دو رویکرد: راست و درست، ناراست و نادرست
در باره دیدگاههاِی آقایان ف.م.سخن و عبدالستار دوشوکی
کوروش گلنام – ویژه خیرنامه گویا
رویکرد راست و درست
آقای ف.م.سخن در آخرین نوشته خود: “آقای”سخن”:شاهزاده بازیهایات را کنار بگذار” به درستی نکتههایِ مهمی به میان آورده است که فشرده و کوتاه آن این است که در جوانی به دنبال ایدهآلهای خود بوده است که با وجود هدف و خواست بهسازی و پیشرفت از دیدِ علمی درست نبوده است و به جایی نرسیده است و اینک در دورانِ سالخوردگی جز یادبودها و تجربههایی آموزنده چیزی ازآن بر جای نمانده است. ولی آن نکته مهمتر که برآن انگشت گذارده این است که:
“برای من رفاه اجتماعی و آزادی خودم و مردم کشورم اهمیت دارد.”
و:
“وقتی می بینم هیچ کس، و هیچ گروه و دسته ای، جز شاهزاده رضا پهلوی، نمی تواند به انسجام ما برای خروج از این گنداب کمک کند، بر تمام ایده آل های ذهنی ام قلم میکشم و از او می خواهم تا آستین بالا بزند و کاری در حد توان اش انجام دهد.”
و سپس از آقایِ رضا پهلوی هم گله میکند که چرا:
“…کاری نمی کند، تنها کاری که می توانم انجام دهم دعوت و تشویق اوست برای انجام کاری کارستان برای چندم و چندمین بار…”
من این بازگفتها را آوردم زیرا کاملن بادیدگاه ایشان همخوان هستم وبه عنوان یک جمهوریخواه در نبود کسی که بتواند یک همآهنگی میان اپوزیسیون از گروههایِ گوناگون ایجاد کند، چارهای نمیبینم جز نام بردن از آقایِ رضا پهلوی که با توجه به موقعیت ویژه خود، که انکار ناپذیر است، از چنین توانی برخورداراست.
ولی آن رویکرد ناراست و نادرست:
من در شگفتم که آقای عبدالستار دوشوکی چرا به پاسخهایی که آقای ” محمد نیکبخت” از (اصفهان)، به 12 ایراد او بر بیانیه “شورای ملی تصمیم” دادند و همین پنجشنبه هفته گذشته(12 ژوییه 2022) در وبسایت گویا منتشر شد توجه نمیکند و همچنان بر دادههای پیشین خود پافشاری میکند!؟ چنین بر میآید که ایشان اصولن به سبب شتابزدگی فراوانی که برای ایجاد تردید و دودلی در کار این شورایِ نوپا دارد که تنها دو هفته از آغاز کار رسمی آن سپری شده است، پاسخها را درست نمیخواند.
من که با توان اندک خود از هر گامِ هرچند کوچکی که آن را به سودِمردم و در راه بهبود وضع آنان دیدهام با هر نگرشی که بوده، همیشه پشتیبانی کرده و خواهم کرد و اینک نیز از پشتیبانان “شورای ملی تصمیم” هستم به روشنی و شفاف میگویم که پس از برخوردهایِ، از دیدِ من ناراست، آقای دوشوکی نگرشم نسبت به ایشان دگرگون شد. من گمان هم نمیبُردم که ایشان با چنین کیفیت نازلی دست به شایعه پراکنی بزند.
مشکل در کجاست؟
مشکل با آقای دوشوکی مخالفت ایشان نیست زیرا چه ایشان و چه هر کس دیگری حق دارد با هر شورا، هرایده و هرکاری که از دیدِخود درست نمیداند مخالفت کند و کسی نمیتواند این حق را از ایشان و یا دیگری بگیرد، مشکل ولی شایعه پراکنی، ایجاد شک و دودلی و واژگونه کردن واقعیتها است. خوانندگان گرامی توجه کنند که آقای مسعود نقرهکار و آقایان ستوده و حسن اعتمادی در پشتیبانی از بیانیه 14 تن، کمیتهای تشکیل داده و چندماهی نیز باپشتکار در اندازه توانی که داشتند در این راه کوشش نمودند. ولی بر سر چه موضوعی که من ازآن آگاه نیستم و با توجه به گرفتاریهایی که داریم، میتوانست پیش بیاید، دچار ناهمگونی شده و کمیته بههم خورد. من ندیده و نخواندهام که آقای نقرهکار پس از پایان این همکاری از آنان به بدی نامی برده باشد. اینک یکی از پرسشهایِ شگفتِ آقای دوشوکی این است که چرا آن کمیته بههم ریخت و می خواهد آن را به هرشکل با نخوسوزن به این شورا پیوند بدهد و به خواننده تلقین کند که چون آقای نقرهکار در میان سخنگویان این شورا است، این اتفاقی که در آن کمیته روی داده دوباره در این شورا رُخ خواهد داد!
