شورای ملی تصمیم  همراه و همگام با مردم آگاه ایران، برای تحقق خواسته‌های زیر تلاش و مبارزه می‌کند. 1- گذار کامل از جمهوری اسلامی با تکیه به جنبش‌های اعتراضی مردم، گذار خشونت پرهیز با حفظ حق دفاع مشروع. 2 – حفظ تمامیت ارضی کشور با تاکید بر نظام غیرمتمرکز . 3- جدایی دین از حکومت. 4 – فراخوان عمومی برای تشکیل مجلس مؤسسان. 5 – تلاش برای برپایی نظامی دموکراتیک و انتخابی  تعیین نوع حکومت با آرای مردم. 6 –  اجرای کامل اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و میثاق‌های وابسته به آن، با تاکید بر رفع هرگونه تبعیض علیه زنان و برابری جنسیتی در تمام عرصه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی و مشارکت زنان در مدیریت جامعه، و نیز تاکید بر حفظ محیط زیست

عوامل موثر بر پیوستگی نیروهای میدانی سروش آزادی

عوامل موثر بر پیوستگی نیروهای میدانی سروش آزادی

بازدیدها: 0

روشنترين درس انقلاب فرانسه اين استکه استفاده از ارعاب برای دست يافتن به خوشبختی، هر انقلاب را سرانجام به نابودی ميکشاند…. 320) بزرگترين رويداد در هر انقلاب عمل بنيادگذاری است. 322) «زيرنويس؛ از قديم نظريه ای وجود داشت داير براينکه حکومت مختلط ميتواند دور يا چرخه دگرگونيها را باز ايستاند…328)»…«اگر مردم ما نسبت به امور همگانی بی توجهی کنند، من و شما و کنگره و مجلس و قضات و فرمانداران همه به يک مشت گرگ مبدل خواهيم شد (جفرسن) / صفحه 319». از کتاب انقلاب – هانا آرنت)

 

درسهایی که باید از نیروهای اجتماعی آموخت

جامعه ایران طی هفت ماه گذشته وارد شرایط خاص انقلابی گشته است. «مرحله گذار» از جمله مراتبی است که پرمخاطره بوده و هر انقلابی را می تواند دچار دگردیسی یا استحاله در مبانی و اهداف برتر نماید. این گزاره به این معنا است که انقلابات برحسب موقعیت های تاریخی و به میزان کنش های زود گذر و یا تاثیرات مداوم و درازمدت که دارند، تحت شرایط خاص زمانی- مکانی می توانند ماهیتا توسعه یا رو به زوال روند.

در تعریف مراحل وقوع یک انقلاب عناصری چون «گفتمانهای انقلابی، سازماندهی و هماهنگی سیاسی، نارضایتی اجتماعی، پیدایش گروههای ساختاری، ناتوانی در قوای سرکوب دولت و کوشش برای ایجاد ساخت جدید قدرت توسط اپوزیسیون…» تاثیرگذار هستند.

همینطور دررابطه با انقلاب زن زندگی آزادی عوامل موثری در پیوستگی اجتماعی نقش آفرینی می کنند. از جمله مهمترین عامل تعیین کنند در انقلاب امروز مردم ایران «کنش فعال نیروهای میدانی و بسیج گرا» است که بر پایه سازوکارهای دموکراتیک و درک فراگروهی از مرحله انقلاب توانسته اند استوار بر تنوع وسیع قومی- فرهنگی- طبقاتی و سیاسی روند کنونی تحولات اجتماعی را متحول سازند.

پیوستگی و اتحاد نیروهای اجتماعی مشروعیت انقلابی را افزایش داده است

 در بررسی عناصر فوق میزان کثرتگرایی در تعامل نیروهای اجتماعی بسیار بر روند دموکراتیک جنبش انقلابی زن زندگی آزادی، تاثیر گذاشته و تحولات انقلابی را تسریع کرده است. پیوست اقلیتها و اجزاء اجتماع ایرانیان در حوزه های «قومی، دینی، سیاسی، طبقاتی، فرهنگی- اجتماعی» و همگرایی در کنش میدانی توانسته است نگاه جهانیان به انقلاب امروز ایرانیان را برجسته سازد. گویی در سپهر عمومی فهم از دموکراسی توانسته است بین تئوریهای مرسوم جمع گرا و پراتیک اجتماعی ایرانیان همپوشانی نماید و چهره تازه ای از فرایند دموکراتیک در جهان امروز را به نمایش بگذارد!

بهره گیری از امکانات جهانی کمک به برتری نیروهای انقلاب می کند

 شاید به همین دلایل است که جامعه جهانی در وسعت حوزه های فرهنگی- سیاسی و اجتماعی از فرایند انقلاب زن زندگی آزادی نه تنها حمایت کرده و از محتوای آن الگو و نماد می سازد، بلکه تلاش دارد تا بر بنیادهای فرهنگی- سیاسی و بین المللی آن بیافزاید. به گمان ما هم اکنون «جامعه جهانی» در حمایت از جنبش اجتماعی ایران به عناصر تاثیرگذار بر انقلاب ایران تبدیل شده است که نیروهای میدانی به چگونگی آن آگاهی دارند و در راستای ضرورتهای امروز انقلاب بهره می گیرند.

در عصر کنونی تحقق یک انقلاب فراگیر و اجتماعی که دارای ابعاد وسیع «اقتصادی- فرهنگی و سیاسی» است، بدون توجه به نقش جامعه جهانی شانس پیروزی اندکی خواهد داشت! زیرا نقش قدرتهای جهانی درموازات انقلابات از آنجهت آشکار و اهمیت می یابد که حوزه های اقتصادی- سیاسی و فرهنگی در شرایط کنونی بیشتر تحت تاثیر عوامل بیرونی و جهانی نقش آفرینی می کنند و از طرف دیگر جامعه کنشگر ایران به دلیل آنکه در مرحله گذار هنوز نتوانسته به موازنه قدرت با نهادهای حاکمیتی دست یابد، و یا ابزار سرکوب جمهوری اسلامی در مهار حرکتهای اجتماعی برقرار است، و سرکوبهای وسیع و دستگیری چند ده هزارنفر از نیروهای اجتماعی امکان برتری قدرت سیاسی را ضعیف نموده و نیروها پس از چند زمانی در حوزه میدانی و رویارویی با قدرت مستقر ضعیف و استحاله می شوند، بنابراین همگرایی نیروهای گذارمحور با افکار عمومی و استفاده صحیح از امکانات وسیع جهانی برای مهار و ایجاد کاستی در سرکوب و افتادن حاکمیت اجتناب ناپذیر است.

در این رابطه معمولا از جمله فاکتورهایی که در برتری و بالا آمدن مطالبات در مراحل انقلابی تعیین کننده می باشند، کمک های خارجی توسط قدرتهای دوست انقلاب یا جوامع همیار در باورهای اعتقادی انقلاب تازه مولود است که در تسریع روند انقلاب کمک نموده و بلحاظ زمانی سرعت انقلاب را در افتادن نهادهای ضد انقلاب بالا می برد. افزون آنکه در رابطه با ایران حمایتها بیش از آنکه ابتدا توسط دولتهای جهان باشد، توسط اقشار و طبقات اجتماعی فراهم گشت.

مطالبات مدنی ایرانیان هم پوشانی زیادی با مطالبات مردم جوامع پیشرو دارد

امروز حمایت های جهانی از انقلاب ایران به آن دلیل که توسط جامعه مدنی و سازمانهای فرهنگی- حقوق بشری و… در کشورهای جهان صورت می گیرد، باعث شد تا حتی دولتهای جهانی مجبور گردند تا محدودیتهای زیادی در تعامل خود با حکومت جمهوری اسلامی فراهم سازند. پیشامدی که حکومت جمهوری اسلامی خواب آنرا هم نمی توانست ببیند. اگر حکومتها به خصلت، ماهیت و منافعی که دارند می توانند دولتهای استبدادی و تمامیت خواه را تحمل نمایند و روابط اقتصادی- سیاسی و فرهنگی خود را حفظ کنند، چنانچه این مناسبات توسط مردم کشورها مورد سوال و سرزنش قرار بگیرد، امکان تداوم آن بسیار سخت و هزینه چنین مناسباتی برای دولتها بسیار بالا خواهد بود، زیرا دولتهای غربی از طریق نمایندگی و رای مردم و شهروندان بطور محدود انتخاب می شوند و اگر مقبولیت اجتماعی خود را از دست بدهند، در دوره بعدی قطعا انتخاب نخواهند شد!

بنابراین اپوزیسیون و نیروهای اجتماعی در داخل و خارج از کشور می توانند با حفظ برتری خود در حرکتهای اعتراضی به درستی از امکانات وسیع جهانی در روند تحقق مطالبات خود و نفی حکومت خودکامه جمهوری اسلامی  بهره بگیرند. و پایه اولیه چنین خوانشی ارتباط مستقیم دارد با همگرایی و میزان فعالیت های مشترکی که نیروهای ایرانی در اقصا نقاط دنیا صورت می دهند. چنین باد

۲۵ اسفند ۱۴۰۱

۱۶ مارت ۲۰۲۳

تکلمه ای بر ضرورتهای تحقق انقلاب «زن- زندگی- آزادی»  سروش آزادی

تکلمه ای بر ضرورتهای تحقق انقلاب «زن- زندگی- آزادی» سروش آزادی

بازدیدها: 0

در مواجهه با واقعیت برای از پا درآوردن یک دیکتاتوری با کمترین هزینه، چهار قدم اصلی «باید» برداشته شود:

  1. اراده، اعتماد به نفس، و مهارتهای مقاومت در مردم تحت ستم باید تقویت شود.

