونی فراهم میشود.
ملکالشعرا بهار در پیروی از قصیده معروف منوچهری دامغانی، شاهکاری در مذمّت جنگ، در ستایش از صلح سرود. با نکوهش جنگِ جهانی دوم، کبوتر سپید صلح را در آسمان گسترده ادبیات انسانگرای ایران به پرواز درآورد و به زبان خودش “مدیح صلح گفت و ثنای او”!.
با بازخوانی ای شعر، انزجار خود از جنگ به هر بهانه و آرزوی سوزان خود به صلح را فریاد کنیم.
دفاع مشروع یا دفاع قانونی یک مفهوم حقوقی و یک حق است که حقوق کیفری برای اشخاص در مورد دفاع از خود[1] یا افراد دیگر[2] در صورت نیاز به کمک در هنگام حمله افراد دیگر حق قانونی میدهد. دفاع مشروع در جائی معتبر است که بهجز توسل به خشونت هیچ راه دیگری برای دفع خطر ممکن نباشد. در این صورت مدافع نه تعقیب و مجازات میشود و نه ضامن خساراتی است که به بار میآورد. این مفهوم در حقوق بینالمللی، حقوق مدنی، حقوق جزایی و دیگر حوزههای حقوقی بسیاری از کشورها تصریح شده است.
حق حفاظت اضطراری، مبنای قانونی برای معافیت از مسئولیت در دفاع مشروع است. وضعیت اضطراری زمانی است که شخصی حمله غیرقانونی و جنایتکارانه را به شخص یا دارایی آغاز کرده یا زمانی که چنین حملهای قریب الوقوع اباشد. همچنین زمانی که شخصی به طور غیرقانونی سعی می کند وارد اتاق، خانه، مزرعه یا خودروی کسی دیگر شود و یا به آنها آسیب برساند و علیرغم تذکر و اخطار دست بر ندارد.
شخص در دفاع مشروع و حفاظت اضطراری مرتکب هیچ جرمی نمیشود و در اقدامات دفاع مشروع و حفاظت اضطراری مسئول خسارت نیست. به عنوان مثال شخص اجازه کتک زدن به متجاوز را دارد، اما تیراندازی به مهاجم غیرمسلح آشکارا غیرقابل دفاع است. در دفاع اضطراری، شخص تنها در صورتی مسئول اقدامات خود است که آن اعمال با در نظر گرفتن ماهیت، اهمیت و به طور کلی شرایط حمله، آشکارا غیرقابل توجیه باشد.
ویژگیها و شرطهای دفاع مشروع
دفاع مشروع به افراد اجازه میدهد تا در مواجهه با خطرها و تهدیدها از جمله حملات فیزیکی، به دفاع از خود، دیگران و داراییهایشان بپردازند. این حق، همچنین با مسئولیتها و محدودیتهایی همراه است تا از سوءاستفاده و سوءتفاهمها جلوگیری شود.
زمانی که تهدید یا خطر رفع شود، واکنش دفاعی نیز باید متوقف شود. به عبارت دیگر، استفاده از خشونت باید با تهدید یا خطر همخوانی داشته باشد.
باید بین خطر جانی و مالی جدی و اعتراض صلحآمیز تفکیک قائل شد و از استفاده از خشونت غیرضرور خودداری کرد.
دفاع مشروع باید نسبت به خطر یا حملهای که علیه شخص صورت گرفته، متناسب و معقول باشد. به عبارت دیگر، استفاده از خشونت و زور باید در آن میزانی باشد که بتوان از آن دفاع کرد و به طور غیرمتناسب به جان یا مال دیگران آسیب نزند و خشنتر از خشونت حملهکننده نباشد.
دفاع مشروع باید ضروری و اجتناب ناپذیر باشد، به این معنی که افراد باید ابتدا تلاش کنند تا از راههای خشونتپرهیز برای حل و فصل مشکل اقدام کنند و تا آنجا که ممکن است از انجام اقدامات خشونتآمیز خودداری کنند.