در همین زمینه ایشان در مقاله پیشین خود ادعا نموده که آقای نقرهکار از ایشان برای عضویت در شورا دعوت نموده که ایشان نپذیرفته است ولی این یک واژگونه سازی آشکار است. بنا بر بررسی که من کردهام این ایشان بوده است که به آقای نقرهکار تلفن میزنند و میخواهند که در جلسه شورا شرکت کنند. آقای نقرهکار به ایشان میگوید که جلسه ویژه اعضایِ شورا است و شما عضو شورا نیستید و بنابراین نمیتوانید شرکت کنید مگر اینکه نخست درخواست و دوره عضو شدن را گذرانده باشید. آیا این شیوه درستی است که این قضیه ساده را به آن شکل واژگونه نشان داد؟ شاید رفتار آقای دوشوکی بر همین پایه استوار باشد که چرا درهایِ شورا را بر روی چنین بزرگی بازنکردهاند!
نکتههای دیگری نیز در مقالههایِ ایشان علیه شورا هست که هیچ نشانی از یک مخالفت اصولی ندارد. برای نمونه آقای داریوش اقبالی با تلویزیون اینترناشنال گفت و شنودی داشته است و این شده است ایراد آقای دوشوکی. آقای داریوش چون من تنها پشتیبان است و عضو نیست. ایشان فردی آزاد است و دلش خواسته است با این تلویزیون گفتوگو کند، این چه ربطی به شورا دارد و مگر شورا باید رفتار شخصی حتا پشتیبانان را به روش استالینیستی و حکومت اسلامی کنترل کند؟
حتا تیتر مقاله تازه ایشان : “جلسه و حمایت سوال برانگیز رضا پهلوی از “شورای ملی تصمیم” منتشر شده در گویا، ناراست و نادرست است. این نشستی بین “جمعیت سوسیال دمکراسی برای ایران” و آقای رضا پهلوی بوده است و به هیچ روی از سوی “شورای ملی تصمیم” انجام نشده است. آقای نقرهکار خود در این انجمن عضو موثر است. او و دیگران بنام این انجمن در نشست بودهاند نه “شورای ملی تصمیم”. آقای دوشوکی ولی همچنان شخم زده و پیشرفته است :
“در حالی که فرایند افزایشی پس گرفتن امضاها و کناره گیری شخصیت های مختلف از”شورای ملی تصمیم” روندی روزافزون دارد…”
من همین جا از آقای دوشوکی درخواست میکنم لیستی از”فرایند افزایشی پسگرفتن امضاها و…” را به خوانندگان ارائه دهد. ایشان این خبرها را از کجا آورده و بر پایه چه سندی چنین ادعایی میکند؟
من این را برعهده خوانندگان می گذارم که تمیز دهند که آیا این شایعه پراکنی است یا مخالفت؟
ایشان پس از اینکه به آقای رضا پهلوی ایراد گرفته است که چرا در این نشست شرکت کرده است چنین آورده است :
“…اما این جلسه ١١ روز بعد از انتشار جنجال برانگیز بیانیه اعلام موجودیت شورا که مجموعه ای از “جمع اضداد” و “گزارههایی متناقض” با تکرار عادتهای کهنه می باشد؛ و همچنین بعد از اعتراض شدید بخش وسیعی از هموطنان به حذف پرچم و نام خلیج فارس و به خصوص ماده سوال برانگیز “تمامیت ارضی با قید و شرط” که بهت و حیرت بسیاری را برانگیخته است, برگزار شده است.