  2. گروههای اجتماعی مستقل و سازمانهای از مردم باید ایجاد شود.

  3. نیروی داخلی قدرتمندی ایجاد شود.

  4. طرح استراتژیک خردمندانه ای برای کسب آزادی طراحی و با مهارت اجرا شود.

مبارزه برای کسب آزادی زمانی پیش می آید که گروههای درگیر به خویش متکی شوند و قوای مبارزات داخلی خود را تقویت کنند.

انقلاب و آگاهی انقلابی

آگاهی انقلابی مفهومی انتزاعی و صرفا تئوریک نیست و لذا به پروسه عملی گفته می شود که صفوف جنبش های اجتماعی در کشاکش با نهادهای سرکوب توان رویارویی می یابند؛ هیبت و بزرگی اقتدار حکومت می شکند و در مقابل جسارت نیروهای اجتماعی افزون می شود. در فرایند (پروسس) دیالکتیک نزاع نیروهای متخاصم برای عبور از قدرت راهکارها و بدیلهای متنوعی بکار می رود تا نتیجه کشاکش های اجتماعی به قالبیت نیروهای انقلابی بر وضعیت عینی بیانجامد.

پس آگاهی انقلابی تدبیر و توانمندی نیروهای اجتماعی در تحقق استراتژی انقلاب است!

استراتژی که پروسه تحقق آن در صورتبندی چند گزاره به هویت جنبش شکل و معنا می دهد؛

–              فهم از ماهیت حاکمیت.

–              فهم از قدرت خود جنبش.

–              روش های رویارویی با حاکمیت و تلاش ذاتی و درونی جنبش جهت رسیدن به مطالبات در حد فاصل پروسه تحقق استراتژی.

فرجام اعتراضات جنبش های اجتماعی

جنبش های اجتماعی در ایران برای تحقق مطالبات خود راهی طولانی در پیش روی دارند. پروسسی که با تمامی کاستی ها و بازدارنده های حاکمیت به تحقق عباراتی گره می خورد؛

«اهداف جنبش، استراتژی یا برنامه درازمدت و کوتاه مدت برای تحقق اهداف، نیروهای اجتماعی جنبش، شیوه های سازماندهی (عمودی و افقی)، چگونگی تاثیرگذاری بر افول سیاستهای کلان و سرکوبگرانه حاکمیت، تاثیر بر افکار عمومی مردم جهان و اتحاد و همگرایی در میان مخالفین جمهوری اسلامی.

به گمان ما رابطه تحقق تمامی آنچه که در فرایند بالا ذکر شد همبسته با «هویت مستقل فرهنگی و صنفی جنبش و ارتباط ساختاری با گستره جامعه کنشگر میدانی» دارد.

بنابراین مابین فرهنگ انقلاب (روبنا) و وضعیت عینی (زیربنا) که تجلی آن در ساختار طبقاتی جامعه منعکس می باشد، رابطه تنگاتنگی وجود دارد. اما فهم از این وضعیت و تبدیل عناصر منفعل به پتانسیل جنبش انقلابی توسط موارد چندی قابل تحقق است. از جمله:

– وجود نیروی انقلابی و ساختاری و پیوسته.

– ایدئولوژی یا تفکر سیستمی که بتواند مناسبات حاکم بر جامعه جنبشی را تبیین سازد.

– نهادهای مستقل درگیر با حکومت مستقر که توان همگرایی با نیروهای داخلی و خارج از مرزها داشته باشد.

– اتاق فکر نیروهای ساختاری که توان تبدیل مواد خام به تئوری (به راهبرد و راهکارهای عملی)، را داشته باشند.

این مجموعه عناصر منجر به راهبردهایی می گردند که مسیر راه را هموار،‌ نیروهای اجتماعی را بسیج، و امکان رویارویی ملموس با قدرت سیاسی حاکم را برای عبور فراهم می سازند. ما تاکید می کنیم که چنین فرایندی بدون انسجام در نیروهای ساختاری و همگرایی سیاسی- اجتماعی امکانپذیر نخواهد بود.

جمهوری اسلامی تلاش دارد تا پیوندهای عینی شکل نگیرد. چرا که شاهد هستیم تمام تلاش جمهوری اسلامی در این است که نیروهای ساختاری و اتاق فکر نخبگان آنان در فرایند انقلابی به شدت ناتوان گردد.

پس اولین اقدام در این رابطه اتحاد و یکچارچگی مابین نیروهای مخالف برای عبور از وضعیت پلشت کنونی است. هویت طلبی ایدئولوژیک در مرحله انقلاب دموکراتیک و ملی سم مهلکی است که می تواند همیشه نقش بازدارنده در انقلاب را ایفا و روند تحولات اجتماعی را با کاستی و سستی مواجه سازد. پس جا دارد نیروهای میدانی و ساختاری به این مهم توجه ویژه داشته و از اختلافات فکری و نظری پرهیز کرده و فهم از این مرحله انقلابی را در حوزه میدانی و عینی در عبور از حاکمیت جمهوری اسلامی بسط دهند.

به گمان ما عبور از چنین چالشی با صبوری نیروها و بردباری در تحمل یکدیگر و حفظ اصول پایه مبارزه با حاکمیت جمهوری اسلامی که در عمل مشترک اجتماعی نهفته است میسر خواهد بود.

چنین باد

تکلمه ای بر ضرورتهای تحقق انقلاب «زن- زندگی- آزادی»  سروش آزادی

معیارهای مبارزه دموکراتیک در جنبش انقلابی «زن- زندگی- آزادی» بخش اول، دوم، سوم و چهارم – سروش آزادی

بازدیدها: 3

فرایند گذار از نظام سیاسی و استبداد دینی به ساختار و نظام دموکراتیک در ایران از مختصاتی برخوردار است که با فرایندهای گذار جوامع استبدادی- دینی در کشورهای خاورمیانه تفاوت فاحش دارد و به چند بنیاد بسته می شود:

  • اولین شالوده مبارزات دموکراتیک مردم ایران از یک تجربه تاریخی برخوردار است. مبارزه ای که تلاش کرده تا تمامی ساختارهای مورد توجه را در سنجش همزمان از کشورهای نمونه دموکراتیک در جهان کسب نماید. بی شک تاثیر انقلابات فرانسه و آمریکا بر کنشگری مبارزات مردم ایران خصوصا از صدر انقلاب مشروطه به این سو، و نیز نقش شبکه های اجتماعی و اینترنت به کسب ایرانیان از تجربیات دموکراتیک در شرایط امروز نمی تواند پنهان گرفته شود.
  • از طرف دیگر درون مایه و سرشت انقلابات معاصر در ایران، آمیخته با ارزشهای انسانی- اجتماعی نیرومندی بوده است. گویی مردم و نمایندگان آنان در حوزه عمومی می دانستند که محدود کردن قدرت شاه یا ولی فقیه به قانون و آرای عمومی نمی تواند بدون توجه و تاکید بر مطالبات ضد استثماری میسر شود. اینکه چرا بخش قابل توجه ای از کنشگران میدانی عصر مشروطه به ارزشهای سوسیالیستی و برابری طلبانه میل کردند، فهم از فقدان ارزشهای ضد استثماری است که در ساختار استبداد تاریخی نهفته بود. بعبارتی شاه یا شیخ نه تنها قدرت بلامنازع در حکومت را سیاست می کرد، که حتی مدیریت ثروت عمومی و تقسیم آنرا در یک ساختار اولیگارشی با خانواده های توانگر بر عهده داشت. بنابراین جامعه ایران در چند و چون رابطه حکومت با مردم و توازن قوا به چند اصل بسته بود:
  • جامعه برحسب تجربه ناشی از کشورهای دموکراتیک نیاز می دید که سطح رابطه ملت – دولت به سطح تجربه در کشورهای پیشرفته کشیده شود. محدود شدن قدرت شاه به قانون، تفکیک قوای سه گانه قضایی- مقننه و اجرایی، محدود شدن زمان حکومت کردن به انتخابات آزاد، تدوین و تاسیس نظام آموزش ابتدایی و عالی و سیستم پزشکی مدرن و…. از جمله خواسته های ابتدایی مبارزانی بود که میل به چنین جامعه ای را بدون تحقق ساختار اجتماعی دموکراتیک غیر ممکن می دانستند. تضادهای طبقاتی و استبدادی دوره پیشین به بعد از انقلاب بهمن ۵۷ هم کشیده شد. خانواده های تازه ای پس از تسلط بر نهادهای فرهنگی، در ساختار های سیاسی و اقتصادی نهادینه شد.

