بازدیدها: 0
✳ سرسخن
در سحرگاه ۱۳ ژوئن، عملیات نظامی گستردهای با نام «شیر بپاخاسته» از سوی اسرائیل علیه ایران آغاز شد. طبق گزارشها، بیش از صد هدف نظامی، امنیتی و هستهای در سراسر ایران هدف قرار گرفتند. ادعای اسرائیل مبنی بر وجود سایتهای اعلامنشده غنیسازی اورانیوم، بلافاصله پس از تصویب قطعنامه شورای حکام علیه ایران، بهانهای شد برای این حمله که میتواند ایران را به نقطه عطفی در تاریخ معاصر خود برساند.
اما همزمان، بحرانهای اجتماعی، فروپاشی اقتصادی، انسداد سیاسی و انزوای جهانی نظام حاکم، کشور را به پرتگاهی بینظیر نزدیک کرده است. در این میان، نهتنها حکومت جمهوری اسلامی توان یا مشروعیت عبور از بحران را ندارد، بلکه نیرویی جایگزین نیز هنوز نتوانسته با ساختاری منسجم و مشروع خود را به مثابه آلترناتیو معرفی کند.
🔍 سه ستون کنش و امید: نیروهای صنفی، مدنی، و سیاسی داخل کشور
در متن جامعه، علیرغم سرکوب سنگین، سه جریان همچنان در صحنه حضور دارند:
جنبشهای صنفی (کارگران، معلمان، بازنشستگان…)، فعالان مدنی و حقوق بشری، و بدنه سیاسی دموکراسیخواه، مستقل از قدرت و ایدئولوژی حکومتی
این نیروها:
مشروعترین بازیگران در چشم مردماند؛
قربانیان اصلی سرکوباند؛
و بهدلیل ریشه داشتن در بدنه جامعه، تنها امید واقعی گذار مسالمتآمیز به دموکراسیاند.
🛑 خلأیی بهنام اپوزیسیون منسجم؛ در بیرون مرزها، دهها چهره و نهاد پراکنده اپوزیسیون وجود دارد، اما:
همچنان گرفتار واگرایی، رقابت نمادین، یا تقابلهای ایدئولوژیک و تاریخی؛
فاقد انسجام و خطمشی مشترکاند در همگرایی میداین در سطوح ملی؛
از جامعه داخل ایران فاصلهی معنایی و سیاسی گرفتهاند. پیوندهای ضعیف و فاقد گفتمان سازی یا میدان داری.
و این همان نقطهایست که در آیندهای بسیار نزدیک میتواند هزینهای ویرانگر بهدنبال داشته باشد: خلأ قدرت، سرکوب دوباره یا حتی تجزیهی کشور.
لحظه حقیقت: یا همگرایی یا حذف تاریخی
تحولات اخیرـ از حمله نظامی اسرائیل گرفته تا اجماع اروپا و آمریکا علیه جمهوری اسلامیـ نشان میدهد که در حال ورود به فاز «تغییر شتابنده» هستیم.* در این لحظه، اگر بدیلی واقعی، مشروع و سازمانیافته وجود نداشته باشد:
آینده سیاسی ایران ممکن است به نیروهای بیارتباط با خواست مردم واگذار شود؛
یا ساختار قدرت به شیوهای خشونتآمیز، آشوببار یا حتی تحت قیمومت خارجی بازسازی شود.
📣 دعوت به بازاندیشی و گفتمان عمومی
نویسنده این یادداشت امید دارد که:
افکار عمومی فعال، آگاه و حساس شود: کنشگران سه حوزه داخلی بدانند که نقش آنها بیبدیل است؛
و نیروهای سیاسی بیرون کشور، با درک لحظه تاریخی، خود را در موقعیت «همکار و همراه» تعریف کنند، نه «وارث قدرت».
شاید امروز، نه بیانیهها، بلکه همین گفتوگوها، تحلیلها و فشار افکار عمومی بتواند بذرهای همگرایی را بپراکند.
- توضیح معنایی: این گزاره بر یک مفهوم کلیدی تاکید دارد: «تغییر شتابنده» یا همان Accelerated Transformation. در ادامه، اجزای این جمله را بهتفکیک معنا و تحلیل میکنیم:
۱. تحولات اخیر اشاره به زنجیرهای از رویدادهای مهم دارد، از جمله:
حمله نظامی مستقیم اسرائیل به مراکز نظامی و هستهای ایران؛
صدور قطعنامه شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی علیه ایران؛
اجماع آشکار میان بازیگران بینالمللی غربی (آمریکا، اتحادیه اروپا، متحدان منطقهای) علیه سیاستهای جمهوری اسلامی. و حتی سکوت کشورهای دوست جمهوری اسلامی از جمله چین و روسیه…
۲. ورود به فاز «تغییر شتابنده»
عبارت «فاز تغییر شتابنده» به معنی مرحلهای است که تحولات سیاسی، امنیتی و اجتماعی با سرعتی بیشتر از معمول و خارج از روندهای تدریجی پیشین، در حال وقوع هستند. این «شتاب» در تغییر معمولاً به دلایل زیر اتفاق میافتد:
تراکم بحرانها (داخلی و خارجی)؛
از دست رفتن مشروعیت حاکمیت در سطوح ملی و بینالمللی؛
تغییر توازن قوا به زیان حاکمیت؛
آمادگی یا ظهور بدیلهای جدید سیاسی یا اجتماعی؛
شتاب در مداخلات خارجی مستقیم یا غیرمستقیم.
۳. کارکرد تحلیلی این گزاره؛ این جمله میخواهد هشدار دهد که:
ما دیگر در دوران گذار آهسته یا مبهم نیستیم؛ تصمیمگیری، بسیج نیروها و همگرایی نیروهای اپوزیسیون باید با درک فوریت زمانی صورت گیرد؛ تاخیر یا تردید، ممکن است فرصت تاریخی برای تاثیرگذاری نیروهای دموکراسی خواه را از بین ببرد و میدان را به بازیگران غیردموکراتیک، خارجی یا اقتدارطلب واگذار کند.
سخن آخر:
گزاره «در حال ورود به فاز تغییر شتابنده هستیم» یعنی:
کشور (ایران) و فضای ژئوپلتیک اطراف آن، از یک وضعیت با ثبات یا کند به مرحلهای وارد شدهاند که رویدادها و پیامدها میتوانند سریع، غیرقابل پیشبینی و تعیینکننده باشند- و این شتاب، نیازمند واکنشهای سریع، هدفمند و مشترک از سوی نیروهای اجتماعی و سیاسی دموکراسی خواه است.
📅 تاریخ: ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵
✍ تحلیلگر مستقل سیاسی سروش آزادی
0 Comments