دفاع مشروع باید کوتاهمدت و محدود باشد و به یک خشونت نظاممند و دائمی تبدیل نشود.
دفاع مشروع در قوانین ایران
در قوانین ایران افراد حق دفاع از جان، مال، عِرض، ناموس و آزادی خود را در هنگام تجاوز یا خطر حتمی قریبالوقوع با ارتکاب رفتار دفع کننده خطر دارند. مشروط بر اینکه دفاع آنها با خطر متناسب باشد و توسل بدون فوت وقت قوای دولتی عملاً ناممکن باشد. همین شرایط در مورد دفاع از افراد دیگر نیز صادق است بهشرطی که خود آنها ناتوان از دفاع بوده یا نیاز به کمک داشته باشند. (نگاه کنید به ماده ۶۱ قانون مجازات اسلامی ایران، مصوب ۱۳۷۰ و ماده ۱۵۶ قانون مجازات اسلامی ایران مصوب ۱۳۹۲)
دفاع مشروع در نبرد با تمامیتخواهی
در مبارزه با نظامهای دیکتاتور و تمامیتخواه به چند نکته مرتبط بهم باید توجه کرد:
حقوق بشر به عنوان اصول و استانداردهایی که حقوق و آزادیهای بنیادی تمام افراد، بدون توجه به نژاد، جنسیت، مذهب، ملیت یا وضعیت اجتماعی را تضمین میکند، در سطح بینالمللی و ملی به عنوان اصول بالقوه بر همهی قوانین تقدم و ارجحیت است.
تقدم و ارجحیت حقوق بشر به این معنی است که در هنگام تداخل یا تضاد بین حقوق بشر و قوانین دیگر ملی و محلی، اولویت با حقوق بشر است و باید با تمام توان برای حفظ و حمایت از این حقوق تلاش کرد.
آزادی عقیده و بیان در ماده ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر تضمین شده است. حق تشکیل اجتماعات به روشنی به موجب ماده ٢٠ پیشبینی شده است: «هرکس حق دارد آزادانه مجامع و جمعیتهای مسالمتآمیز تشکیل دهد. هیچکس را نمیتوان مجبور به شرکت در اجتماعی کرد.» همچنین ماده ٢١ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی «حق تشکیل مجامع مسالمتآمیز به رسمیت شناخته میشود.»
اعلامیه جهانی حقوق بشر در ماده ٣ خود حق حیات را به صراحت به رسمیت میشناسد: «هر کس حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی دارد.»
مبارزه مردم ایران برای گذار از حکومت اسلامی یک مبارزه خشونتپرهیز است. در مبارزه خشونتپرهیز از خشونت و تخریب دوری میشود. اما، مبارزه خشونتپرهیز به معنای انفعال و عدم مقاومت مطلق و صرف نظر از حقوق آزادی عقیده و بیان، حق تظاهرات، حق زندگی و حق دفاع مشروع نیست. مبارز خشونتپرهیز تمام توان خود را برای حق زندگی خود و حق دفاع مشروع از خود بکار میگیرد.
حداقل دستمزد، کمترین دستمزدی است که طبق قانون یا قرارداد جمعی، باید برای کار خاصی یا به حقوقبگیران با مهارت خاصی پرداخت شود.
در بسیاری از کشورها قراردادهای شخصی بین کارفرما و کارکنان که کمتر از دستمزد حداقل بسته شود باطل است و کارفرمایانی که دستمزد کمتری می پردازند مشمول تخلف از قرارداد جمعی و مجازات میشوند. اما، کارفرمایان از پرداخت دستمزد بیشتر منع نمیشوند.
حداقل دستمزد به منظور حفظ حقوق کارگران و جلوگیری از بهرهبرداری ناعادلانه از نیروی کار، معین میشود. در برخی کشورها قانون حداقل دستمزد وجود دارد و در برخی کشورهای با قرارداد بین دولت، تشکلهای کارمندان و کارگران و تشکلهای کارفرمایان تنظیم میشود.