در چنین شرایطی بود که جامعه آگاه ایران برای تحقق حداقل مطالبات می بایست همزمان با دو تضاد فعال مبارزه نماید: «استبداد مطلقه و استثمار طبقاتی». مبارزات ضد استبدادی تاریخ جدید ایران بدون تقابل با اشکال مبارزات ضد استثماری غیر ممکن می نمود. شاید به این دلیل بود که بنیاد مبارزات اجتماعی ایرانیان نیاز داشت تا از رادیکالیزم در منزلت یک ارزش مبارزاتی بهره بگیرد! مبارزه با سرکوبهای افسارگسیخته که تمامی خواهشهای جامعه را در یک اشارت بالائی های قدرت از صحنه عموم حذف می نمود، نیاز به تدبیری ملی و فراگیر داشت که بنیاد استبداد دینی و تاریخی را به چالش کشد.

از زمانی که کنشگری در ایران معاصر با مطالبات عبور از اصلاح طلبی استوار گشت، رادیکالیزم همبسته آن بود. تو گویی نیروهای مرجع در مقابل استبداد مطلقه و تا دندان مسلح ناگزیر بودند تا به قهر و خشم انقلابی روی آورند. خصوصا در جامعه ای که حکومتگران مدنیت و قانون مداری را به سخره می گیرند.

برای همین بود که حتی اصلاح گرایانی چون هواداران نهضت بابیه در دوره قاجار دست به ترور و مبارزات خشونت محور می زدند تا ثابت نمایند که نحله آنان بنیادی بر مبنای مبارزات خشونت پرهیزی دارد! و البته که برای کسانی که در کف خیابان به دلیل مخالفت با استبداد شاه و شیخ، دستگیر، شکنجه و در زندانها کشته می شدند، تنها علت اساسی در رویارویی می توانست دفاع مشروع قلمداد گردد.

نتیجه تصور مبارزه در چشم نیروها چنین بود که تنها ابزار محدود سازی قدرت استبداد مطلقه می تواند مقابله به مثل باشد. دوگانه ای در میدان مبارزه شکل می گرفت که برای آن راه سومی پنداشته نبود.

اکثر مبارزات محلی و شهری از دوره مشروطه به این سمت بدون میل به خشونت ممکن نمی بود. زیرا انتخاب راهکارهای پاسخی به شیوه برخورد حکومت کنندگان بود. طبعا در چنین بستری صحبت و گفتگو و گفتمان سازی براساس مدارا و تسامح که به نهادها و مجامع پایه دار شکل دهد تا پایه ریزی دموکراسی را نقش بندد آسان نبود. برهمین اساس است که در طی بیش از صد سال که از مبارزات قانوگرایی مردم ایران برعلیه دولتهای مستبد می گذرد، همچنان نهادهای مستقل و مردمی به ندرت پای می گیرند و یا کمتر میل خود را به خشونت از دست می دهند.

طرفه آنکه بیشتر تئوریهای مبارزاتی که در نقش «مبارزه خشونت پرهیز» بسته شده اند، راه تحقق خود را با تکیه با «دفاع مشروع» توضیح می دهند. در بستر چنین ضرورتهایی است که بعضی از راهکارهای دموکراتیک را می شود چون نهضت ملی دکتر مصدق، استثنایی بر روند مبارزات اجتماعی جریانات سیاسی تاریخ معاصر ایران دانست. به این توضیح اضافه کنیم که ایدئولوژیهای مطرح و تاثیرگذار در ایران هم وجوه مبارزاتی خود را در دو کادر «خشونت- رواداری» تقسیم می نمودند! و بسته به واکنش حکومتها گاهی این و گاهی آن می کردند.

پس از چهاردهه که از حیات ننگین جمهوری اسلامی و استبداد دینی در ایران می گذرد، جای دارد تا کنشگران و تحلیل گران امور اجتماعی ایران به این مهم توجه نمایند که براستی راههای عبور از وضعیت اکنون ایران با چه مکانیزمهایی امکان گذار را ممکن و کم هزینه می سازد تا خشونت ایرانیان به یکدیگر کمتر و رواداری و کثرگرایی تقویت و نهادینه گردد؟!

برای آنکه بشود راههای بدیع در عبور از وضعیت پلشت کنونی انتخاب گردد، نیاز به بازخوانی تاریخ و راههای گذشته اجتناب ناپذیر است. در این رابطه تجربه بشری می تواند شاخصی برای انتخاب مردم ایران در عبور از استبداد تاریخ باشند. بعنوان نمونه: مرحله انقلاب یعنی چه؟ تعریف روشن از مراحل انقلاب، و جامعه اکنون ایران در چه مرحله انقلابی قرار دارد؟ از جمله پرسشهایی که می تواند بحث معیارهای مبارزه دموکراتیک در جنبش انقلابی «زن- زندگی- آزادی» در ایران امروز را شفاف سازد.

 

معیارهای مبارزه دموکراتیک در جنبش انقلابی «زن- زندگی- آزادی» بخش دوم

سروش آزادی

انقلاب اجتماعی و مراحل آن:

در سده هفدهم واژه انقلاب (کلمه revolution…) برای نخستين بار بصورت يکی از اصطلاحات سياسی بکار رفت و اين مضمون استعاری يا مجازی حتی بيش از گذشته به مدلول اصلی لفظ نزديک شد. يعنی گردش به جای اول و به نقطه ای پيش بنياد و بطور ضمنی بازگشت به نظمی که از پيش تعيين شده است…. دنيای جديدی که با انقلابهای سده هجدهم بوجود آمده بود…. صاحب يک فلسفه تاريخ شد و مهمتر اينکه خود فلسفه نيز به فلسفه تاريخ مبدل گشت. از نظر سياسی مغالطه ای که در اين فلسفه جديد و نوعا امروزی نهفته، نسبتا ساده است. مغالطه عبارت است از وصف و فهم کل قلمرو عمل انسان ولی نه برحسب نظر بازيگر و عامل، بلکه از دريچه چشم ناظری که شاهد صحنه است. … همه کسانی که در سده نوزدهم و تا مدتی دراز در قرن بيستم در مسير انقلاب فرانسه گام برميداشتند، خويشتن را عاملان تاريخ و ضرورت تاريخی ميديدند نه صرفا جانشينان مردان آن انقلاب. نتيجه روشن و در عين حال خارق اجتماعی که پديد آمد اين بود که ضرورت جای آزادی را بعنوان مقوله اصلی انديشه سياسی و انقلابی گرفت…. آنچه ميبايست تازه باشد انديشه نبود، کردار و کاربرد انديشه بود. به گفته جرج واشنگتن، زمان «فرخنده و سعد» است زيرا که «گنجينه دانشی که با رنج فيلسوفان و خردمندان و قانونگذاران در طی سالهای دراز فراهم آمده اکنون در برابر ما گشوده است»( خشونت و اندیشه هایی در باره سیاست و انقلاب- هانا آرنت- عزت الله فولادوند)

انقلابات از ویژگی های مشترکی برخوردارند اما بافتار فرهنگی و موقعیت زمانی و مکانی هر کشوربه تفاوتهای زیادی در انقلابات می انجامد. در رابطه با انقلاب زن زندگی آزادی که نزدیک بر شش ماه در ایران ادامه دارد، از این قائده جدا نیست. در فواصل تحلیهای قبلی اشاراتی بر عوامل انقلاب در ایران داشتیم که در گسلهای زیر برجسته می شود:

– فعال شدن گسل جنسیت که به نقش محوری زنان در مبارزات میدانی برجستگی می دهد.

– فروریختن ترس از سرکوب ها در جامعه جنبشی که باعث شد تا: – کنش فعال و حضور میدانی توسط اقشار گونان مردم ایران سامان یابد. – جنبش های موازی اجتماعی قبلی (که در سه حوزه صنفی،‌ مدنی و سیاسی فعالیت می کردند) در روند مبارزات کنونی تبدیل به جنبش انقلابی، متحد و ملی شود. – نیروهای خودی در حاکمیت بصورت روتین و مداوم در حال ریزش باشند…

– تحلیل نسل جوان چنین است که در حکومت جمهوری اسلامی زندگی عادی و انسانی شهروندان ایرانی نقض شده است!

– این اولین بار است که زنان ایران زمین توانستند در تاریخ معاصر بصورت یکپارچه به فریاد مطالبات خود اقدام نمایند. بی تردید این تغییر پارادایم و الگوواره می تواند تاثیر بنیادینی بر تمامی کشورهای خاورمیان خصوصا کشورهای اسلامی داشته باشد. توجه و تمرکز نیروهای مرجع و کنشگران میدانی به این مهم است که شعار «زن- زندگی- آزادی» مبنایی محتوایی برای تغییری تاریخی و جنسیتی زنان با مردان خواهد بود.

– توجه نماییم که کانون توجه در مبارزات داخل ایران و حمایت جهانی به مبارزات زنان ایرانزمین بر میگردد.

– خیزش کنونی گویی خیزشی فراگیر و یکپارچه بوده که توانسته است حاشیه شهرها، طبقات مختلف متوسط، متوسط فرودست و نیز اقشاری از فرودستان را در کنار قومیت‌های ایرانی «کرد، ترک، فارس و بلوچ…» حول پیام محوری “زن، زندگی، آزادی” گرد آورد!

– در این رابطه باید “مردم” به عنوان سوژه و عامل کنش و تغییرات ساختاری این انقلاب درنظر گرفته شوند. که زنان نقش محوری آنرا تشکیل می دهند. زیرا خیزش کنونی گویی خیزشی فراگیر و یکپارچه است که استوار بر زنان قصد دارد تا جامعه ایرانی را متحول سازد.

