بازدیدها: 0
اسماعیل مرادی
پیشینهی تاریخی نشان میدهد که بشر در برابر هر فناوری نو، ابتدا با تردید و مقاومت واکنش نشان داده است. در ایران زمانی با دوش حمام مخالفت میشد و بسیاری خزینه را سنتیتر و حتی مشروعتر میدانستند. در فرانسه اختراع چرخ خیاطی با اعتراض گروهی از خیاطان روبهرو شد. در اروپا پزشکانی هشدار میدادند که حرکت سریع قطار میتواند موجب جنون شود. و در ایران معاصر، روغن بنفشه و پنبه را برای درمان کرونا، پیشنهاد میکردند.
این رفتار نشان میدهد که ترس از چیزهای جدید، ویژگی ثابتِ انسان است؛ اما تجربه هم همیشه ثابت کرده که هیچ فناوری تازهای را نمیشود برای مدت طولانی کنار زد.
چرا در ایران تحلیل سیاسی ضعیف است؟
یکی از دلیلهای مهمش این است که بهترین استعدادهای کشور بیشتر به سمت پزشکی، مهندسی و علوم پایه رفتهاند؛ چون مسیر موفقیت شغلی از همانجا میگذرد.
در مقابل، خیلیها که مهارت تحلیلی کمتری داشتند اما در نوشتن و زبان بهتر بودند، به سمت ادبیات، شعر و نوشتن رفتند.
به همین دلیل ایران سرزمین شعر شد، اما در فلسفه، علوم اجتماعی، منطق و تحلیل ساختارهای سیاسی آنقدر که باید رشد نکرد.
نتیجه چه شد؟
در فضای سیاسی ایران، کسانی فعال شدند که خوب حرف میزدند، زیبا مینوشتند، اما همیشه تحلیل عمیق و دقیق از ساختار قدرت نداشتند.
این باعث شد:
1. سیاست بیشتر تبدیل به بیان شود تا برنامه.
2. تصمیمها بیشتر احساسی باشد تا مبتنی بر تحلیل.
3. حکومتها با بازیهای ساده، مردم و حتی بخشی از مخالفان را سردرگم یا مدیریت کنند.
در مقابل، خیلی از نخبگان علمی که توان تحلیل داشتند، بهخاطر ضعف در نوشتن و بیان، کمتر وارد بحثهای اجتماعی و سیاسی شدند. یک غلط املایی یا جملهبندی ناپخته کافی بود تا کل حرفشان جدی گرفته نشود.
پدیدهی تازه: ترس جامعه ادبی از هوش مصنوعی
امروز اما یک ترس جدید در جامعه فرهنگی ایران دیده میشود.
این بار کسانی نگران شدهاند که نه سنتی هستند و نه مخالف تکنولوژی؛ بلکه کسانی هستند که سالها زندگیشان را با نوشتن، ادبیات و زبان تعریف کردهاند.
برای یک شاعر یا نویسنده، قلم فقط ابزار کار نیست؛ بخشی از هویت اوست. طبیعی است که وقتی هوش مصنوعی میتواند متن بنویسد، بازنویسی کند و حتی سبک ادبی را تقلید کند، این افراد احساس کنند شغل و جایگاهشان در خطر است.
این ترس برخلاف گذشته، ریشه در عقبماندگی ندارد؛ یک ترس واقعی از آینده شغلی است. همانطور که خیلی از مشاغل دیگر هم در سالهای آینده دستخوش تغییرهای بزرگ خواهند شد.
اما با همهی این نگرانیها، واقعیت این است که فناوری مسیر خود را میرود.
راهحل، جنگیدن با آن نیست؛ راهحل این است که انسان یاد بگیرد چطور در کنار آن نقش تازهای برای خودش تعریف کند.
نقش هوش مصنوعی: پر کردن فاصله میان فهم و بیان
هوش مصنوعی میتواند کاری کند که سالها در ایران مشکلساز بود:
اینکه کسانی که خوب میفهمند ولی خوب نمینویسند، بتوانند وارد میدان شوند.
این فناوری میتواند:
1. کمک کند اندیشهی عمیق، شکل قابلبیان پیدا کند.
2. انحصار قلم را از دست گروه محدودی بیرون بیاورد.
3. مشارکت فکری را گستردهتر و عادلانهتر کند.
4. گفتوگوهای سیاسی را از سطح شعار بالا ببرد و به سمت تحلیل واقعی ببرد.
به این معنا، هوش مصنوعی فقط ابزار تکنولوژیک نیست؛ یک فرصت اجتماعی است برای بازتعریف نقش نخبگان در ایران.
اینکه برخی هنوز از استفاده از هوش مصنوعی میترسند یا آن را مسخره میکنند، بیشتر نشان میدهد که هنوز عمق این تحول بزرگ را درک نکردهاند. ما نباید بهخاطر چنین واکنشهایی خودمان را عقب بکشیم. هوش مصنوعی یک ابزار است؛ همانقدر طبیعی که زمانی قلم، ماشینتحریر یا کامپیوتر ابزار بودند. این فرصت را نباید به خاطر تمسخر یا مقاومت چند نفر از دست داد.
جالب اینجاست که گاهی کسانی بیشترین ایراد را از دیگران میگیرند، خودشان در سادهترین بخشهای کار، یعنی نوشتن درست، مشکل دارند. یک نمونه روشن، نوشتهی یک نویسنده است که در یک متن یکصفحهای این تعداد غلط دارد:
1. چهل پنجسال → چهلوپنج سال
2. پرفسور → پروفسور
3. قطنامه → قطعنامه
4. تغیر → تغییر
5. پنجاه سال هیچ تغیر → پنجاه سال هیچ تغییر
6. نهای → احتمالاً نهایتاً
7. نوشته شده آست → نوشته شده است
8. حستجو → جستوجو
9. یردارد → بردارد
10. مبتی → مبتنی
با وجود این اشتباههای ساده، همان فرد به دیگران ایراد میگیرد که چرا از هوش مصنوعی کمک گرفتهاند. این نگاه نه منطقی است و نه منصفانه. هوش مصنوعی دقیقاً برای همین است: برای کمک، برای اصلاح، برای بهتر کردن کیفیت کار.
اگر کسی واقعاً نگران کیفیت نوشتن و اندیشه باشد، باید از ابزاری که این کیفیت را بالاتر میبرد استقبال کند، نه اینکه آن را تحقیر کند. ترس یا تمسخرِ فناوری فقط آدم را از زمانه عقب میگذارد؛ و آینده متعلق به کسانی است که از امکانات نو استفاده میکنند، نه کسانی که در برابر آن سد میسازند.
این تغییر شاید یکی از مهمترین فرصتهایی باشد که ایران در قرن جدید پیش رو دارد؛ فرصتی برای اینکه فهم و بیان دوباره در کنار هم قرار بگیرند.
اسماعیل مرادی




0 Comments