چنین برخوردی حقیقتن هراسآور است. ایشان حتا لگوی شورا را هم نمیخواهند ببینند. خوانندگان گرامی به لگوی شورا دقت کنند:
هم پرچم ایران و هم آبهای آبی در خلیج فارس و دریای خزر کاملن نمایان است. ایراد در کجاست؟ در اینکه در نمایی زیبا یکی از بزرگترین امتیازهایِ ایران که گوناگونی قومی در ایرن است را به نمایش گذارده است؟
“تمامیت ارضی با قید و شرط”! چه قید و شرطی؟ شاید بهتر بود دوستان در شورا “تمرکز زدایی” را در بند دیگری میآوردند که نکتهسنجها آن را به “قیدوشرط” تبدیل نکنند. نگارنده خود بارها برای آینده ایران از تمرکز زدایی و انتقال بخشی از قدرت از مرکز به استانها یاد کرده است که راه زندگی آینده مسالمتآمیز همه ایرانیان در کنار یکدیگر بدون برتری قومی برقوم دیگر به آن بستگی دارد. این هیچ ربطی به تجزیه ایران و یا حتا سیستم فدرالی ندارد چون که اگر در آینده به همین اندازه هم بتوانیم برسیم که برای نمونه از اصفهان و تهران استاندار به سیستان/بلوچستان و کردستان و… نفرستیم و مردم کرد و بلوچ و…خود از میان خود استاندار خود را برگزینند، زبان فارسی همراه با زبان مادری در آموزشگاهها آموزش داده شود و … خود شاهکاری است در ایران و علمیترین و درستترین روش اداره کشور است.
آیا حکومت اسلامی از چنین اپوزیسیونی نباید شادمان باشد؟
آقا کدام بیانیه “جنجال برانگیز”؟! دیگرانی مخالف بودهاند و مخالفت کردهاند که حقشان نیز بوده است. این تنها شمایید که جنجال راه انداختهاید.”جمعِ اضداد” اگر کوشش درست و پُرزحمتی بکار رود و میان گروهها با نگرشهایِ گوناگون، که اتفاقن لازمه دمکراسی و پلورالیسم است، بر مبنای بندهایی که مورد پذیرش همگان است، شورایی شکل بگیرد، از سازش میان این جمع به گفته شما “اضداد” که باید بسیار هم خشنود بود. پس از 43 سال بزرگترین شورایِ تاکنونی از گروههایِ گوناگون شکل گرفته که پایه و ستون استواری در ایران دارد و ازآنجا نیزپا گرفته و آغاز شده است نه از بیرون از کشور. باشناختی که ما از خود و نارساییهای خود داریم اینکه گروههایی با نگرشهایِ گوناگون توانستهاند در راه رهایی مردم گرفتار ایران به گذشت و یک سازش درست و اصولی برسند آیا این خود پیشرفتِ بزرگی نیست؟چرا باید درباره آن سمپاشی کرد و چوب لای چرخ آن گذاشت!
شوربختانه این نگاه کینهتوزانه و در عینحال “حق به جانب” ایشان در سراسر این مقاله، موج میزند که من نیازی به توضیح بیشتر نمیبینم.
خوانندگان گرامی می توانند در فایل زیر سخنان آقای محمد نیکبخت یکی از سخنگویان “شورای ملی تصمیم”را که در ایران و در اصفهان است گوش کنند تا هم نمایی کلی از برنامه شورا و هم پاسخ به برخی دیگر از ایرادهایِ آقای دوشوکی را از زبان ایشان بشنوید. آقای نیکبخت ده سال زندان بوده است و چند تیر نیز به او زدهاند ولی همچنان با دلیری و بیباکی در ایران مانده و مبارزه را دنبال میکند:
در نشست جمعیت سوسیال دمکراسی برای ایران با آقای رضا پهلوی ایشان به درستی اشاره کرد که:
“خرابکاری کار سختی نیست و ساده است، این سازندگی است که سخت و ودشوار است.”
پیشنهادی به آقای دوشوکی
آقای دوشوکی، “شورای ملی تصمیم”،”جمع اضداد” و پایمال کننده پرچم، خلیج فارس، خزر، تمامیت ارضی و… سراپا بدی و ناراستی است. شما که چنین دلشوره دارید و در این زمینه با زبردستی مو را از ماست میکشید، آستینها را بالا زده و واردِ میدان شوید و آن شورای مورد دید و پسند خود را برپا کنید. آنگاه اگر راستی و درستی در کارِشما بود، من به عنوان یک ایرانی از شما نیز پشتیبانی خواهم کرد. پیروز باشید!