– فراموش نکنیم که گشت ارشاد و نیرو‌های امنیتی میلیون‌ها زن را در خیابان‌ها و نهاد‌ها «تحقیر» کردند، اخطار دادند و دستگیرشان کردند. ولی مقاومت زنان ایران ادامه یافت و آنان طی این مقاومت‌های پیش‌رونده، هنجار‌ها و واقعیت‌های نوینی را در جامعه تحقق بخشیدند که به موجب آن خیزشی سراسری- انقلابی و فرای مرزهای ملی تکوین یافت.

– این خیزش که هم اکنون از زنان فراتر رفته و گروه‌ها و اقشار اجتماعی محروم و مطرود و ستم‌کشیده دیگر را درگیر خود کرده است، از خودویژگی های انقلابی برخوردار است. توجه به این نکات مهم است که در تحولات پیش روی «گویی رهایی زن راهگشایی رهایی مرد‌ها نیز هست!

– هنوز نمی‌دانیم که آینده این خیزش چگونه است! «سرنوشت این خیزش سیاسی-اجتماعی هر گونه که رقم بخورد، همین جنبش در همین زمان دستاورد‌های مهمی داشته است. «اشاره تلویحی به نظرات آصف بیات در مورد مصاحبه او «رخداد ژینا و نا ایدئولوژی زن زندگی آزادی- رادیو فردا ۱۱ اکتبر۲۰۲۲».

معیارهای مبارزه دموکراتیک در جنبش انقلابی «زن- زندگی- آزادی» بخش سوم

سروش آزادی

 

همانطور که در پاره اول مقاله مطرح ساختیم روند شکل گیری انقلاب اجتماعی «زن- زندگی- آزادی» در ایران دارای خودویژگی هایی است که حتی ماهیت و صورتبندی آن از دیگر انقلابات اخیر خصوصا انقلاب ۵۷ جدا می شود. ده عنوان اول آن عبارت بودند از؛

  1. با کشته شدن مهسا «ژینا» امینی در مراکز امنیتی- انتظامی جمهوری اسلامی گسل جنسیت بعنوان عمده ترین تضاد با اسلام سیاسی فعال گردید.
  2. فروریخت ترس از سرکوبها منجر به حمایت حداکثری قشر خاکستری از نیروهای اجتماعی در انقلاب تازه مولود گردید، که کنش فعال و حضور میدانی از خصوصیات گوهری آن است.
  3. به موجب انقلاب اخیر ریزش نیروهای حاکمیتی در نهادهای قدرت در حال وقوع است.
  4. گسل های نسلی و جنسیتی در میان دیگر گسل ها از قدرت انتقامی بالایی برخوردار است، که وجه انقلابی تحولات کنونی را برجسته می سازد.
  5. حضور مستمر زنان در حرکتهای میدانی منجر گشت تا شعار «زن- زندگی- آزادی» به منزلت استراتژی انقلاب اجتماعی کنونی تبدیل گردد.
  6. حمایت افکار عمومی و ایرانیان خارج از کشور از انقلاب تازه مولود باعث شد تا انگیزه مقاومت مردم ایران به حد اعلا بالا رود، امید به پیروزی را بیشتر نماید و جنبش را در حالت پویایی خویش نگه دارد.
  7. خیزش انقلابی کنونی توانسته است تا تمایل کنشگری نیروها در میدان را حفظ و اتحاد میان مطالبه گران را در میان سه گروه «صنفی، مدنی و سیاسی» فراهم سازد.
  8. در انقلاب کنونی کد واژه «مردم» اساس بوده و توانسته است تا بافتار طبقاتی، قومی، جنسی، نسلی را در یک حرکت فراگیر ملی برجسته ساخته و مطالبات آنان را در هم پیوند زند.
  9. در این جنبش برای اولین بار رهایی مردان به آزادی زنان گره خورده است که این پیوستگی در تجربه انقلابات گذشته مردم ایران بی سابقه است.
  10. شکل گیری هنجارهای جدید (میل به جامعه قانونمدار، استوار بر حقوق شهروندی، برابری و عدالت جنسی، قومی،‌ طبقاتی و رهایی از تمامی اشکال سلطه و استبداد) برساخت تازه ای فراهم ساخته اند که انقلاب تازه مولود کنونی مردم ایران را در قرن بیست و یکم از انقلابات گذشته متمایز می سازد.

آنچه که به موارد بالا اضافه می شود:

  1. برجستگی سازماندهی تمرکز زدا (سازماندهی افقی) در کنار سازماندهی تمرکزگرا (سازماندهی عمودی): رهبری افقی در حرکتهای گروهی کوچک و محله محور به پویایی جنبش افزوده است. و مشاهده می شود که کنشگران میدانی با توجه به احتمال دستگیری و کشته شدن، از نیروهای سرکوب (امنیتی- نظامی و انتظامی)، ترسی ندارند. و به سویه های تهاجمی وسیع تری درمبارزات خود دست یافته اند. با توجه به اینکه جمهوری اسلامی توانسته است تا با سرکوب اکثریت احزاب سنتی و شناسنامه دار، حضور آنان را در میدان مبارزه انقلابی تقلیل دهد، اما شاهد برتری سازماندهی افقی و محله محور می باشیم که توانسته جایگزین مناسبی در سازماندهی جمعی و برای رویارویی با سرکوب فزاینده حکومت استبداد دینی و حفظ ارتقاء مبارزه اجتماعی و میدانی گردد.
  2. جنبش اجتماعی کنونی هرچند در وجه سنتی مبارزه متمرکز و سازمان یافته نیست اما نشان داده که حتی با بسته شدن ارتباطات سازمانی و شدت سرکوبهای خیابانی توانسته است در حوزه تبلیغات و ارتباطات موانع مبارزات اجتماعی و کنشگری را به حداقل تقلیل داده و به سویه های میدانی مبارزه بیافزاید.
  3. در فرایند مبارزه شاهد پیوستگی مطالبات صنفی و مدنی به حوزه سیاسی هستیم که در آینده نزدیک منجر به همزمانی حرکتهای اعتراضی با اعتصابات می گردد. پیوستگی و همزمانی مبارازت سه حوزه «صنفی- مدنی و سیاسی» دو نتیجه بارز داشته است:

اول- شعارها و مطالبات با حفظ مضمون «منطقه ای، صنفی، مدنی، سیاسی و نسلی…» وجه فراگیر و ملی پیدا کرد. تبدیل مطالبات گروه بندیهای هویتی به مطالبات فراگیر ملی موجب شد تا چارچوب مبارزه در سیکل ملی و فراگیر آن نهادینه گردد! «مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنه ای، جمهوری اسلامی نمی خواهیم…» و شعار «آزادی- آزادی- آزادی….» از جمله مطالباتی هستند که وجوه ملی یافته است.

دوم- جنبش انقلابی ایران توانسته است تا افکار عمومی در جامعه جهانی را جلب نموده و از آنان بخواهد که با تاکید بر مبانی و ارزشهای حقوق بشری، حاکمیت جمهوری اسلامی را محکوم ساخته و از جنبش فراگیر ملی ایران حمایت نماید. برجسته سازی مطالبات زنان و جوانان در انقلاب کنونی از جمله عواملی است که باعث شد تا افکار عمومی جهان قبل از دولتمردان شان به حمایت همه جانبه ازمبارزات انقلابی مردم ایران اقدام نمایند.

  1. مطالبات انقلاب امروز مردم ایران از «شالوده ارزشهای شهروندی» برخوردار است که درونمایه آن توصیف مبانی تازه ای برای «دولت- ملت» مدرن فراهم می سازد. پس جامعه جنبشی ایران با نفی ارزشهای دینی- استبدادی و ارتجاعی، و با رویکرد به ارزشهای شهروندی تلاش می کند که نظام ارزشی انقلاب تازه مولود را با ارزشهای جهان مدرن همزمان و همساز سازد.
  2. همگرایی با ارزشهای انسانی- اجتماعی جهان مدرن و واگرایی از ارزشهای ارتجاعی- استبدادی به انقلاب تازه مولود خون تازه ای دمیده و آگاهی بصیری از انقلاب ایران در جهان امروز فراهم ساخته است. به موجب چنین معرفتی است که افکار عمومی جهان از انقلاب مردم ایران حمایت می کنند!
  3. «زن- زندگی- آزادی» ساختار مرامنامه کنونی انقلاب اجتماعی مردم ایران است که از درونمایه تاریخی- اجتماعی و انسانی فرهنگ ایرانزمین سرشته است. هویتی تازه و فراتر از مفهوم استقلال سیاسی که با نفی دشمن داخلی (استبداد و اسلام سیاسی) آشکار می شود.
  4. تاکید کنیم جمهوری اسلامی با نادیده انگاری مطالبات محوری طبقات و اقشارهویت یافته، سرکوب و کشتار مردم بی پناه علل بروز تحولات میدانی پیش روی را فراهم ساخت، و بنیان نداشته خود را برباد انقلاب داد. پاردایم نفی سلطه و استبداد دینی و تاریخی زیربنای مبارزات امروز مردم ایران را تجلی می دهد که تحقق آن با نفی تمام و کمال حاکمیت جمهوری اسلامی میسر است و نه غیر از آن!
  5. از مختصات هر تحول ساختاری و پیمایش برتری هر انقلاب اجتماعی به میزان وسعت فرهنگ آن انقلاب و تاثیرات داخلی- منطقه ای و جهانی آن سنجش می شود. روند برساخت «نمادین، شعاری، نوشتاری، صوتی، تصویری… و کنش میدانی» در انقلاب تازه مولود امروز مردم جامعه ایران نشان می دهد که تحولات فرهنگی وسیعی در حال وقوع است. به این معنا ما شاهد زایش یک تحول وسیع در فرهنگ اجتماعی مبارزات ایران هستیم. که چنانچه فرهنگ انقلابی ایران متحول گردد، ابعاد وسیع اجتماعی از جمله منطقه ای و جهانی خواهد داشت. بی تردید تاثیر انقلاب امروز ایران ارتباط تنگاتنگی با منافع ملی آن قدرتها و کشورها دارد. مبارزه برای رفع تبعیض جنسیتی، طبقاتی و قومی از جمله تضادها و بحرانهای فزاینده جهان امروز در منطقه خاورمیانه و کشورهای پیشرفته است که مبارزه برای رفع تضادها می تواند میزان نزدیکی و دوری قدرتهای منطقه و جهان با انقلاب اجتماعی مردم ایران را توضیح دهد. بنابراین انقلاب ایران به یک راهبرد ملی برای ارتباط با قدرتهای منطقه و جهان امروز نیاز دارد که تدوین آن به تعامل و همگرایی سه جنبش موازی «صنفی، مدنی و سیاسی» بستگی می یابد.