حداقل دستمزد بسته به شرایط اقتصادی و قوانین کاری کشورها متفاوت است. برای تعیین حداقل دستمزد، عواملی چون توافقات و قراردادهای کاری، برنامه رفاه و توسعه اجتماعی، شرایط اقتصادی، قوانین کاری و … نظر گرفته میشوند.
در برخی موارد، حداقل دستمزد از طریق توافقات و قراردادهای کاری بین کارفرمایان و کارگران تعیین میشود. این توافقات ممکن است در سطح صنعت یا شغلی خاص صورت گیرد.
برخی کشورها تعهد به تأمین حداقل دستمزد را به منظور تحقق اهداف اجتماعی و اقتصادی بلندمدت، همچون کاهش فقر و افزایش رفاه جامعه، دارند.
تورم، نرخ تورم، شاخصهای اقتصادی و قدرت خرید مردم در تعیین حداقل دستمزد تأثیر دارند. حداقل دستمزد باید به گونهای تعیین شود که کارگران قادر به تأمین نیازهای اساسی خود با آن باشند.
قوانین مرتبط با کار و اشتغال در هر کشور تعیین کننده حداقل دستمزد هستند. این قوانین میتوانند شامل حقوق کارگری، ساعات کاری، مرخصیها، تعطیلات و سایر موارد مرتبط با کار باشند.
حداقل دستمزد در ایران
میزان حداقل دستمزد در ایران هر سال به وسیله نمایندگان دولت، کارفرمایان و کارگران مشخص می شود. در نیمه دوم سال به همراهی نمایندگان این سه گروه، جلسات مشترکی برگزار می شود و در نهایت در روزهای پایانی سال و اسفند ماه، مبلغی به عنوان حداقل حقوق و دستمزد اعلام می شود.
بر اساس ماده ۴۲ قانون کار، پرداخت حداقل دستمزد باید به صورت نقدی باشد، و پرداختهای غیر نقدی مازاد بر این میزان می باشد. کارفرما موظف است که میزان تعیین شده در حدود قانون را به کارگران پرداخت کند. بر اساس ماده ۴۱ قانون کار، شورای عالی کار می بایست هر ساله نسبت به تعیین مبلغ حداقل دستمزد اقدامات لازم را انجام دهد. این شورا باید درصد تورمی را که از طرف مراجع رسمی و بانک مرکزی اعلام می شود را در نظر بگیرد. اگر چنانچه میزان تورم بالا باشد، به نسبت همان شیب تورم، میزان دستمزد برای سال بعد افزایش دهد.
در قانون کار ایران، مشاغل کشاورزی، کارگران دارای معلولیت، کارورزان و کارآموزان مشمول حداقل دستمزد نمیباشند.
آیا تعیین حداقل دستمزد لازم است؟
پرسش این است، آیا تعیین حداقل دستمزد لازم است؟ آیا بهتر نیست عرضه و تقاضا سطح دستمزد را تعیین کند؟ به طور کلی، هدف اصلی از تعیین حداقل دستمزد، ایجاد تعادل میان منافع کارگران و کارفرمایان و تضمین حقوق کارگران برای کسب حداقل استانداردهای زندگی است. کارفرمایان و کارگران به ویژه کارگرانی که حقوق بیکاری ندارند و بدون تشکل صنفی هستند در یک رابطه قدرت بسیار نابرابری قرار دارند. توافقات جمعی و سه جانبه میتواند کمکی به مزدبگیران بیتشکل و بیپشتوانه باشد و آز بیمنتهای کارفرمایان را اندکی مهار کند.
اجرای قرارداد و یا قانون حداقل دستمزد به میزان تشکلپذیری و آگاهی دستمزدبگیران هرکشور بستگی دارد. در کشورهایی که دستمزدبگیران پراکنده هستند، تشکل مستقل خود و حقوق بیکاری ندارند، مناسبترین قانون و بهتر قرارداد دستهجمعی بر روی کاغذ میماند و تاثیری در زندگی حقوقبگیران ندارد.