بازدیدها: 11

23 آذر 1404 ما جمعه به مراسم یادبود خسرو علیکردی که همچنان به مرگش مشکوکیم، نرسیدیم. هواپیمای ما چهارساعت و نیم تاخیر پرواز داشت و ما پس از اتمام مراسم به محل مسجد رسیدیم. با وجودی که دیگر کسی در مسجد نبود، هنوز بچه بسیجی ها با بلوز و شلوار های مشکی و نقابهای مشکی و باطوم در دست، فوج فوج می آمدند و با پا کوبیدن و دویدن سرو صدا دار، سعی میکردند فضا را در اختیار بگیرند.
من و دو تن از همکاران عزیزم، آقایان شریفزاده و نصری که برای شرکت در مراسم رفته بودیم، به طرف خانهی همکار فقیدمان خسرو علیکردی حرکت کردیم. در آنجا با همسر و دو دختر نازنین خسروی عزیز دیدار کردیم. وقار و شهامت خانواده ی خسرو و پایداری برادرش جواد بر روشن شدن حقیقت مرگ مشکوک برادر، به راستی ما را تحت تاثیر قرار داد.
وقتی تلاش هانا دختر ۱۰ سالهی خسرو را در نشان دادن علامت پیروزی در عکس ها دیدم، بی اختیار اشکم سرازیر شد. به راستی هنوز هم کودکانمان باید مبارزه کنند؟ باری که بر دوش ما قرار دارد. به خانوادهی خسرو تسلیت گفتم و از دخترانش عذرخواهی کردم که نتوانستیم دنیای بهتری برایشان درست کنیم. این وظیفه ی ما بود که نگذاریم به این نقطه برسیم.
جواد بر پیگیری پرونده تا روشن شدن حقیقت پافشاری کرد و البته ما وکلا، با حضور همکاران شریفمان در مشهد بر تعهدمان برای پیگیری پرونده تاکید کردیم.
غروب دیروز، پس از خداحافظی از جواد عزیز برای پیگیری کار بازداشت شدگان به چهار مکان از ادارات اطلاعات سپاه و سازمان اطلاعات مشهد رفتیم. عصر جمعه بود و کسی هم نمیخواست به ما جوابی بدهد.
عالیه مطلبزاده، پوران ناظمی، سپیده قلیان، نرگس محمدی، هستی امیری، مرضیه آدینه زاده و دکتر باقری نیا از بازداشت شدگان بودند.
ساعاتی بعد شنیدیم که جواد را هم بازداشت کرده اند. این پاسخ مطالبه ی شفاف سازی او در مرگ مشکوک برادرش بود. جواد مثل بسیاری از شهروندان ایرانی که با فوجی از اتهامات زندگی میکنند، با پابند الکترونیکی بیرون از زندان بود.
او را پیش از این با پرونده سازی های مالیاتی هم تهدید کرده اند. اما او میگفت زندگی برای او به پیش از مرگ برادرش و پس از مرگ خسرو تقسیم شده است. راست میگفت.





https://shorturl.fm/REeUt