چنین باد

 

 

 

 

معیارهای مبارزه دموکراتیک در جنبش انقلابی «زن- زندگی- آزادی» بخش چهارم

سروش آزادی

 

«بذر انقلاب از سوی کنشگرانی که خواستار دگرگونی هستند،‌ افشانده می شود و این کنشگران کار را چون یک باغبان ماهرانه انجام می دهند. حال آنکه باغبانها برخلاف نیروهای طبیعت کار نمی کنند، بلکه بر روی آب، هوا، و خاک مساعد کار می کنند و میوه های نهایی کارشان نمایانگر همکاری میان کنشگران و طبیعت است.

انقلاب مردمی نوعی انقلاب است که به نام آزادی برای اکثریت برعلیه اقلیت ممتاز صورت می گیرد. این نوع انقلاب یک انقلاب موفق است. زیر نتیجه اش به حکومت رسیدن قانونی انقلابیون است.

(اما) انقلاب عقیم؛ نوعی انقلاب است که در آن رهبران، آرمانهایی را که مطرح کرده اند، جامه عمل نپوشانده اند. در واقع نوعی از انقلاب شکست خورده است. هرچند در این نوع انقلاب ممکن است رهبران آن، حتی عزمی قهرمانی تر به وجود آورند تا راه را برای ادامه حاکمیت خود هموار سازند!

کرین برینتون- کتاب کالبدشکافی چهار انقلاب»

 

پیوندها و گسست های انقلاب اجتماعی ایران

 

‌ از درون حاکمیت جمهوری اسلامی که خود به عنوان آخرین رژیم ایدئولوژیک- دینی- استبدادی در تاریخ معاصر شناخته می شود، جامعه ایران شاهد انقلابی است که درون مایه آن غیرایدئولوژیک، سکولار و آزادی خواهانه است. با این توضیح شاخص های چنین انقلابی را می توانیم در گزاره های زیر مورد تاکید قرار دهیم:

  • این انقلاب توانست فرای تمامی ایدئولوژیها که تجربه انباشته صده اخیر مبارزات مبتنی بر ارزشها در ایران بوده است، نقصانها را برطرف کرده و تولید محتوا کند! گفتمانهای برآمده از نظامهای ایدئولوژیک در جامعه ایران عاجز از تعریف و تبیین جایگاه فلسفی، انسانی- اجتماعی «زن- زندگی- آزادی» در دنیای معاصر بود که این مهم ساز و کار تکوین انقلاب تازه مولود را ضروری ساخت.
  • تجربه نظامهای سیاسی- اجتماعی پسا مدرنیته وایدئولوژیهای مطرح چون «لیبرالیزم، مارکسیسم، اومانیسم… نشان می دهد که رفع تبعیض جنسیتی در نظام مرد سالار ناشدنی و دست نیافتنی است. و از طرف دیگر بالا آمدن شعار «زن- زندگی- آزادی» در انقلاب تازه مولود ایران و حمایت بی دریغ صدها هنرمند، نویسنده، کنشگر مدنی و سیاسی جهان از این شعار و انقلاب نشان داد که بازنگری اندیشیدن به این سه مفهوم کلیدی در زیست انسان مدرن یک ضرورت تاریخی است.
  • مطالبات جنبش انقلابی مردم ایران سرمشق آزادی خواهان جهان گشت! زیرا حق خواهی مردم ایران پیوند جداناشدنی با مطالبات کثیر مردم امروز جهان دارد. پارادایم ارزشهای جوان ایرانی که در تقابل با استبداد تاریخی و ارتجاع دینی مطرح می گردد فصل مشترکی در رفع تبعیض جنسیتی، قومی،‌ نسلی و طبقاتی امروز جهان دارد. و از طرف دیگردرونمایه اندیشه- عمل انسان ایرانی در فهم از زیست جمعی همگرایی دارد با ارزشهای زیست شده در جهان امروز! آنگونه که شالوده های ارزشهای مطرح در شعارهای میدانی شک و شبهه ای برای ما نمی گذارد که پیوند ناگسستنی بین مطالبات مردم ایرانزمین با خیل بیشمار مردمان جهان امروز دارد که از همان گسست ها و نابرابری ها در رنج هستند. برای همین فاکتور سه وجهی «زن- زندگی- آزادی» بنیادهای مشترک ارزشی را با شکستن مرزهای جغرافیایی سامان داده است. و پیوندهای جهانی آن در حوزهای هنری، ادبی، فرهنگی تا…. سیاسی حمایت افکار عمومی جهان مدرن را به رخ می کشد.
  • بی شک تکوین و منشاء انقلابات جهان بر مقابله با سرکوب شدن نیازهای غریزی بشر و میل به دستیابی آن استوار بوده است. از جمله حق حیات و حق زندگی، حق برابری و… دیگر حقوق طبیعی- آن حقوقی که به قوانین و ضوابط حکومتی و فرهنگی خاصی وابسته نیستند- که ما هم اینک تجلی آنرا در ارزشهای انسانی- جهانی که در مفاد حقوق بشر و پیوستهای آن مشاهده می کنیم. نظام ارزشی تازه بنیاد جهان شمول و انکار ناپذیری که شالوده ای برای کنش اجتماعی و از جان گذشتن مردم ایران هم فراهم ساخته است و هم اینک در انقلاب امروز تجلی دارد. درک انگیزه میدان داری مردم ایران نمی تواند بدون فهم از چنین خواهشی قابل حصول باشد.
  • انقلاب تازه مولود ایرانزمین فرای ارزشهای ذاتی خود و پیوستگی که با مطالبات تمامی اقشار اجتماعی مردم کشورهای خاورمیانه دارد، خارچشم رژیمهای استبدادی- اسلامی و توتالیتاریسم موجود در خاورمیانه است. بنیان خودویژگیهای انقلاب ایران که بنای آن استوار بر «زن- زندگی- آزادی» است، تناقض آشکاری با منافع حکومتها درکشورهای موجود خاورمیانه دارد که بیشتر بر اسلام سیاسی (از هر نوع آن) تاکید دارند. اساسا برابری جنسیتی، رفاه عمومی و اجتماعی (دولت رفاه) و تحقق آزادی انسان در نظام دموکراتیک تناقض آشکاری با محتوای اسلام سیاسی و حاکم بر کشورهای اسلامی دارد. تاکید ما به این گزاره در تفهیم این مسئله است که انقلاب اکنون مردم ایران در خاورمیانه دوستان خود را در میان جمعیتها و مردمی که میل به شهروندی در جامعه مدنی دارند، و دشمنان خود را در میان دولتها و حکومتهای اسلامی می یابند که ماهیتا میل ذاتی به توتالیتاریسم و دیکتاتوری مذهبی- دولتی دارند.
  • بررسی دوستان و دشمنان انقلاب تازه مولود مردم ایران حکایت از آن دارد که جامعه جنبشی در مسیر تحقق ارزشهای انسانی- اجتماعی که در تقابل با حاکمیت مذهبی- رانتی و استبدادی است، مسیر خود را درهزاره سوم بدون حمایت قدرتها در خاورمیانه طی خواهد کرد. بنابراین عدم وابستگی به کشورهای پیرامونی نشان روشنی از استواری جنبش اجتماعی و استقلال رای آن در عبور از تمامیت خواهی و استبداد دارد. گفتمانی که مبانی آن استوار است بر «گذار کامل از جمهوری اسلامی با تاکید بر جنبشهای صنفی، مدنی و سیاسی، حفظ تمامیت ارضی و نظام غیرمتمرکز، جدایی نهاد دین از سیاست، تاکید بر آزادی های اجتماعی و دموکراسی مشارکتی و حداکثری، انتخابات آزاد و عادلانه و نهادینه کردن منشور جهانی حقوق بشر و حاکیت قانون، با حفظ محیط زیست».
  • انقلاب تازه مولود جامعه ایران یک تحول بنیادین در فهم از ایدئولوژیها و وابستگی آن ارزشها به دولتهای استبدادی- توتالیتر و قدرتهای تمامیت خواه دارد. ما شاهد زایش یک انقلاب در ارزشها هستیم. مبانی ارزشی و نظام گفتمانی تازه ای که جوانان و نسلهای امروز با کنشگری در حوزه سیاسی و با پرهیز از همیاری مستقیم با احزاب و جریانات ساختاری و سنتی دهه های پیشین جامعه سیاسی ایران اما با حمایت آن جریانات، آنرا در زیست خود بازتولید می کنند. اگرچه گفتمانهای رهایی بخش مردم جامعه ایران در گزاره و مفاهیم رابطه تنگاتنگی با گذشته سیاسی دارد، اما در شیوه کنشگری میدانی، انقلاب مبتنی بر مبارزه خشونت پرهیز به جای خشونت محور، برتری سازماندهی افقی بر سازماندهی عمودی، تاکید بر دموکراسی حداکثری بجای ایدئولوژی های حداقلی، همگرایی ارزشهای بومی و جهانی و فراملی… تفاوتهای آشکاری با انقلابات صده اخیر ایران و حتی جهان دارد!
  • انقلاب اجتماعی امروز ایران استوار بر کنش جهت دار و پیگیری است که مبانی سکولاریزم سیاسی- اجتماعی آن به یک تحول بنیادین مذهبی- فرهنگی- سیاسی- اقتصادی می ماند که ما آنرا در تجربه بشر به نام رنسانس در اروپا می شناسیم. این انقلاب در حال تغییر بنیادها در نظام اجتماعی ایران است. و شاید از صدر انقلاب مشروطه به این طرف، این اولین بار است که جامعه کنشگر ایران شاهد یک تحول فراگیر و چند وجهی در حوزه های متنوع و متعدد اجتماعی است که در انقلابات صده اخیر نشانی از آن نبود. آنچنان که می توانیم تاثیرات جهانی و منطقه ای آنرا از هم اکنون شاهد باشیم. توجه به این نکته مهم است که پیشروان انقلاب اکنون ایران نه احزاب ساختاری و با پشتوانه سازماندهی عمودی که اولویت اجتماعی ایشان بروی تغییر حاکمیت سیاسی بود، بلکه نسل جوان کشور هستند که تحولات را بنیادن از پائین به بالا و از جامعه مدنی به جامعه سیاسی تعقیب می نمایند. دراین رابطه زیربناهای اقتصادی،‌ فرهنگی و سیاسی جامعه چنان در حال تبدیل است که چون سیلی بنیان افکن تمامی روساختها و شواهد را به زیر می کشد و در رویکردهای تازه نمایش می دهد! و به این دلیل تحولات کنونی جامعه ایران یک انقلاب در ارزشها است و بی شک جامعه ایران در مسیر رنسانس اجتماعی و تحولات مذهبی در ایران و کشورهای اسلامی قرار دارد.