آقای صمد علیزاده با درود
ببخشید که دیربه دیدگاه شما در زیر مقاله پی بردم و اکنون دیدم. خیلی سپاسگزارم که توجه کردید ودیدگاه خود را نوشتید. تنها به این نکته اشاره کنم که منظور من رهبری نیست اگر دقت کنید من از “همآهنگ کننده” نام بردهام. در ضمن پشتیبانی از “شورای ملی تصمیم” خود گویا است که به دنبال رهبری فردی نیستم. اینده هم به خواست مردم ایران سپرده خواهد شد. به هر روی بسیار خوب است که شما نیز دیدگاه خود را در میان گذاردهاید.
آقای صمد علیزاده با درود
ببخشید که دیربه دیدگاه شما در زیر مقاله پی بردم و اکنون دیدم. خیلی سپاسگزارم که توجه کردید ودیدگاه خود را نوشتید. تنها به این نکته اشاره کنم که منظور من رهبری نیست اگر دقت کنید من از “همآهنگ کننده” نام بردهام. در ضمن پشتیبانی از “شورای ملی تصمیم” خود گویا است که به دنبال رهبری فردی نیستم. اینده هم به خواست مردم ایران سپرده حواهد شد. به هر روی بسیار خوب است که شما نیز دیدگاه خود را در میان گذاردهاید.
با تشکر از مقاله خوبتان که جامع و مانع است و نیازی نمی بینم در مورد مطلب آن چیزی بگویم.
ولی به نظر من این جمله آژیر خطر و راز عدم موفقیت اپوزیسیون ایران است:
“در نبود کسی که بتواند یک همآهنگی میان اپوزیسیون از گروههایِ گوناگون ایجاد کند، چارهای نمیبینم جز نام بردن از آقایِ رضا پهلوی که با توجه به موقعیت ویژه خود، که انکار ناپذیر است، از چنین توانی برخورداراست.”
این همان حکایت سی مرغ است که در انفراد خود ضعیف بودند و در پی یک رهبر می گشتند غافل از آنکه رهبر آنها سیمرغ است که از اتحاد سی مرغ حاصل می شود.
باور غالب در فضای سیاسی ایان این است که جنبش سیاسی دو جزء دارد:
1. رهبر (انفرادی یا سیصد نفره)
2. ملت
فقدان احزاب دموکراتیک آفت اساسی جنبش آزادیخواهی ایران است. مهم نیست اسم مجموعه شما گروه است یا سازمان یا شورا یا حزب، مهم این است که اصول یک حزب سیاسی در آن رعایت شود. همانطور که شما برای فعالیت اقتصادی شرکت تشکیل می دهید که انواع آن و ساختار و مقررات آن مشخص است برای فعالیت سیاسی هم لازم نیست چرخ را خود اختراع کنید، کافی است تشکیلات خود را مطابق ضوابط تعریف شده یک حزب سیاسی تاسیس و راه ببرید.
حزب سیاسی اعم از آنکه نام آن شورا یا سازمان باشد ابعاد زیر را دارد:
1. رهبری،
2. سازماندهی،
3. بودجه،
4. برنامه (مرامنامه، اساسنامه…)
بدون هر کدام از این ابعاد، حزب سیاسی به محفل روشنفکری (مثالهای متعدد موجود است) یا چیز دیگری تبدیل می شود.
در این تشکیلات سیاسی که ماموریت پیشبرد جنبش آزادیخواهی مردم رادارد 4 جزء وجود دارد:
1. رهبری حزب (کمیته مرکزی – دبیرکل حزب)
2. اعضای حزب که در کمیته های حزبی سازماندهی و فعال می شوند
3. هواداران حزب که هنوز مراحل عضویت را طی نکرده اند ولی حزب را دنبال می کنند
4. ملت که توسط رسانه ها در جریان قرار گرفته توسط و هواداران حزب بسیج می شوند
بدون اجزای 2 و 3 شما هرگز موفق نخواهید شد که نظام مستقر را به زیر بکشید و یک مجلس موسسان “واقعی” که بتواند سازمان کشور را بازتعریف کند بر سر کار آورید.
یک حزب 300 نفره نمی تواند تغییری در یک کشور 80 میلیونی ایجاد کند ولی یک حزب داری کمیته مرکزی 30 نفره که 3 هزار نفر عضو سازماندهی شده و 300 هزار نفر هوادار و بودجه چند میلیون دلاری دارد حتماً می تواند.