چنین باد

 

 

 

 

تکلمه ای بر ضرورتهای تحقق انقلاب «زن- زندگی- آزادی»  سروش آزادی

نقش انقلاب زن- زندگی- آزادی در گذر از جامعه سنتی و استبداد دینی به دموکراسی و جامعه مدنی پویا – سروش آزادی

بازدیدها: 0

اگر تحولات اجتماعی جامعه ایران را به مراحلی تقسیم کنیم، در طی دو دهه اخیر دگرگونی های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی متعددی رخ داده که به موجب آن جامعه ایرانی از تحولات بالایی برخوردار گشت.

پیدایش این مراحل همزاد رشد نسبی اقتصادی و فرهنگی دهه هشتاد بود که سبب شد تا نیاز به مطالبات اقشار و طبقات اجتماعی در میل به دموکراسی از طریق عناصر زیر فراهم شود:

جمهوری اسلامی پس از پایان جنگ هشت ساله نیاز به بازسازی قدرت مستقر داشت. از طرف دیگر رشد جمعیت و افزایش کمی نسل جوان میل به تغییر و تحول در جامعه را بالا برد. آزاد سازی اقتصادی، گسترش کمی مراکز آکادمیک (دانشگاهها)، دعوت از ایرانیان خارج از کشور برای ورود به اقتصاد و نیاز حاکمیت به تعامل با دولتها و بازار جهانی باعث شد تا تحولاتی که از نتایج بالا به دست آمد تبدیل به راه بی بازگشتی در آینده مردم جامعه ایران گردد!

در جمع بندی از نظرات صاحبنظران جامعه شناسی چون «گویل، هانتینگتون، رابرت دال و میل برات… اینطور استنباط می شود که عوامل تاثیر گذار بر روند تحولات دموکراتیک از پنج منبع تاثیر می پذیرند. «احساس کارایی سیاسی، اهمیت مشارکت اجتماعی، دستیابی به نتایج فعالیتهای اجتماعی، الزامات و تعهدات شهروندی و دانش سیاسی». که مجموعا مهمترین عوامل تاثیرگذار بر رفتار دموکراتیک در یک جامعه می باشند. به این اعتبار جامعه ایران از این نتایج مستثنی نبود. و بنابراین مجموعه عواملی بر تحولات پیش روی ایران ایفای نقش کردند. در فرایند دهه هشتاد می شود نتیجه گرفت که:

ایرانیان در پروسه چنین فرایندی آمادگی یافتند تا برای بار چندم به نو شدن و پذیرش تجدد اقدام نمایند. اقداماتی که به موجب آن روند نهادینه سازی دموکراسی در کشورهای خاورمیانه به یک الگو تبدیل گشت!

 در این فرایند مهمترین بسترها عبارت بودند از «رشد اقتصادی (به میزان تقریبی 8 درصد)، گسترش کمی طبقه متوسط، رشد نسبی طبقات روشنفکری و نیروی کار ماهر، حضور اجتماعی گسترده زنان تا 17 درصد از جمعیت کشور در بازار کار- از هر چهار زن ایرانی یک نفر تحصیلات دانشگاهی دارد، گسترش شهرنشینی (هم اکنون سه تا هفت درصد از جامعه ایرانی در روستاها زندگی می کنند)، سوادآموزی و ارتقای سطح تحصیلات- تقریبا هفتاد درصد ایرانیان تا سنین 35 سال، دارای آموزش دانشگاهی هستند و حدود ۱۵ تا ۱۸ میلیون سطوح تحصیلات آکادمیک را گذرانده و یا در حال آموزش هستند، گسترش رسانه های گروهی و شبکه های اجتماعی در سطح کشور، میل به مشارکت اجتماعی از طریق نهادسازی مستقل از دولت در حوزه عمومی، ارتباط فرهنگی و اجتماعی ایرانیان با کشورهای پیشرفته…».

برساخت توضیحات فوق نشان می دهد که جامعه ایران توانسته تا در بستر عناصر تشکیل دهنده دموکراسی بهترین استفاده مطلوب از وضعیت در جامعه استبدادی را برای تحولات پیش روی فراهم سازد. همانطور که آمد این فرایند از طریق «رشد اقتصادی، گسترش کمی طبقه متوسط، سواد آموزی، گسترش رسانه های گروهی، نهادسازی و اینترنت و تعامل ایرانیان با کشورهای پیشرفته از طریق مهاجرتهای گسترده» تجلی یافت.

طی ده ۹۰ با وسعت گرفتن جنبش های موازی در سه حوزه صنفی، مدنی، سیاسی- سه منبع جدید به دیگر عناصر پایدار دموکراسی در ایران افزوده شد که نشان از توسعه فراگیر و فرهنگ دموکراتیک در میان مردم ایران دارد؛

«توسعه جنبش های اجتماعی به خلق قشری از کنشگران میدانی انجامید، که در مبارزات اجتماعی حضور ثابت یافتند- بین حرکت های اعتراضی با شبکه های اجتماعی از طریق شهروندخبرنگاران پیوند برقرار شد و منابع خبری رسمی و حکومتی تحت شعاع آن قرار گرفت. در کنار مرجعیت جریانات ساختاری و جنبش سیاسی، پدیده نوظهوری به نام مدیران شبکه های اجتماعی شکل گرفت که بخشی از مرجعیت تازه سیاسی را عهده دار شدند. پس سه عنصر تازه یعنی کنشگران میدانی، شهروندخبرنگاران و مدیران شبکه های اجتماعی به عناصر توسعه دموکراسی در ایران اضافه شدند. این نیروها و اقشار بین حرکتهای ساختاری عمودی با حرکتهای شبکه ای و اعتراضات اجتماعی افقی قرار گرفتند که به افزایش تعامل آنها با یکدیگر کشیده شد.

این فرایند از طریق شبکه های اجتماعی و اینترنت بین حرکتهای عمودی ساختاری با حرکت های افقی و اجتماعی در استمرار مبارزات اجتماعی همگرایی ایجاد کرد. که به نهادینه شدن نوعی از «دموکراسی» در ایران کشیده شد.

در طی دهه ۹۰ به بعد با فراز و فرود جنبش سبز، دی ماه ۹۶ و آبان خونین ۹۸، و اعتراضات مدنی- صنفی- سیاسی پس از آن، تحولات بالا در استمرار خود به تولید نوعی کنش ملی منجر شد که از درون آن «گفتمان اندیشه گذار خشونت پرهیز از نظام تمامیت خواه و استبداد دینی» سربرآورد. «باید توجه داشت که جامعه مدنی بدون سرشتن گفتمان دموکراتیک و خشونت پرهیز معنایی ندارد». از طرف دیگر مفهوم دموکراسی اجتماعی جدا از جدال ها و رویاروی آن با نهادهای حکومت تمامیت خواه (استبداد دینی و تاریخی) مصداق واقعی نخواهد داشت و مسئله ذهنی است. که این هردو یعنی رویارویی نیروهای اجتماعی در مقابل با نهادهای قدرت و نیز تبدیل خیزشهای اجتماعی به جنبش هایی فراگیر سه گانه صنفی- مدنی و سیاسی در دل تضاد و تقابل مستقیم با قدرت مستقر تجلی یافت که توانست بین عناصر دموکراتیک با نهادهای دموکراتیک یا بین گفتمانهای دموکراتیک با ابزار دموکراتیک رابطه علی و دیالکتیکی فراهم سازد تا اندیشه دموکراسی خواهی در میدان مبارزات اجتماعی امروز ایران بدل به یک ضرورت تاریخی برای مردم ایران گردد!

 بنابراین جامعه ایران هم اکنون در «فرایند نهاد سازی قرار دارد و در تحقق نوعی از دموکراسی مدل ایرانی» کوشش میکند!

در این رابطه چنانکه به اهمیت و جایگاه جنبش شهروند خبرنگاران و پیوند آن با تشکل شبکه ای که ساختار و مکانیسم جدال و تشکل یابی جنبش های اجتماعی نوظهور بود، پی ببریم، و به کرانه های جنبش زنان نگاه کنیم، و به نهاد سازی در حوزه عمومی و شبکه های اجتماعی دقت کنیم، خواهیم گفت که جامعه ایران در حال استوار سازی دستاوردهای دموکراسی مدل ایرانی است. این مجموعه عناصر که به اختصارتوضیح داده شد بنیادهای جامعه مدنی فردا را تشکیل می دهند!

اگر تحولات اجتماعی را به درستی صورتبندی کنیم و تصویر واقعی آنرا از غبار اخبار کذب بالا بیاوریم، مشاهده می شود که در کشاکش دیالکتیک «کنش های خیابانی، سازماندهی آگاهانه اجتماعی و شبکه ای نیروها»، جامعه مدنی در حال نظم یافتگی است، اگرچه هم اکنون تاثیر معناداری بر ساخت قدرت ندارد. اما حکومت جمهوری اسلامی از درون تهی شده و پوسته آن با قوای نظامی محافظت می شود که به گمان من این جسد سلیمان به زودی فرو خواهد ریخت.

جمع بندی-

در مجموعه تحولات گفته شده ما شاهد «دموکراسی حداقل» یعنی درمرحله «گسترش مشارکت و رقابت ایدئولوژیک» ما بین نیروهای اجتماعی با یکدیگر و جنبشهای سه گانه صنفی- مدنی و سیاسی با استبداد دینی می باشیم که به فراهم آوردن صورتبندی مفاهیم بنیادین اندیشه دموکراسی در سپهر عمومی کمک کرده است. مطالباتی چون «آزادی بیان، آزادی اجتماعات، حقوق شهروندی، اصالت فرد، حاکمیت مردم» در کنش های جنبش های سه گانه صنفی، مدنی و سیاسی صورتبندی دموکراسی حداقل را توضیح می دهند.

چگونه چنین اسبابی را می شود در خدمت عبور از حاکمیت جمهوری اسلامی بکار بست؟

برای آنکه اعتماد عمومی به چنین رهیافتی جلب گردد، لازم است تا تبلیغ و ترویج در مورد عناصر گفته شده گسترش یابد و امکان درک ساختاری از نیروهای تازه اجتماعی بیشتر گردد، ارتباط مستقیم با لایه های ساختار جمعیتی و فهم از سیر تحول فکری نسل‌های گرفتار آمده در نظام استبداد دینی روحانیت، بیشتر شود. تا تثبیت دموکراسی ایرانی و تحقق جامعه مدنی و افتادن حاکمیت پوسیده جمهوری اسلامی سرانجام یابد. در این روند تشخیص عمده ترین تضاد اجتماعی که «ایجاد همگرایی نیروها و جنبش های اجتماعی با یکدیگر است» بسیار قابل تامل خواهد بود.

هم اکنون عمده ترین تضاد در مقابل رژیم تمامیت خواه و استبداد دینی جنبش زنان هستند که می توانند به مقامی جهت «اقدام ملی و خشونت پرهیز» تبدیل گردند.

از ویژگی های گفتمان مبارزه خشونت پرهیز با حفظ حق دفاع مشروع نیروهای اجتماعی، «رفع تبعیض جنسیتی» در «گذار از انسداد اجتماعی- سیاسی و با رویکرد ملی، که با کمترین هزینه جانی اما با چشم انداز دست یابی به یک دمکراسی پایدار ایرانی» تنها راه پیوند مبارزات موازی جنبش های اجتماعی در عبور از استبداد تاریخی و دینی است. که به گمان ما از فرایند این گذار «دموکراسی پایدار اجتماعی، جامعه مدنی و دولت دموکراتیک » نهادینه می شود.

رهبری جمعی و ملی راهکار نهایی در افتادن حاکمیت جمهوری اسلامی است!

بی تردید تمامی گفتار و مبانی فکری- عملی در تبیین و عبور از مرحله کنونی رابطه مستقیمی با رهبری در جنبش اجتماعی مردم ایران دارد. تاکید بر این گزاره به این معنی است که جامعه سیاسی بعد از تدوین و تبیین مبانی گذار در عبور از حکومت استبدادی نیاز به نهاد جمعی برای راهبری جنبش های سه گانه صنفی- مدنی و سیاسی دارد که از طیفهای گوناگون (نسلی، قومی- ملی، دینی، جنسیتی و…) تشکیل یافته است. مجموع طیف بندیهای مطرح در حوزه های متعدد صنفی- مدنی و سیاسی که از مطالبات متنوع و متکثر تجمیع گشته است، فهم نیروهای مرجع را می تواند از دموکراسی حداکثر نشان دهد و با همگرایی آن نیروها توضیحی جهت تحقق رهبری جمعی باشد.

برای آنکه جنبش های سه گانه بتوانند در سه حوزه صنفی- مدنی و سیاسی به تعامل و همگرایی دست یابند و رهبری ملی را در مرحله عبور از حاکمیت جمهوری اسلامی تحقق بخشند، نیاز به چند اصل مورد توافق دارند. از جمله اینکه:

  • گفتگوی مداوم و پیگیر بین نیروهای متخاصم و موافق در سطوح جنبش های سه گانه و قشربندی اجتماعی در حوزه های صنفی- مدنی و سیاسی بتواند بطور پیگیر فراهم شود.

  • فعالیت عملی و پراتیک مشترک در سطوح میدانی و اعتراضات خیابانی داخل و خارج از کشور که همگرایی را در سطوح استراتژیک تقویت می کند.

  • تبلیغ و ترویج مبانی و مباحث همگرایی از طریق نیروهایی که در تعامل ملی با یکدیگر قرار دارند. این بخش از کنش جمعی میتواند به نهادینه شدن دموکراسی حداکثری کمک شایانی داشته باشد.

چنین باد

تکلمه ای بر ضرورتهای تحقق انقلاب «زن- زندگی- آزادی»  سروش آزادی

صورتبندی رهبری ملی در انقلاب زن- زندگی- آزادی – سروش آزادی

بازدیدها: 0

معمولا عوامل متعدد چندگانه ای بر انقلابات تاثیرگذار می باشند. این مجموعه عوامل را می شود بنیادهای یک انقلاب اجتماعی نامید. مبانی پایه ای که چنانچه یکی از آن فاکتورها حضور پر رنگی در انقلاب نداشته باشد، امکان نقص و انحرافات در آن انقلاب اجتناب ناپذیر می نماید.

از طرف دیگر انقلابات بر مبنای تحقق زمانی آن به «انقلابات تدریجی یا سریع» تقسیم می شوند. که به گمان ما انقلاب اجتماعی «زن- زندگی- آزادی» در چارچوب انقلاب تدریجی دسته بندی می شود.

براساس تغییر و تحولاتی که انقلاب (زن- زندگی- آزادی) بر بنیادهای اجتماعی ایران تاثیرات پایه داشته است، انقلاب تازه مولود در دسته بندی «انقلاب اجتماعی» قرار دارد که حوزه های متعدد فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، ارتباطی، نسلی، قومی، دینی، منطقه ای و جهانی را تحت تاثیر قرار داده و شامل می شود. که این ادعا براساس استدلال ما در آخر توسط خوانندگان متن حاضر مورد خوانش قرار می گیرد!

هم پوشانی مبانی ارزشی- انسانی انقلاب «زن- زندگی- آزادی» با دنیای مدرن که بر پایه های حقوق بشر قابل سنجش می باشد، از دیگر خودویژگی های و هم بسته با مطالبات بخش قابل توجه ای از انسانهای جهان خاکی شمرده می شوند. که ابعاد جهانی آنرا برجسته می سازد.

برتری وجه فرهنگی- انسانی- هنری- علمی… در دوره عمل انقلاب کنونی، به کارکرد افراد نسبت به نقش احزاب، سازمانها و نهادها برجستگی ممتازی داده است. که در فرایند دموکراتیک وزنه قابل سنجشی برای پایگاه اجتماعی به شمار می آید. این گزاره به این معنا است که در روند تحولات جامعه جنبشی بین نقش احزاب و افراد (شخصیتها) تعادل قابل توجه ای بوجود آمده است. که این موازنه بسته به شرایط انقلابی می تواند زوال پذیر یا رو به ائتلا داشته باشد.

برحسب تجربه ای که از انقلابات در قرن بیستم شاهد هستیم، معمولا احزاب نقش محوری در انقلابات را بازی می کردند، و افراد شاخص تابع آن عوامل حزبی بودند. حال آنکه در چشم مخاطبین انقلاب کنونی با افول نقش احزاب، تاثیر گفتمان سازی توسط افراد متحول و بیشتر گشته است.

از طرف دیگر در زمانی که استبداد تیغ سرکوب را بر کل جامعه برکشیده، احزاب تار و مار گشته و پایگاه و تکیه گاه اجتماعی آنان در پلشتی به سر می برند، امکان بسیج عمومی برای عبور در مرحله گذار از حاکمیت تمامیت خواه می تواند با پشتوانه نقش شخصیتها ثمربخش باشد! اما چنین نتایجی حتما در بافتار یک ساختار مشخص حاصل می گردد که امکان تجمیع نیروهای فرهیخته بعلاوه احزاب و نهادهای ضعیف در آن میسر باشد.

پس تاکید می کنیم که در مرحله دموکراتیک انقلاب «زن- زندگی- آزادی» مهمترین عامل اتحاد در میان نیروها با شکل گیری یک ساختار روشن دموکراتیک و تجمیع نیروها براساس خواستگاه دموکراتیک در آن مجموعه شانس همگرایی را بالا می برد و به گذار از حاکمیت معنا می بخشد!

بنابراین برای آنکه جنبش انقلابی ایران بتواند به اتحاد فراگیر ملی دست یابد، نیاز به همگرایی در چند حوزه اجتناب ناپذیر است:

  • همگرایی شخصیتها و افرادی که مورد اعتماد بخشی از مردم و طبقات یا اقشار اجتماعی باشند.

  • همگرایی بین احزاب با یکدیگر.

  • همگرایی نهادها،‌ سندیکاها و نمایندگان طبقات اجتماعی با هم.

  • پذیرش چنین سازو کاری توسط نمایندگان ادیان، اقوام، جنسیتها…

  • پذیرش یک گفتمان ملی توسط گروهای بزرگ اجتماعی فوق (شخصیتها، احزاب، نمایندگان طبقات اجتماعی، نمایندگان ادیان، اقوام، جنسیتها…).

  • تعریف ساختار دموکراتیک و ملی برای تجمیع نیروها، تحت نام «کنگره، پارلمان در تبعید یا…».

تحقق چنین اهداف والایی (گفتمان ملی و ساختار دموکراتیک) در مرحله انقلاب دموکراتیک به خودی خود میسر نمی شود. به نظر در این مرحله توضیح چند عامل اساسی به تحقق این اهداف کمک می کنند:

رابطه فرهنگ دموکراتیک با گفتمان دموکراتیک:

شکل گیری گفتمان دموکراتیک و ملی و تاسیس ساختار دموکراتیک رابطه تنگاتنگی با فرهنگ دموکراتیک دارد! و فرهنگ دموکراتیک نمی تواند بدون انسانهای دموکرات و آزاده معنایی داشته باشد. گزاره فرهنگ پدیده ای تاریخی- چند وجهی و متکثر در فهم از وقایع و تحولات روز اجتماعی انسانهایی است که در یک جامعه زیست مشترک دارند. اشتراکات زبانی، قومی، دینی، هنری- ادبی و فلسفی… مجموعا به فرهنگ یک جامعه شکل می دهند. و آنچه که به گروه بندیهای اجتماعی ماهیت می دهد همین درک مشترک از فرهنگ جمعی است. پس برای دستیابی به فرهنگ دموکراتیک می بایست کنکاش وسیعی در ممکنات فرهنگ صورت بگیرد تا امکان کسب گزاره های مشترک از «فرهنگ دموکراتیک» استخراج گردد تا بر پایه های آن بتوان یک فرهنگ دموکراتیک را توضیح و توسعه داد و به همان نسبت یک گفتمان فراگیر ملی و دموکراتیک را سامان بخشید.

رابطه ساختار سیاسی دموکراتیک با نهادهای مستقل و دموکراتیک:

برحسب تجربه تاریخی معمولا شکل گیری ساختارهای سیاسی دموکراتیک رابطه مستقیمی با جامعه مدنی و نهادهای مستقل دموکراتیک دارد. چنانچه نخواهیم تقدم و تاخر زمانی در شکل گیری هر یک از گزاره های فوق را مورد سنجش قرار دهیم، اما دریافت ما چنین است که ارتباط معناداری ما بین سه اقنوم «انسان و جامعه مدنی و ساختار سیاسی دموکراتیک» وجود دارد. که این روابط در پوششی فرهنگی یکدیگر را معنا می سازند. به این اعتبار برای درک رابطه ساختار سیاسی با نهادهای مستقل و دموکراتیک ما با مجموعه گزارهای فرهنگی مواجه هستیم که با تاثیرات متقابلی که بروی یکدیگر می گذارند، به دموکراسی شکل می دهند و در مفهوم وسیع آنرا توضیح و می شناسانند.

رابطه کنگره ملی با مرحله انقلاب دموکراتیک زن- زندگی- آزادی:

همانطور که در فصول قبلی در مورد «کنگره» توضیح داده شد، مهمترین گزاره در سرتیتر برای ما بحث «کنگره ملی» است. اساسا مفهوم «ملیت» گرچه واژه ای مدرن و بسته به تحولات صده اخیر در کشورهای پیشرفته و در عبور از یوغ مذهب کلیسای کاتولیک به ظهور رسیده، اما در شرایط امروز ایران معنای خاص خود را می یابد! مهمترین وجه اشتراک شرایط کنونی جامعه انقلابی امروز مردم ایران با دوران رنسانس در غرب، نقش استبداد مذهبی و سلطه مذهب بر تمامی ارکان نظام اجتماعی (سیاسی- فرهنگی واقتصادی) است. و انگیزه اصلی مردم امروز ایران نیز استوار بر نفی سلطه مذهب از سیاست و حوزه عمومی می باشد. اگر بخواهیم نقش مذهب را بعنوان عمده ترین تضاد امروز مردم ایران روایت کنیم، شاید «ملیت» نزدیک ترین نیاز و ابزار مردم ایران بر عبور از حاکمیت جمهوری اسلامی محسوب گردد. زیرا فقدان جامعه مدنی پویا و سرکوب مداوم نهادها، احزاب و سازمانهای فرهنگی- اجتماعی و سیاسی مستقل توسط حاکمیت و میل فراگیر اکثریت اقشار اجتماعی به عبور از استبداد مذهبی حاکم می تواند یکی از بلندترین نیازهای امروز مردم ایران و هم یک ضرورت تاریخی به حساب آید.

به گمان ما هر کار جمعی و گروهی در بین اپوزیسیون و نیروهای مخالف جمهوری اسلامی نمی تواند بدون توجه به هویت ملی و فراجناجی و گروهی به سادگی تحقق میدانی یابد. به همین دلیل است که در شرایط کنونی چابک ترین راهکار زمانی در پیوست تمامی نیروها اجتماعی مخالف جمهوری اسلامی حول هویت سیاسی ملی و دموکراتیک می تواند قابل حصول باشد.

بنابراین در این مرحله مسئله «آزادی و دموکراسی» عمده ترین نیاز و ضرورت تاریخی به حساب می آید و دیگر گزاره های سلبی (از جمله عدالت اجتماعی) که در تقابل با جمهوری اسلامی قرار دارد در این کادر قابل توضیح و پیگیری خواهد بود. پس تاکید می کنیم که دموکراسی و آزادی خواهی اولین پایه اقدام عملی و جمعی نیروهای ایرانی برای پیوست در عبور از استبداد تاریخی و دینی جمهوری اسلامی می باشند و پس از آن پیش وند و پس وندهای «… دموکراسی…» در کنار آن جاسازی می شوند.

از این رو برای تحقق هدف غائی که گذار از تمامیت حاکمیت جمهوری اسلامی است، نیاز به ابزاری برای اتحاد فراگیر ملی داریم که به گمان ما مطالبه «آزادی ودموکراسی خواهی» می تواند در ایجاد وحدت ملی مورد توجه اپوزیسیون قرار بگیرد. و در شورای ملی تصمیم برای همگرایی نیروها و نمایندگان احزاب و سازمانهای سیاسی- اجتماعی رویکرد ملی می تواند حتی راست ترین جناحها و نیروهای اجتماعی را برای اتحاد فراگیر ملی در این شورا گرد آورد تا بسیج اکثریت نیروها فراهم و عبور از کلیت حاکمیت جمهوری اسلامی به ثمر رسد.

چنین باد